ماجرای جستجوی دو خواهر برای یافتن مادرشان، پس از آنکه در فرودگاه کانزاس سیتی به هم پیوستند، خاتمه یافت.
«لنی سارماچ» از دو دخترش «استارلا» و «جینی» تنها هنگامی که یک و دو ساله بودند، جدا شده بود.
جینی ماجرا را اینطور توصیف میکند: «پدرمان هنگامی که ۱۸ ساله بود، به نیروی هوایی پیوست و به ویتنام رفت. سپس با مادرمان در تایلند آشنا شد و ازدواج کردند. در سال ۱۹۷۳ به آمریکا مهاجرت کردند و در آنجا استارلا، خواهر بزرگم به دنیا آمد. پیش از به دنیا آمدن من، پدرم به انگلستان رفت و بعد از اینکه من به دنیا آمدم از مادرم جدا شد.»
مطلب دیگر: انعام ۶۰ هزار دلاری، اشتباه مادر بزرگ کانادایی
«همیشه از پدر سراغ مادرمان را میگرفتیم و او هیچوقت از مادرم بدگویی نکرد. پدرمان شش سال پیش درگذشت. وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم که پدر همیشه از ما به خوبی مراقبت کرد و نگران بود دخترانش را از دست بدهد … این ماجرا را به سه شکل مختلف میتوان تعریف کرد. از دید پدرم، از دید مادرم و از دید ما.»
دو خواهر سالها تلاش کردند که مادرشان را پیدا کنند و در نهایت ناامید شدند. اما ناگهان استارلا پیغام دوستی از «مارک»، همسر مادرشان در فیس بوک دریافت کرد.
استارلا میگوید: «وقتی فیسبوک را باز کردم، بعد از دیدن پیغام، عکس خودم و خواهرم را دیدم.»
مارک و لنی، مادر گمشده به کانزاس میروند تا دخترانشان را ببینند.
لنی میگوید: «میخواهم برایشان غذای تایلندی بپزم. سالها منتظر بودم که برایشان غذا بپزم.»
گاهی به نظر میرسد که به یک آرزوی قلبی که به سوی دنیا فرستاده میشود پاسخ داده میشود. اما از چه کسی و چه زمانی … برخی معتقدند که خود را به دست سرنوشت بسپار و بهترینها را دریافت خواهی کرد … شما چه فکر میکنید؟
مطالب دیگر:
سیزدهم ماه می، افق روشن چین امروزی
نوجوان تورنتویی : احساس کردم تیغ گردنم را برید