آیا وقوع بلایای طبیعی مانند زلزله تصادفی است؟ مردم چین باستان اعتقاد داشتند که همه این بلایا دلایلی پشت خود دارند و توسط موجودات الهی نظم و ترتیب داده میشوند.
نیو شومِی در دورانهای دائوگوانگ و شیانفنگ _دورهای که از ۱۸۳۲ تا ۱۸۶۱ طول کشید_ حاکم استان نینگیوان در سلسله چینگ بود. او صادق و سختکوش بود و دستاوردهای فوقالعادهای داشت که باعث شد بسیار مورد تحسین مردم باشد.
یک روز زلزلۀ ویرانگری روی داد. تمام خانههای شهر خراب و تعداد بیشماری از مردم زخمی یا کشته شدند. دفاتر حکومتی نیز آسیب دید. پسر نیو کشته شد و پای نیو جراحت بسیار شدیدی دید بهطوری که بهسختی میتوانست راه برود.
نیو شومِی که عصبانی شده بود، نامۀ بلندی به خدای شهر نوشت. در این نامه او خدای شهر را متهم کرد که با اینکه مردم برای او عود سوزانده بودند، اما از آنها محافظت نکرد و خدای شهر را به چالش کشید که آیا امکان دارد که تمام مردم این شهر بزرگ، شرور و متهم به کشته شدن بوده باشند؟ نیو گفت که وجدان راحتی داشته است، اما پسرش کشته و خودش نیز زخمی شد. او پرسید که آیا روش آسمان آنقدر خوب است که مردم به آن ایمان داشته باشند و آیا موجودات الهی نیز در قضاوت کردنشان اشتباه میکنند.
آنشب، نیو شومِی رؤیایی دید که در آن، خدای شهر او را به مکانش دعوت کرد و به او گفت: «تو در نوشتهات با خوددرستپنداری و توجیه خود مرا سرزنش کردی، اما واقعاً اعمال موجودات الهی و فرشتگان را درک نمیکنی، بنابراین تو را به اینجا دعوت کردم تا به پرسش و اظهارات افتراآمیزت پاسخ دهم.»
او به نیو گفت: «تمام بلاها از کارمای گناهآمیزی که مردم در طول زمان جمع کردهاند، بهوجود میآیند و هیچ چیزی تصادفی نیست.»
او برای نیو این راز را آشکار کرد که چگونه موجودات الهی ۵۰ سال برای ترتیب دادن این زلزله وقت صرف کردند. او گفت: «یک بررسی و یادداشتبرداری ۵۰ ساله برای این زلزله وجود داشت و تمام کسانی که قرار نبود رنج بکشند، به جای دیگری نقل مکان داده شده بودند؛ اگر گناهان جدیدی مرتکب شده بودند، بازگردانده میشدند؛ حتی اگر ممکن بود تغییراتی در زمان این بلا ایجاد شود، چنین تغییراتی مورد ملاحظه قرار میگیرد و زندگی انسانها هرگز نادیده گرفته نمیشود.»
نیو شومِی در پاسخ استدلال کرد: «اگر اینطور است، آیا منظور شما این است که حتی یک فرد خوشقلب نیز در کل این شهر وجود نداشت، و اینکه من و پسرم نیز مستحق نکوهش بودیم؟»
خدای شهر گفت: «سه خانواده در شهر هستند که صحیح و سالم باقی ماندند. یکی از اینها خانواده زنی است که سه نسل بیوه بوده است و اکنون از نوهاش مراقبت میکند. یکی خانواده یک پزشک است. او هرگز داروهای تقلبی نمیفروشد و هروقت نیاز رسیدگی به وضعیت بیماری وجود دارد، با تمام توان به آن رسیدگی میکند، حتی در نیمهشب یا زمانی که جادهها خیس و گِلی هستند. خانواده دیگر مربوط به بانویی مسن و نوه جوانش است که از طریق فروش نان برنجی امرار معاش میکنند. این سه خانواده همگی صحیح و سالم هستند. میتوانی بروی و بررسی کنی. من دروغ نمیگویم.
