
ترس از آبرو و یا میل به حفظ یک چهره مورد پسند عموم، باعث می شود که افراد زیادی از مراقبتهای روانی به دور بمانند. افرادی که ترس از آبرو را بخشی از خود کرده اند، به گونه ای متفاوت به خود ضربه می زنند که به خود سانسوری و محروم شدن از درمان میانجامد. بسیاری از افرادی که در شرایط روانی خاصی رنج می برند، به دلیل ترس از آبرو، کمتر به دنبال درمان و یافتن کمک می روند. این بیماریها و اختلالات می توانند شامل موارد زیر باشند:
بیماریهای افسردگی، اضطراب، ترس، حمله عصبی، وسواس، اعتیاد، دو قطبی، بیماریهای شخصیتی.
ترس از آبرو یا پوشاندن چهره در نقاب، ممکن است منجر شود به از بین رفتن حس اعتماد به نفس و حرمت نفس در فرد و همچنین خانوادهای که از داشتن بیمار روانی در خانواده خود در رنج است و از طرفی دیگر راه کمک گرفتن را برای فرد و خانواده میبندد. فردی که در افکار، عواطف، و رفتارهای خود محدود شده و راه خروجی نمییابد به نوعی دچار شکلی از بیماری روانی است، حال اگر ترس از آبرو و مقوله آبرو را هم به این محدودههای فکری اضافه کنیم، پس می توان نتیجه گرفت که آبرو هراسی نیز خود شکلی از بیماری روانی است و همچنین نوعی ناتوانی و ضعف روانی که مانع زندگی سالم در فرد می شود.
آبرو، خود یک برچسب روانی است که افراد برای خود میخرند تا از برچسبهای دیگر در امان باشند. آبرو که در انگلیسی به عنوان ستیگما نام میگیرد، یکی از موانع اصلی در کمک طلبی و درمان در همه جوامع تشخیص داده می شود. اغلب، ترس از شناخته شدن به عنوان یک “بیمار روانی”، افراد را از مراجعه به متخصصین و کمک گرفتن بر حذر میدارد. وقتی صحبت از بیماری روانی می شود، صحبت از پیش داوریهای مردم، تعصّب و قضاوت غیرعادلانه، و سپس جداسازی یا تبعیض افراد بیمار با حالتهای روانی مدّ نظر کلی میباشد.
گاهی بخاطر ترس از آبرو و برچسب خوردن، فردِ دارای بیماریهای روانی اقدام به پوشاندن چهره و ظاهرسازیهایی می کند که شاید برای مدتی دوام بیاورد ولی این حالت در طولانی مدت قابل کنترل نیست. این نوع پوشاندن و کنترل کردن، بار انرژی روانی زیادی لازم دارد و فرد را دچار ترس و اضطراب اضافه میکند که در نهایت تاثیر بر حالات روانی فرد میگذرد. رفتارهای تبعیض آمیز و جداسازی افراد با مشکلات روانی، خود مشکل دیگری است که به تشدید این عوارض میانجامد. جداسازی فرد بیمار از خانواده و جامعه، در فرد ایجاد حس حقارت می کند. از طرفی دیگر وقتی فرد حس کرد که تحقیر شده است در صدد جبران آبروی از دست رفته خود میکند و رفتارهایی همچون پرخاشگری از خود نشان می دهد که به برچسب خوردن بیشتر فرد و تشدید حالات روانی وی و خانواده ایشان و جامعه میانجامد.
شاید به عنوان یکی از افراد جامعه، نیاز داریم یاد بگیریم که پذیرش بیشتری برای همه افراد داشته باشیم و بدانیم که کلمه “بیمار روانی” یک فحش نیست، بلکه منظور فردی است که نیازمند دیده شدن و کمک گرفتن دارد و دچار عدم تعادل فکری – احساسی – رفتاری است، پس کمتر به هم انگ و لقب اینچنینی بدهیم.
Reference: Corrigan, P. How Stigma Interferes with mental health care, American Psychologist, Vol. 59, No 7. October 2004.
پوران پوراقبال؛ روانشناس، جامعه شناس و مشاور خانواده