کاملاً مشخص بود که قتل پدر «هملت»، آغاز مشکلات او خواهد شد. هملت که از روی احساسات فرمانروایی میکرد و تشنه به خون و بهدنبال انتقام بود، نمیتوانست بهطور مسالمتآمیزی عموی خود را بهپای میز عدالت بکشد، درنتیجه همه اعضای خانواده سلطنتی را ازبین برد.
اما اگر هملت قادر بود قسمتی از رقص «شنیون» بهنام «دفاع از تاج و تخت» را ببیند، شاید همهچیز به شکل متفاوتی رغم میخورد.
«دفاعاز تاج و تخت» بیانگر داستانی از اواسط قرن ۱۷ درباره امپراطور «چینگ» بود که در بستر بیماری درگذشت و تاج و تخت را به «کانگشی»، پسر ۸ سالهاش سپرد. امپراطور پیشاز مرگش، چهار مشاور مورد اعتماد خود را فراخواند و به آنها دستور داد تا پسر خردسالش را تا زمانیکه به سن بلوغ «منچوری» یعنی ۱۴ سالگی برسد و بهطور رسمی امپراطور شود، هدایت و محافظت کنند.
اما یکیاز مشاورانش که «آئوبای» نام داشت و ژنرال ارتش بود، بلافاصله پساز مرگ امپراطور تغییر موضع داد. آئوبای، به قدرت رسیدن کانگشی را نادیده گرفت و همه اشرافیان را در دربار سلطنتی تهدید و آنها را مجبور کرد تا با او بیعت کنند.
کانگشی که تنها یک کودک بود، هیچ شانسی برای مقابله با آئوبای را نداشت؛ زیرا او نهتنها بزرگترین جنگجوی منچوری و رزمیکار بود بلکه کنترل سیاستمداران و ارتش را بهدست گرفته بود. وزیر حریص امپراطور نیز کاملاً به هر نوع توطئهای که امپراطور جوان ممکن بود برای بازپسگیری قدرت به حق خود اعمال کند، آگاه بود.
زمانیکه یکیاز مشاوران وفادار کانگشی سعی داشت به مخالفت با آئوبای برخیزد و علیه او اعلام جرم کند، آئوبای او و تمام خانوادهاش را بیرحمانه کشت تا با برقراری حکومت وحشت، هیچکس جرأت مخالفت با او را نداشته باشد.
اما امپراطور جوان و عاقل حاضر به تسلیم دربرابر این ظلم نشد و قویترین و باهوشترین جوانان را بهعنوان افراد گارد سلطنتی بهخدمت گرفت. امپراطور برای آنکه آئوبای را تحریک نکند، به آنها دستور داد تا تنها بازی «بوکو» را که یک نوع کُشتی محبوب منچوری میان جوانان بود، تمرین کنند. بنابراین زمانیکه آئوبای به دیدار کانگشی میرفت، حاکم جوان وانمود میکرد که درحال بازی کردن است. با گذشت زمان، آئوبای باور کرد که کانگشی تنها به بازی با دوستانش اهمیت میدهد و هیچ نشانهای از جاهطلبی سیاسی در او نیست. درنتیجه، او با اطمینان از اینکه واقعاً آسیبناپذیر است، گارد خود را پایین کشید.
کانگشی با بردباری منتظر ماند و توهینها و خیانتهای او را تحمل میکرد. زمانیکه کانگشی ۱۴ ساله شد و رسماً بهعنوان یک فرد بالغ امپراطور شد، آئوبای حتی این جسارت را کرد تا لباس طلایی مخصوص امپراطوران را به تن کند.
کانگشی احساس کرد که اکنون وقت آن رسیده تا آئوبای را به سزای عملش برساند، اما این خائن هنوز هم میتوانست بر گارد جوان سلطنتی غلبه کند و تنها فرصت امپراطور جوان را برای پس گرفتن قدرتش ازبین ببرد.
کانگشی، آئوبای را به جلسهای برای بحث درباره برخی مسائل سیاسی دعوت کرد و بدون آنکه نیت پنهان خود را نشان دهد، صمیمانه او را دعوت به نشستن کرد. اما صندلی ژنرال از روی قصد شکسته شده بود تا زمانیکه ژنرال بر روی آن بنشیند، سرنگون شود. در همان زمان چای داغ نیز به او تعارف شد و آئوبای با تکان شدید صندلی روی دست خود ریخت. همانطور که آئوبای از روی صندلی میافتاد، دو نفر از نگهبانان جوان وانمود کردند که به او کمک میکنند اما درواقع آنها از یک تکنیک کشتی بوکو استفاده کردند به این صورت که یکی از آنها سر آئوبای را به سمت پایین نگه داشت و دیگری کمر او را گرفت.
در همان لحظه، همه نگهبانان جوان که بهخاطر سالها تمرین کاملاً با هم هماهنگ شده بودند، او را کاملاً محاصره و بازداشت کردند. کانگشی، ۳۰ عمل خیانتآمیز آئوبای را خواند و زمینهای او را توقیف کرد و او را برای باقی عمرش به زندان انداخت.
کانگشی بهمدت ۶۱ سال فرمانروایی کرد که طولانیترین مدت در تاریخ «پادشاهی میانه» است. وی سلسله خود را تثبیت و شورشهای داخلی و رقیبان خارجی را آرام کرد. همچنین هنرهای کلاسیک چینی مثل خوشنویسی، شعر و موسیقی را ترویج داد و پیشرفتهایی در زمینه جغرافیا ، علوم، ریاضیات و اخترشناسی ایجاد کرد.
سلطنت پایدار کانگشی نشانه روحیه شجاعت و اخلاق بههمراه خرد نامحدود او بود که به این حاکم جوان اجازه میداد تا با صبر و حوصله و بهصورت مسالمتآمیز از مخالفان خود پیشی بگیرد.