آرش یاوری
سیاستهای جمهوری اسلامی و استراتژی علی خامنهای که رابطه با چین را حکمتآمیز خوانده بود عملا ایران را به مستعمر چین تبدیل کرده است.
از سالها پیش انتقادهای فراوانی متوجه نوع رابطه جمهوری اسلامی و چین بوده است. بسیاری از کارشناسان و خیرخواهان ایران بارها نسبت به رابطه نزدیک با چین و عدم توازن در این رابطه هشدار داده بودند اما خواست و اراده علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی چیز دیگری بود.
او نجات حکومتش از زیر بار فشار غرب را که بهواسطه عملکرد خودش به وجود آمده است، در نزدیکی به چین و روسیه میداند. هنگامی هم که برخی زمزمهها از داخل حکومت در انتقاد به همین سیاستی که «نگاه به شرق» نامیده شده بود بلند شد، علی خامنهای در سال ۹۴ چین را بر خلاف آمریکا «قابل اطمینان» خواند و رابطه با آن کشور را «حکمتآمیز» نامید.
این سخنان به معنی این بود که دیگر هیچ انتقادی صورت نگیرد و گسترش روابط میان جمهوری اسلامی و حزب کمونیست چین از هر طریقی دنبال شود.
به دنبال این سخنان، جای پای حزب کمونیست چین و شرکتهای چینی در ایران محکم شد و پکن اصلیترین شریک تجاری جمهوری اسلامی شد. اما این شراکت متوازن و عادلانه نبود.
جمهوری اسلامی برای کسب حمایت سیاسی پکن در مناسبات بینالمللی و البته تامین ارز مورد نیاز خود از طریق فروش نفت، هرآنچه که چین اراده کرد به پکن داد. بهسرعت قراردادهای تجاری در عرصههای مختلف با چین منعقد شد و جمهوری اسلامی به نام مشارکت اقتصادی وامهای متعددی از چین دریافت کرد. البته بیشتر این قراردادها محرمانه بودند و در آنها تنها چیزی که گنجانده نشده بود منافع ملی ایران بود.
به طور مثال یکی از این قراردادها اجازه صید ترال کشتیهای چینی در خلیجفارس و دریای عمان بود. کشتیهای ماهیگیری چینی با حضور در خلیجفارس و صید ترال، عملا منابع دریایی ایران را غارت کردند و علاوه بر اینکه تعداد زیادی از صیادان ایرانی به دلیل کم شدن ماهی برای صید بیکار شدند، با خراش کف دریا چینیها اکوسیستم دریایی ایران را در معرض نابودی قرار دادند.
اما با اینکه هر روز کشتیهای چینی مشغول غارت آبهای ایران بودند، مقامهای حکومت حضور این کشتیها را از اساس انکار میکردند. اما پس از افزایش انتقادها بالاخره محمدجواد ظریف باز هم برای علاج موضوع پا پیش گذاشت و در یک مصاحبه تلویزیونی گفت که ما خلیجفارس را به چینیها واگذار نکردهایم؛ بلکه اجازه دادیم در آبهای سرزمینی ایران صید ترال انجام دهند. البته این سخنان هم با این واکنش روبرو شد که اصولا اجازه غارت دریاها با واگذاری دریا، چه تفاوتی دارد؟
البته غارت کشورهای مختلف به یک رویه برای حزب کمونیست چین تبدیل شده است. چین با بسیاری از کشورهای افریقایی و آسیایی قراردادهای همکاری امضا کرده است، اما در حقیقت این کشورها در تله بدهی چین گرفتار شدهاند.
چینیها درابتدا وامهای کم بهرهای را برای ساخت تأسیسات زیربنایی در اختیار کشورها قرار میدهند. اگر کشوری قادر به پرداخت بدهیها نباشد، معمولاً به سراغ تأسیسات زیربنایی مانند بنادر و غیره میروند و آنها را با استفاده از اجارههای طولانی مدت تحت کنترل خود میگیرند.
بر اساس گزارشهای منتشر شده تعداد زیادی از کشورهایی که از چین وام دریافت کردهاند بین ۵ تا ۷۵ درصد از تولید ناخالص ملی خود را به چین بدهکارند و به همین دلیل باید منتظر باشند که چین منابع طبیعی، زیرساختها و یا بنادر آنها را به کنترل خود درآورده و یا آنها را وادار کند تا با منافع ژئواستراتژیک چین هماهنگ شوند که شامل همکاریهای نظامی نیز میشود و قطعاً تهدیدی برای حاکمیت ملی آنها است.
