نوشته دکتر مینو اسدی (روانشناس)
با اینکه والدین با نیت خیرخواهی و با هدف سعادتمند کردن فرزند خود، اقدام به دخالت در زندگی خصوصی و زناشویی فرزند خود میکنند، اما نتیجه آن معمولا به بدتر شدن وضعیت زندگی فرزندشان، افزایش تعارضات بین آنها و سردی در روابط زوجها و حتی گاهی موجب از هم پاشیده شدن زندگی خانوادگی آنان میشود. اما دلیل این دخالتها چیست و چرا برخی خانوادهها در زندگی زوجین جوان دخالت میکنند و چگونه میتوان این نوع دخالتها را کاهش داد؟
گاهش ازدواج در سن پایین دلیل آن است و والدین نگران آن هستند که فرزندشان نتواند از عهده مسائل مهم زندگی برآید یا آنکه در زندگی جدید خود نقش خود را به راحتی نتواند ایفا کند و دچار شکست در انجام وظایف خود شود یا آنکه مورد ظلم و یا سو استفاده همسر خود واقع شود.
گاه وابستگی ناایمن و بیش از حد فرزند موجب میشود تا بعد از ازدواج نیز این رابطه به شکل سالم خود ادامه نیابد و فرزند نتواند به شکل بالغ گونه به آن نگاه کند. به دلیل مراقبت بیش از حد در دوران کودکی و ایجاد وابستگی ناایمن به والدین خود و حتی گاهی به یکی از والدین خود، فرد جوان ممکن است نتواند بعد از ازدواج احساس ایمنی کند و برای برآورده شدن این نیاز، هنوز به خانواده خود متکی باشد.
ضعف اعتماد به نفس نیز یکی از دلایل دیگر است که به دلیل نادیده گرفته شدن توانمندیهای فرد در دوران کودکی و نوجوانی توسط والدین، کودک با احساس ضعف اعتماد به نفس و عزت نفس مواجه میشود و دچار شک و تردید در تصمیم گیری بوده و نمیتواند مسئولیت مسائل زندگی خود را به طور مستقل به عهده بگیرد.
مشورت با والدین بجای مشاور و روانشناس، گاهی زوجهای جوان وقتی دچار مشکلاتی میشوند که خود از عهده آنها نمیتوانند برآیند بجای آنکه با متحصصان مشورت نمایند، با اعضای خانواده خود مشورت میکنند و از همسر خود بدگویی میکنند و این یکی از مهمترین دلایل ایجاد مشکلات بیشتر در خانوادهها است چرا که اعضای خانواده بدلیل داشتن احساس خانوادگی و نگرانی و دلبستگی به فرزندان خود نمیتوانند قضاوت صحیح و منطقی داشته باشند و با حمایتهای احساسی، معمولا مشکلات را زیادتر میکنند.
داشتن ارتباطات زیاد یا نداشتن و قطع ارتباط با والدین نیز میتواند در هر دو صورت منجر به مشکلات بین زوجها شود چرا که ارتباط بیش از حد منجر به دخالتهای بیشتر میشود و عدم ارتباط نیز منجر به دلخوری و رنجش والدین و اعضای خانواده همسر شده و سپس مشکلات بین زوجها افزایش پیدا میکند.
وابستگیهای اقتصادی، عدم استقلال مالی و دریافت کمکهای مالی از خانواده زوجهای جوان به اعضای خانواده خود نیز از جمله دلایل ازدیاد دخالتهای والدین میباشد که منجر به تشدید اختلاف بین زوجها میشود و بدلیل این وابستگی و عدم امکان استقلال معمولا فرزندان مجبور به تبعیت از خواستههای خانواده خود میشوند. گرچه کمک به فرزندان برای تشکیل زندگی در آغاز کار شایستهای است ولی میزان کمک نباید زیاد باشد و ادامه آن نیز درست نیست چرا که فرزندان باید بتوانند مسئولیت زندگی خود را برعهده بگیرند و به این طریق رشد نمایند.
عدم آشنایی با مهارتها زندگی و مهارت های ارتباطی نیز براحتی منجر به ایجاد و افزایش تعارضات بین زوجها میشود که با مشورت با روانشناسان و شرکت در کلاسهای اقزایش مهارتهای یادگیری میتوانند این مساله را حل نمایند. مهارتهای گفتگو و شنیدن فعالانه از جمله مهارتهای مهم برای ارتباط صحیح است. اگر در ابتدا روابط بین زوجها و خانوادهها محترمانه باشد آن وقت دختر و پسر تلاش والدین برای حل مساله را بهعنوان نصیحت و ارائه راهکار میپذیرند، اما اگر این ارتباط محترمانه نباشد، مسلما آن را دخالت میپندارند.
در هر صورت، آنچه که مهم است این است که زوجها متوجه بروز تضادها در اوایل زندگی باید بشوند و به آن آگاه شوند تا بتوانند هر چه زودتر با شناسایی و رفع عوامل آن به کمک متخصصان، مسیر را برای زندگی زناشویی خود هموارتر سازند.
مطالب دیگر:
مشارکت با حزب کمونیست چین بازکردن جعبه پاندورا است
انتقاد شدید از پکن، به خاطر به خطر انداختن آزادی و استقلال هنگکنگ