اقدامات ایالات متحده میلیونها نفر را محکوم به زندگی تحت حکومت طالبان کرده است. اما علاوه بر آن، نشاندهنده ناکامی محض دولت بایدن در درک آسیب ژئوپلتیکی وارده به آمریکا است که ملتی را به سازمانی واگذاشت که وزیر خارجه سابق، مایک پمپئو آن را در سال ۲۰۱۹ تروریست خواند، همان سازمانی که ایالات متحده بیش از ۲۰ سال پیش برای برکناریش از جان و مال خود هزینه داد.
مردم افغانستان این خیانت را نمیبخشند و اگر نگوییم نفوذ آمریکا و غرب در منطقه پایان یافته، حداقل کاهش پیدا کرده است. اما آیا این افتضاح نشاندهنده پایان دوران آمریکا به عنوان پلیس جهان است؟
اکنون دیگر چه کسی به کدخدایی اعتماد میکند که مردمی را که برای حفاظت از آنها حضور یافته بود، رها کرد؟ چقدر تکاندهنده بود که بعداً به این فکر افتادند نیروهای نظامی را به کابل بازگرداندند تا به ۱۰ هزار شهروند آمریکایی و کارمند افغان حامی دولت و خانوادههایشان کمک کنند خارج شوند. دونالد ترامپ ادعا میکند ژنرال مارک میلی آنان را در عقبنشینی اولیه جا گذاشته است.
حتی سیاستمداران بریتانیایی که از خروج نیروهای انگلیسی ناراحت بودند نیز اکنون عادت پیروی از رهبری آمریکا را زیر سؤال میبرند و درباره ایجاد سیاست خارجی مستقلتری صحبت میکنند.
نخست وزیر سابق بریتانیا، ترزا می، در جلسهای اضطراری در مجلس گفت «غیرقابل درک و نگرانکننده» است که دولت بریتانیا نتوانسته است برای حمایت از دولت افغانستان «کشورهای دیگری را متحد کند.» آیا این نشان میدهد رابطه خاص سابق میخواهد تمام شود؟
بوریس جانسون مدعی شد دفاع نظامی از افغانستان بدون حمایت واشنگتن امکانپذیر نبود، زیرا باید بودجه مورد نیاز آن را صرف تأمین مالی اقتصاد بدون کربن کشورش میکرد.
اولین باری که آمریکا نقش پلیس جهان را بر عهده گرفت، سال ۱۹۴۷ بود که اساسنامه سیاسی ترومن را امضا کرد تا با کمکهای مالی و نظامی به کشورهای در تنگنا، با کمونیسم روسیه در سراسر جهان مبارزه کند.
بعدتر، جورج دبلیو بوش پس از حمله یازده سپتامبر با ورود به این جنگ مبهم بر علیه ترور، این نقش آمریکا را پررنگتر کرد، جنگی که با هزینههایی بیش از ۵ تریلیون دلار به طولانیترین درگیری مسلحانه تاریخ ایالاتمتحده تبدیل شد. کار خطیری بود که تا کنون هزینههایش بر اساس اعتباری پرداخته شده است که نسلهای آتی باید بار آن را به دوش بکشند، بسیاری از نظامیان آمریکا دچار آسیبهایی شدند که زندگیشان را تغییر داد و بیش از ۷۰۰۰ نفر نهایت فداکاری را از خود نشان دادند.
رئیسجمهور جو بایدن در سخنرانیش در کاخ سفید به مردم آمریکا گفت پس از ۲۰ سال، از دیدن اینکه جان و مال آمریکاییها برای این جنگ تلف میشود، خسته است. اما با سوءمدیریت خود در این فرآیند، آمریکا جایگاه راهبردی خود را در منطقه از دست داد و خانوادههای هنوز داغدار آمریکایی را از این آرامش محروم کرد که مرگ پسران، دختران، شوهران و زنان ثمری داشته است.
ایالات متحده قبلاً نیز تجربه واگذاری سرزمینهایی را که سخت برایشان جنگیده بود، داشت. هنگامیکه رئیسجمهور اوباما دستور خروج عظیم نیروهای آمریکایی از عراق را صادر کرد، این امکان را برای داعش فراهم آورد تا بر برخی سرزمینها ادعای مالکیت کند و خلافت ترس را در سرزمینهای رها شده راه بیندازد، حداقل تا زمان انتخاب دونالد ترامپ چنین بود.
