«مگی سیلرو» در ماه هفتم بارداری خبردار شد به کووید ۱۹مبتلا شده است.
کمی پیش از آن که به بیمارستان زنان تگزاس در هیوستون رفت بیمار نبود و هیچ علایمی از ابتلا به ویروس حزب کمونیست چین (ویروس کرونا) نداشت.
به دلیل تشخیص احتمال وجود خطری جدی، وی برای معاینه به بیمارستان فرا خوانده شد، پزشک وی میخواست در هفتههای آخر بارداری سلامت او و نوزادانش را تحت نظر داشته باشد.
سیلرو به سیانان گفت که او از ماه مارس از خانه خود خارج نشده است، بنابراین او گمان میکرد انجام این تست فقط در حد یک دستورالعمل پیشگیری از همهگیری عادی است.
او گفت: «وقتی این خبر را شنیدم، بسیار تکان دهنده بود. نمی توانستم آن را باور کنم.»
سیلرو گفت که نتیجه آزمایش همسرش نیز مثبت و بیماریاش بدون علامت بوده است.
دور بودن از خانواده برایش سخت بود؛ اما با آنها تماس ویدئویی داشت و پرستارها هم با اینکه پوشش کامل حفاظتی به تن داشتند کنار او مینشستند و صحبت میکردند.
وی گفت: «شخصاً با هر یک از آنها آشنا شدم که فوق العاده بود. احساس میکردم دوستان جدیدی پیدا کردهام و در آن زمان اصلاً احساس تنهایی نمی کردم.» یکی از پرستارها هم از دوستان دوران کودکی سیلرو بود، که از زمان دبیرستان همدیگر را ندیده بودند.
سیلرو به طور مرتب در بیمارستان مورد آزمایش قرار گرفت و در تاریخ ۴ ژوئن، در حالی که در سی و دومین هفته بارداریاش بود، دومین نتیجه آزمایشش هم منفی درآمد که نشان میداد عاری از ویروس است.
اما وقت زیادی برای جشن گرفتن نداشت، چون آن روز صبح سونوگرافیاش نشان داد که یکی از سه قلوهایش بندنافش را دور گردن خود پیچیده است. بنابراین سه نوزاد – یک دختر و دو پسر – فوری و به روش سزارین بعد از ظهر همان روز به دنیا آمدند.
سیلرو گفت: «خوشبختانه، همه چیز خوب پیش رفت و پزشکان از اینکه نوزادان به محض تولد چقدر خوب و سالم هستند شگفت زده بودند.»
سیلرو گفت نتیجه تست مادرش و الکساندر، پسر پنج سالهاش هم حتی با اینکه پیش همدیگر بودند منفی بود. طی آن مدت مادرش از الکساندر مراقبت میکرد؛ زیرا نتیجه آزمایش شوهرش هنوز مثبت بود.
وزن ایزابلا، که کمی زودتر از دو برادرش به دنیا آمد، تقریبا ۱.۴ کیلوگرم بود، ناتانیل و آدریل هم تقریبا ۱.۶ کیلوگرم و ۹۵۳ گرم وزن داشتند. همه آنها به بخش مراقبتهای ویژه نوزادان منتقل شدند و سیلرو هم هر روز به آنها سر میزد.
سیلرو گفت: «آنها واقعا صحیح و سالمند و همانطور که انتظار میرفت در حال رشد هستند. البته، کمی نارس هستند و بنابراین در برخی موارد به زمان بیشتری احتیاج خواهد بود، ولی همان طور که گفتم همه چیز آنقدر خوب پیش میره که وزنشان مدام در حال افزایش است.»
آنها در ۴ ژوئیه یک ماهه شدند و بیمارستان گفت که وزن شان تقریباً دو برابر شده است.
سیلرو در ۶ ژوئیه مجبور شد ایزابلا را به خانه بیاورد، و پزشکان هم خبر دادند که پسرها هم به زودی آماده مرخص شدن از بیمارستان خواهند بود.
او گفت: « آنها مبارزان خوبی هستند و خیلی خوب در حال رشد هستند. از شیشه شیر تغذیه میکنند و وزن شان بالا رفته است، حالشان خیلی خوب است.»
مادر چهار کودک گفت الکساندر هم منتظر رسیدن بقیه به خانه است تا بتواند نقش برادر بزرگتر را به عهده بگیرد و به ما در انجام کارهای خانه و تعویض پوشک بچهها کمک کند.
مطالب دیگر:
داستانهای باستان: مفهوم وفای به عهد و برادری
داستان: بازپرداخت بدهی از زندگی قبلی
داستانی از چین باستان: تاجری که به سود کم قانع است، یک فناناپذیر میشود