Search
Asset 2

آرش کمانگیر، اسطوره‌ میهن‌پرستی

(Wikimedia commons)
(Wikimedia commons)

اسطوره آرش کمان‌گیر که در میان ماجرای صلح بین دو کشور ایران و توران خلق شد، یکی از زیباترین، شیرین‌ترین و دلنشین‌ترین داستان‌های حماسی ایرانی است.

در داستان آرش کمانگیر، طبق توافق بین افراسیاب شاه توران و منوچهر پادشاه ایران، پرتاب تیری از سوی یک تیرانداز ایرانی مرز ایران و توران را معین می‌ساخت. روز اول تیرماه افراسیاب بر ایرانیان غلبه کرد و منوچهر پادشاه ایران را با سپاهیانش در طبرستان محاصره نمود. منوچهر به ناچار تقاضای صلح کرد و روز سیزدهم تیر (تیر روز)، قرار تعیین مرزهای ایران و توران را گذاشتند.

در کتاب روضه‌الصفا، نوشته خاوندشاه، درباره صلح میان منوچهر و افراسیاب از زبان افراسیاب آمده است: «مشروط بر آنکه از سر کوه دماوند تیری بیندازد هر کجا آن تیر فرود آمد میان دو مملکت آن محل باشد، و آرش به قله دماوند رفت و تیری بجانب مشرق افکند از شست رها کرد آن تیر از وقت طلوع آفتاب تا نیمروز در حرکت بود و هنگام ظهر بر کنار رود جیحون افتاد.»

حکیم توس فردوسی نامدار از آرش سخن گفته است و او را جد اعلای اشکانیان دانسته است:

بزرگان که از تخم آرش بدند   / دلیر و سبک سار و سرکش بدند

ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه می‌نویسد « … فرشته اسفندارمذ حاضر شد، امر کرد تا تیر و کمانی چنانکه در اوستا بیان شده برگزینند، آنگاه آرش را که مرد شریف و حکیم بود برای انداختن تیر بیاورند، آرش برهنه شد بدن خویش به حاضرین نشان داد و گفت: ای پادشاه، ای مردم، به بدنم بنگرید مرا زخم و مرضی نیست ولی یقین دارم که پس از انداختن تیر قطعه قطعه شده و فدای سرزمینم و شما خواهم گردید. پس از آن دست به چله کمان برد بقوت خداداد تیر از شسترها کرد و خود جان تسلیم نمود.

خداوند به باد امر فرمود تا تیر را حفظ کرده، آن تیر از کوه رویان بلندای رشته البرز (احتمالا آنگونه که در تاریخ آمده کوه دماوند) به دورترین نقطه مشرق رسید و به ریشه درخت گردکان که در دنیا بزرگتر از آن درختی نبود نشست. آن موضع را مرز ایران و توران قرار دادند. منوچهر و افراسیاب به همین مقدار زمین صلح کردند و این حرکت و عمل در چنین روزی بود که مردم آنرا بزرگ داشته و تاکنون جشن می گیرند.»

داستان تیراندازی آرش در جنگ منوچهر و افراسیاب برای تعیین حدود خاک ایران و توران در ادبیات و تاریخ ما معروف است. چنانکه فخرالدین اسعد گرگانی در داستان ویس و رامین گوید:

 اگر خوانند آرش را کمانگیر  / که از ساری بمرو انداخت یک تیر

تو اندازی بجان من ز گوراب /  همی هر ساعت صد تیر پرتاب

محمد جریر طبری نیز داستان تیراندازی آرش را در کتاب خود یاد کرده است.  «و هر دو مَلِک بر این عهد بستند و صلحنامه نوشتند، پس آرش را اختیار کردند و آرش مردی بود که از وی تیراندازتر نبود و برتلی (کوه) شد، در آن حدود از آن بلندتر کوهی نیست و تیری را نشان کرد و بینداخت برلب جیحون بزمین آمد.(تاریخ بلعمی)»

تیری را که آرش رها می‌‌‏کند تیری است که کسی را به هلاکت نمی‌رساند، تیری است که یک قربانی دارد و آن قربانی کسی نیست جز خودش. پس آرش اولین شهید آگاه عشق در جهان است.

برگرفته از مقاله «جشن تیرگان» نوشته بابک مهربد، نشریه فَروَهر

مطالب دیگر:

شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما، فصل ۵ : نفوذ به غرب (قسمت دوم)

شاهد عینی از برداشت زنده اعضای بدن در چین پرده برمی‌‌‏دارد؛ از بیهوشی استفاده نمی‌‌‏کنند

یک « چشم سوم » درون مغز ما قرار دارد ! دانشمندان چه می‌گویند؟

اخبار بیشتر

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی