با وجود شکستهای نظامی قابل توجه روسیه، چین همچنان از تهاجم روسیه به اوکراین کاملاً حمایت میکند. دلایل متفاوتی میتواند برای این عملکرد پکن وجود داشته باشد، اما مخلص کلام این است که این دو کشور مستبد در حال همکاری با یکدیگر برای تغییر نظم جهانی هستند.
به عبارت دیگر، پکن و مسکو متوجه شدهاند که برای به دست آوردن نفوذ یا حتی کنترل سایر کشورها، نیازی به داشتن پایگاههای نظامی یا نیروهای دریایی متعدد در آبهای آبی ندارند. تنها کاری که باید انجام دهند این است که بخش عمدهای از موجودی غذایی جهان را کنترل کنند.
از این منظر، تهاجم روسیه به اوکراین نیز معنای دیگری پیدا میکند.
ظاهراً حمله مسکو به همسایهاش، پاسخی در برابر تجاوزهای ناتو بود. چه اینطور بوده باشد و چه نبوده باشد، این امرْ امکان وجود یک استراتژی بسیار بزرگتر را که شامل کنترل بخش عمدهای از موجودی غذایی جهان است، نفی نمیکند. در هر صورت، این تهاجم مسکو را در موقعیت تسلط بر موجودی جهانی غلات قرار داده است.
پیش از این تهاجم، روسیه و اوکراین حدود یک سوم از گندم صادراتی جهان را تولید میکردند، اما دیگر چنین نیست. روسیه بسیاری از ظرفیت صادرات اوکراین را بدون در اختیار گرفتن کنترل مزارع گندم آن، از بین برده است؛ این کار را با تخریب بسیاری از زیرساختهای صادراتی اوکراین، از جمله بنادر جنوبی آن انجام داده. در نتیجه، حدوداً۸۰ درصد صادرات غلات در اوکراین متوقف شده یا کاهش بسیار یافته است.
تأثیر افزایش قیمتهای ناشی از این امر در حال حاضر محدود به خاورمیانه، شمال آفریقا و برخی بازارهای آسیایی است؛ حداقل در حال حاضر. اما تأثیر قیمتها میتواند گسترش بسیار بیشتری در بازارهای جهانی پیدا کند.
به نظر میرسد که این امر دامنه تهاجم را در بستر استراتژیک بسیار گستردهتری قرار میدهد.
سیاست قحطی روسیه
قحطی، به عنوان سیاستی برای منافع سیاسی و نظامی، نه برای مسکو چیز جدیدیست، نه برای پکن. هر دو دولت جان دهها میلیون نفر را گرفته و از طریق قحطی کل مناطق را تحت تسلط خود درآوردهاند.
در خصوص روسیه، مسکو در دوران شوروی، در اوایل دهه ۱۹۳۰، یک قحطی به نام هولودومور را علیه اوکراینیها مهندسی کرد. رهبر شوروی، جوزف استالین، ایدئولوژی کمونیستی خود را بر برخی از مولدترین کشاورزان جهان تحمیل کرد. به دنبال جمعیسازی اجباری، ناکارآمدیها و کمبودهای شدیدی ایجاد شد؛ همه در خدمت قدرت مسکو بودند.
به طور خلاصه، استالین کنترل موجودی غذایی را در اوکراین به دست گرفت تا قحطی را در قالب یک سیاست اعمال کند. او عمداً حدود ۷ میلیون اوکراینی را از غذا محروم کرد تا کشاورزی جمعی را اجرا و ناسیونالیسم را سرکوب کند. سرکوب مردم اوکراین توسط روسهای شوروی به دنبال قحطی ادامه پیدا کرد.
این پیشینه به توضیح میزان سختی مقاومت مردم اوکراین در برابر جنگ فعلی روسیه علیه آنها کمک میکند. اوکراینیها میدانند از مسکو چه کارهایی برمیآید و میخواهند از تکرار گذشته اجتناب کنند.
قحطی چین بر اساس ایدئولوژی
چین نیز سابقهای طولانی در زمینه قحطی دارد.
کمبود مواد غذایی در چین کمونیستی قرن بیستم، نتیجه مستقیم جمعیسازی اجباری و دیگر سیاستهای ایدئولوژیمحوری بود که حزب کمونیست چین بر مردم تحمیل کرده بود.
مانند جمعیسازی اجباری تولیدکنندگان غلات اوکراینی توسط استالین، طرح مائو تسهتونگِ، موسوم به «جهش بزرگ رو به جلو»، نیز از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ جمعیسازی در مزارع را تحمیل کرد. تولید، برداشت و توزیع مواد غذایی به شدت کاهش یافت.
