در زیر بیابانهای وسیع غرب چین صدها سیلوی موشک جدید وجود دارند که قرار است محمولههای مرگباری را در خود جای دهند. برخی از آنان برای تسلیحات متعارف و برخی دیگر برای تسلیحات اتمی در نظر گرفته شدهاند که رهبران غربی نمیدانند کدام به کدام است.
دلیلش این است که رژیم کمونیستی حاکم بر چین، موشکهای هستهای و متعارف خود را در مکانهای یکسانی قرار میدهد، آنها را با هم مخلوط میکند و تحت مراکز فرماندهی یکسانی مدیریت میکند.
عجله حزب کمونیست چین برای ساخت این سیلوهای موشکی جدید و ساخت تسلیحات هستهای برای پر کردن آنها، با اقدامات این رژیم در راستای تحکیم رهبری خود بر بلوک در حال رشد دولتهای ضدغربی در ارتباط است که به دنبال پایان دادن به سلطه ایالات متحده در مناسبات جهانی هستند. آنچه آن را «چندقطبی محوری» میخوانند.
برخی کارشناسان معتقدند توسعه هستهای چین و اتحاد فعلیاش با روسیه میتواند پیامدهای گستردهای بر راهبرد هستهای ایالات متحده داشته باشد و ایالات متحده آماده چنین تغییری نیست.
چرا که زرادخانه و راهبرد هستهای ایالات متحده تنها برای مقابله با یک دشمن طراحی شده و آن هم روسیه است. بنابراین گسترش تهدید هستهای به چندین بازیگر مختلف یکی از چالشهای راهبردی بزرگ قرن بیست و یکم است و ایالات متحده تنها یک فرصت برای پاسخ به آن خواهد داشت.
پتیجین گلر، تحلیلگر ارشد سیاسی در بنیاد هِریتیج که اندیشکدهای محافظهکار است، در ایمیلی گفت: «ایالات متحده قطعاً با چالش مهمی مواجه است زیرا تهدیدات هستهای از سوی چندین بازیگر، نه فقط یک کشور، در پیش رو هستند.»
«این کشور باید اطمینان حاصل کند که راهبردهای بازدارنده جداگانهای را برای هر یک از کشورهای متخاصم در نظر بگیرد و کارآمدترین راه را برای دستیابی به وضعیتی هستهای پیدا کند که بتواند در آنِ واحد پاسخگوی چندین تهدید باشد.»
محور و متحدان
رهبران کمونیست چین در حال افزایش روابط خود با روسیه هستهای هستند و با کشورهایی مانند ایران و کره شمالی همکاری نزدیکی دارد. پشتوانه ایدئولوژیکی آشکار ضدآمریکایی این روابط در حال پررنگتر شدن است.
هنگامیکه شی جینپینگ، رهبر حزب کمونیست در ماه سپتامبر در طی اجلاسی امنیتی در ازبکستان با رئیس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، دیدار کرد، کشورهای متبوع آنان بیانیهای مشترک با عنوان «بیانیه سمرقند» صادر کردند و متعهد شدند «نظم جهانی چندقطبی» را دنبال کنند.
ادبیان این اقدام از آن جهت اهمیت دارد که مستقیماً بر مبنای واژگانی استوار است که پوتین در فراخوان صریح خود برای پایان دادن به رهبری جهانی ایالات متحده استفاده کرد.
پوتین در ماه ژوئن اعلام کرد: «اکنون، سیستمی چندقطبی در روابط بینالملل در حال شکلگیری است.»
«این آغاز گذار از خودمحوری لیبرالگرایی-جهانیگرایی آمریکایی به سوی دنیایی واقعاً چندقطبی است.»
علیرغم این لفاظیها، بسیاری از کارشناسان اتحاد رو به رشد چین و روسیه را چندان جدی نگرفتند. به هر حال، هر دوی این ملتها تاریخ پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشتهاند و اصرار سرسختانه آنان بر حاکمیت مطلقشان بر مسائل داخلی به این معنی است که هیچ یک از طرفین مشتاق ورود به معاهدهای رسمی نیستند که ایالات متحده و متحدانش آن را به عنوان اتحادی رسمی بشناسند.
با این وجود، این وضعیت در حال تغییر است و اکنون رهبری نظامی ایالات متحده میترسد که این اتحاد واقعی باشد و حتی به همکاری راهبردی هستهای بیانجامد.
آنتونی کاتن، ژنرال نیروی هوایی و نامزد ریاست فرماندهی راهبردی ایالات متحده، در اوایل ماه سپتامبر به کمیته خدمات مسلح سنا گفت ایالات متحده باید راهبردی برای مقابله با تهدید هستهای یکپارچه از سوی چین و روسیه در نظر بگیرد.
کاتن گفت: «در دنیای کنونی که با دو رقیب همتا روبرو هستیم، باید هم با چالش سرعت چین مقابله کنیم و هم تهدیدات جدی روسیه را برطرف کنیم.»
به نظر میرسد در حالیکه سلاحهای هستهای به خط شدهاند و رژیمهای متخاصم در تلاش برای تضعیف منافع ایالات متحده در سطح جهان هستند، شکنندگی اتحاد چین و روسیه نسبت به آسیبهایی که این اتحاد میتواند به همراه داشته باشد، در درجه دوم اهمیت قرار داشته باشد.
سارا کِرچبرگر، یکی از اعضای ارشد شورای آتلانتیک، در وبیناری در ماه مارس به این موضوع پرداخت و اتحاد چین و روسیه را با اتحاد هیتلر و استالین در جنگ جهانی دوم مقایسه کرد.
کرچبرگر گفت: «سؤال اینجا است که [شی و پوتین] چقدر در همکاری با یکدیگر قادر به آسیبرسانی هستند؛ حتی اگر این همکاری صرفاً همکاری بسیار کوتاهمدت و فرصتطلبانهای باشد؛»
«زیرا، اگر از جهت تاریخی نگاهی به چگونگی عملکرد هماهنگ کشورهای اقتدارگرا بیندازید، مشاهده میکنید که گرچه این اتحادها گاه بسیار کوتاهمدت بودهاند و به ناگاه پایان یافتهاند اما اغلب ویرانیهای بزرگی به همراه داشتهاند.»
شاید همین موضوعات هستند که باعث میشوند قانونگذاران تندروی بیشتری مانند سناتور مارشا بلکبرن (سناتور جمهوریخواه ایالت تنسی) چین، روسیه، ایران و کره شمالی را «محور جدید شرارت» بنامند که تداعیکننده ادبیات مربوط به دشمنان آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم است.
ممکن است این لفاظیها زیادهروی به نظر برسند اما روشن میکنند که اکنون بار دیگر، دو بلوک بینالمللی وجود دارند که در راستای آیندههای بسیار متفاوتی برای جهان رقابت میکنند.
مطالب دیگر:
بر اساس گزارشی، ۱۶۲ محقق از تأسیسات هستهای برتر ایالات متحده برای چین کار میکنند
ترامپ ضمن حمایت از مردم معترض در ایران شجاعت آنها را ستود
خیزش سراسری مردم ایران در شهرهای مختلف علیه جمهوری اسلامی