اوباما ادعا کرد صرفاً زمانبندی رئیسجمهور جمهوریخواه قبل از خود، یعنی جورج دبلیو بوش را دنبال کرده است که توافقنامه وضعیت نیروها را در سال ۲۰۰۸ امضا کرد که همه سربازان آمریکایی را تا پایان سال ۲۰۱۱ از عراق خارج کند. این وظیفه هر رئیسجمهوری است که قبل از اجرای هرگونه تعهد قبلی، شرایط فعلی را بسنجد و اگر شرایط درست پیش نرفته است، انجامش ندهد.
رئیسجمهور ترامپ نیز بر این عقیده بود که زمان خروج نیروها از افغانستان فرا رسیده است و نیروهای آمریکایی را از حدود ۱۵۵۰۰ نفر به ۲۵۰۰ نفر کاهش داد. اما آنچه او و بایدن در موردش همعقیده نبودند، نحوه خروج آخرین نیروها در زمانی بود که کشور داشت به دست دشمن سقوط میکرد.
برنامه ترامپ «خروج با در نظر گرفتن شرایط» بود، هرگونه ناسازگاری از جانب طالبان منجر به واکنش سریع ایالات متحده و حتی تغییر تاریخ خروجش میشد. در آن صورت این صحنههای هرجومرج در کابل مشاهده نمیشد که ۶۰۰۰ سرباز مجبور شدند برای تأمین امنیت فرودگاه کابل که پس از ترک همیشگی بگرام در چهارم جولای برایشان باقی مانده بود، به آنجا برگردند.
به نظر میرسد دولت کنونی نسبت به عواقب کاهش نفوذ ایالات متحده در جاهای دیگر بیتوجه است. ۷۵ سال است زیربنای سیاست خارجی ایالات متحده را توقف توسعهطلبی کمونیستها تشکیل میدهد اما اکنون با کاهش نفوذ ایالات متحده در منطقه، نفوذ کمونیستها پررنگتر خواهد شد.
هری ترومن دموکرات ۱۲ام مارس ۱۹۴۷ به کنگره گفت: «باید سیاست ایالات متحده این باشد که از مردم آزادهای که در برابر سرکوبگری اقلیتهای مسلح یا فشارهای خارجی مقاومت میکنند، حمایت کند.»
در جلسه پارلمان بریتانیا در مورد افغانستان، سر یین دانکن اسمیت، یکی دیگر از رهبران سابق حزب محافظهکار گفت: «حاکمیت قانون و حقوق بشر دارد عقبنشینی میکند …. اکنون راه را به روی چینیها و روسها باز کردهایم. [آنها] در تمام طول این وضعیت سفارتخانههای خود را با تمام کارمندانشان، با اجازه طالبان باز نگه داشته بودند.»
سپس مقالهای را از روزنامه گلوبال تایمز خواند که یک رسانه دولتی چینی است: «تایوانیها باید از اتفاقات افغانستان درس بگیرند که اگر جنگی در این تنگه آغاز شود، دفاع این جزیره در عرض چند ساعت فرو میریزد و ارتش آمریکا برای کمک نمیآید.»
اشاره به زمان وقوع جنگ در تنگه تایوان، نه احتمال وقوع آن، بسیار وحشتناک است، اما آیا اکنون احتمالش بیشتر شده است؟ علیرغم اطمینانهایی که اخیراً جو بایدن داده است، اگر ایالات متحده میتواند ملتی ۳۸ میلیون نفری را رها کند، آیا نمیتواند جزیرهای ۲۴ میلیون نفری را رها کند؟ پکن باید خوشحال باشد که با دونالد ترامپ مواجه نیست، او ثابت کرد میتواند داعش، کره شمالی و ایران را مدیریت کند.
زمانیکه آمریکا بزرگ است، جهان جای بسیار امنتری است، اما اکنون چنین نیست.
نوشته: اندرو دیویس
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات اپکتایمز نیست.
مطالب دیگر:
هریس در سفرش به آسیا، متعهد به مقابله با تهاجمات چین در اقیانوس هند و آرام شد
سؤاستفاده تبلیغاتی رژیم چین از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان
انتخابات فدرال کانادا قبل از صدمات ناشی از پیامدهای کسری بودجه و بدهیها برگزار میشود