این سیاست منجر شد بیش از ۳۰ میلیون نفر، یا ۱ نفر از هر ۲۰ چینی، به دلیل گرسنگی جان خود را از دست بدهند. این بزرگترین فاجعه تاریخ است که به دست بشر بوجود آمد و کاملاً قابل اجتناب بود.
مهندسی یک قحطی جهانی؟
امروز، با ادامه جنگ در اوکراین، ممکن است قحطی دیگری – این بار در مقیاسهای جهانی– هم توسط مسکو و هم پکن در حال مهندسی باشد. اینکه روسیه و چین برای به دست آوردن چنین اهرم قدرتی تلاش میکنند، برای هیچکس جای تعجب ندارد. هر دو کشور آشکارا در حال به چالش کشیدن نظم کنونی جهان هستند.
به علاوه، معادله استفاده از مواد غذایی به مثابه اسلحه به همان اندازه که قدرتمند است ساده نیز هست. روسیه به عنوان بزرگترین صادرکننده گندم و یکی از صادرکنندگان برتر جو جهان، از یک بازار جهانی غلات پرتنگناتر و افزایش قیمتها سود میبرد.
در طرف دیگر این معادله، چین نیز نقش مهمی را به عنوان بزرگترین واردکننده مواد غذایی در جهان ایفا میکند. در وهله اول، به روسیه که تحت تحریمها و ممنوعیتهای تجاری غرب قرار دارد، بازاری عرضه میکند که به غلاتش نیاز زیادی دارد.
اما این تازه اولش است.
سلطه چین بر موجودی غذایی
قدرت رو به رشد چین برای استفاده از موجودی غذایی به مثابه اسلحه، با گسترش دادن این ایدئولوژی در کشورهای تولیدکننده غذا در دهه گذشته، افزایش یافته است. پکن به لطف مالکیت قابل توجهی که بر زمینهای کشاورزی در آفریقا، آمریکای لاتین و حتی در ایالات متحده دارد، میتواند موقعیت خود را به عنوان یکی از پرچمداران تأمینکننده مواد غذایی در جهان، به طور استراتژیک محکمتر کند.
در عین حال، سیاست چین در واقع سیاست احتکار مواد غذایی است. چنین کاهشی در عرضه مواد غذایی به سایر نقاط جهان، قیمتها را افزایش میدهد.
در تلاش خود برای به دست آوردن کنترل بیشتر بر سایر نقاط جهان، چه چیزی باعث میشود پکن نتواند به سادگی غذا را از سایر کشورها دریغ کند؟
محدود کردن غذا یا سایر کالاهای حیاتی – مانند گاز طبیعی و نفت – به منظور تأثیرگذاری بر پیامدها، برای روسیه یا چین چیز جدیدی نیست. هر دو با سوءاستفاده از قدرت ویرانگرِ کنترل کردن، یا به بیان دقیقتر، محدودتر کردن موجودی غذایی هم برای مردم خود و هم برای دشمنانشان (که اغلب هر دو یکی است) به منظور دستیابی به اهداف سیاسی یا نظامی خود عمیقاً آشنا هستند.
و هر دو رژیم توسط ظالمان بیرحمی اداره میشوند که جاهطلبیهای جهانی دارند.
آیا ممکن است که جنگ اوکراین تنها مربوط به یک منطقه حائل علیه ناتو نباشد؟
آیا منطقی است که فرض کنیم روسیه و چین دارند سیاست های خود را برای کنترل نیاز اساسیای مانند غذا هماهنگ میکنند تا قدرت و نفوذ خود را گسترش دهند؟
آیا این احتمال وجود دارد که کمبود مواد غذایی در آینده نزدیک بیشتر باشد، و نه کمتر؟
تمام اینها ممکن است و به نظر میرسد برنامه سازمانیافتهای باشد بین مسکو و پکن.
نویسنده: جیمز آر. گوری نویسنده «بحران چین» (وایلی، ۲۰۱۳) است و در وبلاگ خود، TheBananaRepublican.com، مقاله مینویسد. او در جنوب کالیفرنیا مستقر است.
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات اپکتایمز نیست.
مطالب دیگر:
قدیروف، رهبر چچن میگوید که نیروهای روسیه کییف را تصرف خواهند کرد
ساکنانِ در قرنطینه شانگهای از پنجره فریاد میزنند: «داریم از گرسنگی میمیریم»
دلیل سر به فلک کشیدن قیمت بنزین، جنگ دولت بایدن با سوختهای فسیلی است، نه جنگ پوتین با اوکراین