خدای شهر به نیو گفت: «پسرت کارهای بد بسیاری در زندگی قبلیاش انجام داده و درنتیجه در این زلزله با عقوبت مواجه شد. تو نیز باید نکوهش میشدی، اما بهخاطر اینکه مقامی صادق و سختکوش هستی، با مجازات ملایمی مواجه شدی و فقط پایت زخمی شد. خلاصه اینکه موجودات الهی و آسمانی هنگام رسیدگی به پاداشها یا مجازاتها فوقالعاده محتاط هستند و هرگز هیچ لطف اضافهای به شخص بخصوصی نخواهند کرد. هر فاجعه یا آینده خوب دلایل خود را دارد، بنابراین اگر بیشترین تلاشت را صرف کنی که مقامی درست باشی، ممکن است به مقام حاکم قضایی ارتقاء یابی.»
نیو شومِی پس از شنیدن صحبتهای خدای شهر از او تشکر کرد و بهخاطر آنچه در نامه نوشته بود عذرخواهی کرد.
پس از اینکه نیو بیدار شد، به جستجوی آن سه خانوادهای رفت که خدای شهر در رؤیایش به او گفته بود. همانطور که انتظار میرفت، خانواده آن زن و پزشک را پیدا کرد، اما یافتن خانوادۀ زن مسنی که کیک برنجی میفروخت نیاز به تلاش بیشتری داشت. خانم کیک فروش به آقای نیو گفت که به درستی با مردم رفتار میکند و وقتی با افراد مسن یا معلول مواجه میشود، هنوز هم به آنها کیک با تخفیف میفروشد یا اینکه پولی از آنها نمیگیرد.
همچنین آن خانم به نیو گفت که دو روز قبل از زلزله، ناگهان تعداد بیشتری مشتری داشت و درخواست کیک از میزان تولید بیشتر شد، درنتیجه او و نوه کوچکش آنشب را صرف درست کردن کیک برنجی کردند تا روز بعد بفروشند. سپس زلزله آمد و آن دو نفر سه روز زیر آوار ماندند تا اینکه نجات یافتند. در این سه روز آنها با خوردن نان برنجی نجات یافتند.
نیو شومِی از شنیدن ماجرایش بسیار شگفتزده شد و پس از آن حتی درک عمیقتری از اصل علت و معلول پیدا کرد و حتی بیشتر تلاش کرد که مقام مسئول خوبی باشد. بعداً او واقعاً به مقام حاکم قضایی سیچوان ارتقاء یافت.
یادداشت ویراستار
نیو شومِی شخصی واقعی در تاریخ بود (۱۷۹۱ الی ۱۸۷۵)، در گانسو به دنیا آمد و در بیستویکمین سال دوره دائوگوانگ در سلسله چینگ نامزد آزمون سلطنتی شد. او بهعنوان دادرس شهرستان ژانگمینگ (شهر جیانگیو فعلی)، حاکم مائوژی و نینگیوان و حاکم قضایی سیچوان در دوره کاری صاحبمنصبی خود خدمت کرد.
در پیشنویس تاریخ چینگ از نیو بهعنوان «شفاف و محتاط در پروندههای دادرسی نامبرده شد. او هیچ پروندهای را حلنشده باقی نگذاشت و عمیقاً مورد علاقۀ مردم بود.»
زلزلۀ مورد بحث در شیچانگ در شب ۱۲سپتامبر۱۸۵۰ (۷اوت سال قمری و سیوهشتمین سال دورۀ دائوگوانگ) روی داد. شدت این زلزلۀ ویرانگر ۷.۵ ریشتر بود.
در پیشنویس تاریخ چینگ وضعیت نینگیوان ثبت شده است: «زمین لزرید و کل شهر فرو ریخت که باعث کشته و زخمی شدن مردم بسیاری شد. نیو شومِی در زیر قلوهسنگها مدفون شد، اما نجات پیدا کرد. اهالی منطقه در سیچوان گفتند که آسمان نیو چینگتیان را نجات داد (نامی که مردم برای تمجید از درستی و راستیاش بر او گذاشته بودند)، تا اینکه بتواند مهربانی و خیرخواهی را ترویج دهد. شومِی خودش را بهخاطر نداشتن تقوای فراوان و محافظت نکردن از مردم سرزنش کرد و در خودش تعمق کرد. سپس هر آنچه از دستش برمیآمد صرف کمک به قربانیان کرد و حتی احترام و علاقۀ بیشتری از سوی مردم کسب کرد.»
این ماجرا از «یادداشتهای جوئن یوان» توسط هوانگ شویون برداشته شده است.
نوشته: مینگهویی
مطالب دیگر:
فالون دافا، مدیتیشنی که بیش از صد میلیون نفر آن را تمرین میکنند
افسانههای باستانی درباره خدایان بلایا
داستانی از چین باستان: تاجری که به سود کم قانع است، یک فناناپذیر میشود