تحریفات شناختی، افکاری هستند که باعث می شوند که فرد درک منطقی و درستی از مسائل نداشته باشد. در واقع، این الگوهای تفکری فرد هستند که افکار و احساسات منفی وی را تقویت کرده و معمولا بر درک مسائل دخالت می کنند و نمی گذارند فرد درک منطقی از مسائل داشته باشد، و چون نحوه فکر کردن فرد بر چگونگی احساس او تاثیر دارد، این تحریفات افکاری می توانند باعث به وجود آمدن احساسات منفی بشوند. در نهایت، این افکار، نگرش فرد را به آینده و دنیا منفی کرده و مداومت در آنها باعث اضطراب و افسردگی و بیماری های روانی می شود.
انواع اصلی تحریفات شناختی
در زیر انواع اصلی این تحریفات شناختی آورده شده اند. لازم به ذکر است که این افکار به طور خودآیند به ذهن فرد وارد می شوند و می توان گفت که تا حدی غیر ارادی به نظر می رسند.
افکار همه یا هیچ، یا سیاه و سفید
افرادی که دچار این تحریف میشوند، هیچ چیزی را نمیتوانند به طور نسبی ارزیابی کنند. همه چیز باید عالی باشد، در غیر این صورت بد است و حد میانهای وجود ندارد. همه چیز یا سفید است یا سیاه و رنگی به نام خاکستری وجود ندارد. یا من آدم موفق و لایقی هستم و در تمام امور صد در صد موفق، یا فرد شکست خورده و نالایق هستم. کسانی که این طرز فکر را دارند، از هر اشتباهی میترسند. وقتی که قادر نیستید مسائل را خاکستری ببینید، از واژه های مطلق استفاده می کنید همچون ” هر چیزی یا هر جایی “، ” هرگز ” ، ” همیشه “. در صورتی که این واژه ها مطلق هستند و بر مبنای واقعیات نیستند و نمی شود همیشه یک چیز کاملا خوب و یا کاملا بد باشد.
یک مثال: مثلا ممکن است شما فردی را خیلی تحسین کنید و اگر او اشتباه کوچکی کند شما او را تحقیر کنید. چنین تفکری منتج می شود به اینکه این گونه فکر کنید که اگر کسی خوب نباشد، حتما بد است؛ اگر خوشبخت نباشد، حتما بدبخت است؛ اگر صلاحیت ندارد، حتما بی صلاحیت است.
” تمامیت خواهی ” نیز به لحاظی شبیه به همین طرز تلقی است. برای فرد کمال گرا، اگر کاری صد در صد کامل و بی عیب نباشد، به کلی بد و خراب است. راه میانه ای وجود ندارد. انگار در حد فاصل سفید و سیاه رنگی به نام خاکستری وجود ندارد. همه چیز باید سفید سفید باشد و در غیر این صورت کوچک ترین لکه ای همه چیز را سیاه می کند. واقعیت ان است که در طبیعت چیزی به نام سفید مطلق وجود ندارد و تنها در عالم ذهن و خیال باید آن را جستجو کرد. آن چه در واقعیت وجود دارد، آمیزه ای از سفید و سیاه ( خاکستری ) است. بد نیست در اینجا قبل از ادامه تحریف های شناختی به نظریه “دیوید برنز” در باره هفت نوع تمامیت خواهی که باعث ناراحتی شخص می شوند بپردازیم.
تمامیت خواهی اخلاقی: ” اگر از اهداف و معیارهای شخصی ام باز بمانم نباید خودم را ببخشم.”
تمامیت خواهی عملکردی: ” برای این که ارزشمند باشم، باید در همه کارهایم موفق گردم.”
تمامیت خواهی شناختی: ” اشخاص مرا به عنوان یک انسان آسیب پذیر قبول نمی کنند.”
تمامیت خواهی احساسی: ” باید همیشه بکوشم تا شاد و خوشبخت باشم، احساسات منفی ام را کنترل کنم و هرگز احساس نگرانی و افسردگی به خود راه ندهم.”
تمامیت خواهی رمانتیک:” باید همسر کاملی پیدا کنم و همیشه واله و شیدای او باشم”.
تمامیت خواهی ارتباطی:” زن و شوهر با هم مشاجره نمی کنند و بر هم خشم نمی گیرند.”
تمامیت خواهی در وضع ظاهر:” بی تناسب هستم، زیرا کمی اضافه وزن دارم، پاهایم چاق است، صورتم جوش زده است.”
ادامه دارد….
مرضیه آهنکوب، روانشناس بالینی و مشاور خانواده