با این حال سال گذشته نیز قراردادی ۲۵ساله با چین عملیاتی شد. اما وقتی این قرارداد که به ترکمنچای چینی نیز معروف است، به دستور و خواست رهبر جمهوری اسلامی پیگیری و امضا میشد، بر خلاف ادعای رهبر حکومت که پکن را شریک قابل اطمینان خوانده بود، این کشور به همه قطعنامههای تحریمی علیه ایران رای داده بود و بیش از ۵۰ میلیارد دلار پول ایران را بلوکه و فقط در ازای آن کالای مصرفی و بنجل به ایران میداد.
اما اکنون و با همراهی رئیسجمهور چین با کشورهای حاشیه خلج فارس در صدور بیانیه علیه ایران فصل جدیدی از حقارت دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی رقم خورد.
در جریان سفر شی جین پینگ به عربستان، دو بیانیه مشترک از سوی رئیسجمهور چین و سران کشورهای حاشیه خلیجفارس و عربستان منتشر شد که در آنها صراحتا حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه زیر سوال برده شد و از ادعای دروغین امارات در مورد این جزایر حمایت شده است. همچنین جمهوری اسلامی حامی گروههای تروریست و فرقهگرا خوانده شد که به فعالیتهای بیثبات کننده دامن میزند.
اما در مقابل واکنش جمهوری اسلامی به این بیانیه بسیار عجیب و در عین حال روشن کننده مواضع حکومت ایران در قبال چین است.
این واکنش به یک توییت وزیر خارجه حکومت جمهوری اسلامی و دیدار دستیار وزیر خارجه با سفیر چین ختم شد.
ناصر کنعانی سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، از «دیدار» سفیر چین – و نه احضار – با دستیار آسیا و اقیانوسیه وزیر خارجه خبر داد و گفت که در این ملاقات از موضعگیری چین در خصوص جزایر سهگانه ابراز ناخرسندی شده است.
وزارت خارجه جمهوری اسلامی حتی در اطلاعرسانی این موضوع عنوان نکرد که سفیر چین را احضار کرده و نگران بود که اگر عبارت «احضار سفیر چینم را به کار ببرد باعث خشم پکن شود.
از سوی دیگر حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه دولت رئیسی هم با انتشار یک توییت نوشت: جزایر سهگانه ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ در خلیجفارس، اجزای جداییناپذیر خاک پاک ایران است و به این مام میهن تعلق ابدی دارد. در ضرورت احترام به تمامیت ارضی ایران با هیچ طرفی تعارف نداریم.
او حتی در توییتر هم از اشاره مستقیم به چین طفره رفت و این اقدام او با واکنشهای فراوانی در صفحات اجتماعی روبرو شد و کاربران ایرانی به توییت او به دو زبان فارسی و چینی در حمایت از ادعای گستاخانه چین در مورد حاکمیت بر کشور مستقل و دموکراتیک تایوان اشاره کرده و عنوان کردند که امیرعبداللهیان حتی جرات نکرد که توییت حمایت از حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه را به چینی منتشر کند. اما او در یک اقدام دیرهنگام و نمایشی بعد از دو روز ترجمه توییت خود را به زبان چینی منتشر کرد.
مجموع این اتفاقها نشان میدهد که به دلیل عملکرد غلط و سیاسی نگاه به شرق علی خامنهای طی سالهای گذشته و هدایت سیاست خارجه توسط نظامیان با نظر رهبر جمهوری اسلامی، عملا دستگاه سیاست خارجه جمهوری اسلامی به صورت کامل فلج شده است.
به دلیل سیاستهای ناکارآمد جمهوری اسلامی طی سالهای گذشته این حکومت به جز چین گزینهای دیگر برای تامین ارز و فروش نفت ندارد. در واقع تقریبا تنها مشتری نفت صادراتی جمهوری اسلامی و تنها سرمایهگذار در طرحهای زیربنایی در ایران، چین است.
از این رو شاهدیم که مقامات حکومت تهران حاضرند با هر اقدام و خواست دولت چین کنار بیایند تا حمایت آنها را از دست ندهند ولو به قیمت اینکه ایران مستعمره حزب کمونیست چین شود. مقامات حکومتی به سطحی از حقارت در برابر چین رسیدهاند که نسبت به تعرض به تمامیت ارضی کشور ابایی نداشته و اساساً در مانیفست آنها منافع ملی جایگاهی ندارد.
نویسنده: آرش یاوری، تحلیلگر سیاسی