پروپاگاندا، سانسور، دروغپراکنی، جاسوسی، اخاذی، رشوه، اغوای جنسی، فشار، ترور، آدمدزدی، حمله فیزیکی، خشونت جمعی، حملات سایبری و کارزارهای تهمتپراکنی. اینها تنها برخی از سلاحهایی است که حزب کمونیست چین در جنگ همهجانبه خود علیه دنیای آزاد استفاده کردهاست. موضوعی که آن را کری گرشنک در کتاب خود با عنوان «نزاع سیاسی؛ استراتژیهایی برای مقابله با طرح چین: پیروزی بدون درگیری» چاپ سال ۲۰۲۰ بیان کردهاست.
نویسنده میگوید این نوع از جنگ که به آن عناوینی مثل «نزاع سیاسی» و «جنگ بیقید و شرط» دادهاند، به تهاجم همهجانبه نظامی ختم نمیشود اما در فاجعهبار بودن چیزی کمتر از آن ندارد و هدف آن پیروزی بر دشمن بدون شلیک حتی یک گلوله است.
گرشنک که در سه سال گذشته در دانشگاه ملی چنگچی تایوان، پژوهشگر مهمان بوده در مصاحبهای با اپکتایمز گفت حزب کمونیست چین «در پی آن است که با هر وسیلهای که دارد بجنگد. هیچ محدودیتی در این زمینه وجود ندارد».
او افزود این موضوعی است که غرب آن را درک نمیکند.
گرشنک در گذشته در منصبی نظیر مقام ارشد ارتباطات استراتژیک یا ماموریتهای ضد اطلاعات دولت آمریکا حضور داشته و در دانشگاههای جنوب شرق آسیا تحصیل کردهاست. او در کتاب خود، هنگامی که به این موضوع میپردازد، خلاهای فکری موجود در ذهن اساتید موسساتی که کارکنان وزارت خارجه و پنتاگون را آموزش میدهند، بازگو میکند.
او با شرح گفتگویی که چندسال پیش با اساتیدی داشت که در اداره خدمات خارجی وزارت خارجه، در آرلینگتون ویرجینیا، مشغول تدریس امور عمومیاند میگوید: «من نظر آنها را درباره مکانیک کوانتومی یا عدم تقارن ماده و ضدماده پرسیدم و آنها اصلا نمیدانستند که من درباره چه حرف میزنم».
ناآگاهی نهادی
گرشنک میگوید این نوع ناآگاهی که از پایان جنگ سرد تا زمانی که دونالد ترامپ رئیس جمهور شد، پیوسته در دولتهای ایالات متحده وجود داشته حاصل این است که غرب پس از شکست دادن اتحاد شوروی، با حس کاذبی از امنیت، خود را تسکین داد. این گمان تا آنجا پیش رفت که در پایان جنگ سرد تصور میشد دموکراسی یک بار برای همیشه بر کمونیسم چیره شدهاست.
او افزود: «ما از روی سادگی، تهدید در حال رشد دیگر را نادیده گرفتیم و آن جمهوری خلق چین بود».
طبق آن گمان اشتباه، رژیم چین با افزایش تجارت و تعامل خود با جامعه بینالمللی، در نهایت دموکراتیکتر خواهد شد.
بنابراین ایالات متحده ماشین جنگ سیاسی خود را که در دوران جنگ سرد آن را ساخته بود، خاموش کرد.
گرشنک بیان میکند: «ما اداره اطلاعات ایالات متحده را از کار انداختیم. ما دست از آموزش [نبرد سیاسی] در ارتش و آموزشگاههای عالی خود برداشتیم و آموزش آن را در سازمان خدمات خارجی متوقف کردیم… ما اجازه ندادیم آموزش نبرد سیاسی در دانشگاههای برتر نظیر دانشگاه جرجتاون و غیره که دانشجویان آنها نامزد کسب بسیاری از مناصب وزارت خارجهاند، ادامه یابد».
همچنین در کنار ناآگاهی، نوعی نابینایی عامدانه نیز در میان کسانی بود که در واشینگتن تهدید چین را مشاهده میکردند.
گرشنک تصریح میکند: بسیاری از دولتمردان این مسئله را در مقوله «خارج از حیطه کاری خود» قرار دادند. او گفت: «آنها این تهدید را حس کردند اما با خود گفتند که این موضوع دردسر زیادی دارد؛ بنابراین وظیفه من نیست که با ارعاب، بدگویی، فشار و نفوذ پکن مقابله کنم».
بر اساس کتاب گرشنک، مقامات منتخب احتمالا چنین تصوری داشتند: «من نمیخواهم بدانم که این [تهدید] وجود دارد زیرا ممکن است [پرداختن به آن] با منابع مالی من برای انتخابات دور بعد تداخل پیدا کند».
این کتاب در بخشی مهمتر شرح میدهد که پکن در تحت نفوذ قرار دادن نخبگان سیاسی، تجاری و فرهنگی آمریکا با روشهای متنوعی مثل فشار اقتصادی، رشوه، تهدید و نفوذ روانی، استادی زبردست بودهاست.
نتیجه آن است که ایالات متحده طی این سالهای طولانی تنها یک «گرداب مرگ» بودهاست؛ تا زمانی که دونالد ترامپ رئیس جمهور شد و تغییری در نگرشها به وجود آورد. گرشنک اضافه میکند: «افراد کلیدی در دولت ترامپ سرآغاز درک این تهدیدات بسیار جدی بودند».
دولت ترامپ با رهبری وزارت خارجه، در مقابل مجموعهای از تجاوزات حزب کمونیست چین از سرکوبها در هنگکنگ و شینجیانگ گرفته تا دزدی او از تکنولوژی آمریکا، ایستاد.
نویسنده میگوید: «به نظر من در حال حاضر براساس زیرساختی که در دولت ترامپ ایجاد شده، دولت جدید پشتوانه و درک قویتری از این تهدید خواهد داشت».
مطالب دیگر:
ترامپ وبسایت شخصی جدیدش را راهاندازی کرد
اقدام تلافیجویانه رژیم چین نسبت به برخی از برندهای غربی
هنگ کنگ: آزار و اذیت مکرر خبرنگار و مجری برنامهای محبوب بهدست حزب کمونیست چین