نویسنده: مریم شاهی
هنگامی که طالبان در سال گذشته میلادی قدرت را در افغانستان به دست گرفتند، دولت خلق چین اولین کشوری بود که طالبان را با آغوش باز پذیرفت و حتی لابیهای دیپلماتیک هم برای به رسمیت شناخته شدن طالبان انجام داد. در ظاهر این طور به نظر میرسد که حزب کمونیست چین از نظر ماهیت تفاوت بسیاری با طالبان دارند، پس چگونه این دو گروه با یکدیگر به تعریف مشترک از منافع میرسند و میخواهند با یکدیگر همکاری کنند.
این نوشتار حاصل سلسله جستارهایی با هدف روشنگری برخی از حقایق درباره رابطه بین کمونیسم و رادیکالیسم اسلامی در افغانستان و بررسی روابط حزب کمونیست چین با طالبان است. قبل از بررسی روابط حزب کمونیست چین با طالبان، این نوشته نگاهی به تاریخچه حضور کمونیسم در افغانستان و ظهور جریان اسلام گرایی افراطی در افغانستان دارد.
دو روز سیاه تاریخ افغانستان
عنوان این نوشتار را «اتحاد سرخ و سیاه» نامیدهام. منظور از اتحاد سرخ و سیاه چیست؟ سرخ نماد کمونیسم و سیاه نمادی از اسلام رادیکال است. این یک اقتباس است از اصطلاحی که نیم قرن پیش، محمدرضا شاه پهلوی، آخرین شاه ایران درباره کمونیستها و رادیکالیستهای اسلامی استفاده کرده بود. اصطلاحی که او استفاده کرد به نام «ارتجاع سرخ و سیاه» شناخته میشود که اشاره دارد به اجماع کمونیستها و اسلام گرایان که منجر به انقلاب اسلامی در زمستان ۱۳۵۷ هجری شمسی در ایران شد. (۱)
چند ماه قبل از انقلاب اسلامی در ایران، در بهار همان سال کودتای کمونیستی در افغانستان به وقوع پیوست که باعث سقوط نظام نوپای جمهوری در افغانستان شد. با وقوع کودتای کمونیستی در افغانستان، جریان اسلام گرا در این کشور مفهومی نداشت و دین بخشی از زندگی اجتماعی مردم محسوب می شد و مفهوم سیاسی پیدا نکرده بود اما بعد از به قدرت رسیدن کمونیستها، جریانهای اسلام گرا در افغانستان شکل گرفت و از آنجا که مارکسیسم با شعار دفاع از طبقه فقیر و کارگر قدرت را بهدست گرفته بود؛ اما در عمل نه تنها از طبقه کارگر حمایتی نکرد بلکه به کشتارهای بیقید و شرط طبقات مختلف اجتماعی افغانستان پرداخت و سنتها و مفاهیم فرهنگی مردم افغانستان را نادیده گرفت.
نتیجه این شد که جریانهای اسلامگرای نوظهور با استفاده از نارضایتی عمومی، حمایت مردم افغانستان را بهدست آورد که با نام «مجاهدین» شناخته میشدند. در این میان «علاوه بر مجاهدین، بعضی از گروههای چپگرای افغانستان نیز در میان مخالفان جمهوری دموکراتیک خلق بودند. بیشتر این سازمانها در دهه ۱۳۴۰ شمسی از جنبش مائوئیستی سازمان جوانان مترقی افغانستان شکل گرفتند که مشهور به «شعله جاوید» بود که بعدها به شاخههای مختلف تقسیم گردید. برخی از آنها، جبهه نظامی در نقاط مختلف کشور جهت جنگ با رژیم کمونیست ایجاد کرده بود. برخی دیگر دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان و حضور اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان را از راههای سیاسی به چالش کشیدند. محروم از حمایت پاکستان بعضی از مائوئیست ها به تنظیم های مجاهدین پیوستند و دیگران مورد هدف اتحاد جماهیر شوروی، دولت کابل و همچنین تنظیم های مجاهدین قرار گرفتند.» (۲)
چین از روزگاران کهن به بامیان به عنوان یکی از مراکز مهم بودیستی توجه داشت، اما طالبان با استفاده از سکوت حزب کمونیست چین به رهبری جیانگ زمین، بدون توجه به مخالفت کشورهای جهان، یکی از میراثهای کهن بودیسم را نابود کرد.
مردم افغانستان از دو روز تاریخی در افغانستان به عنوان دو روز سیاه تاریخشان یاد میکنند. روز هفتم ثور/اردیبهشت که سالروز کودتای کمونیستی در افغانستان است که ۱۴ سال با کمک اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان حکومت کرد و باعث قتل صدها هزار نفر و تشکیل گورهای دسته جمعی شد و روز هشتم ثور/اردیبهشت که سالروز بر سر قدرت آمدن مجاهدین اسلام گرا و شروع جنگهای داخلی در افغانستان است که به مدت ۹ سال ادامه داشت و به کشتار هزاران تن منجر شد. در دهه پایانی قرن بیستم، اتحاد جماهیر شوروی سه سال بعد از خروج از افغانستان فرو پاشید.
پیشینه روابط حزب کمونیست چین با طالبان
هر چند که جریان اسلامگرایی و کمونیسم در پایان قرن بیستم میلادی به عنوان دو جریان در تخاصم با یکدیگر در افغانستان شناخته میشدند،؛ اما با روی کار آمدن طالبان که افراطیترین گروه اسلامگرا در افغانستان شناخته میشد، حزب کمونیست چین برای اولین بار علاقمند به روابط سیاسی با افغانستان به رهبری طالبان شدند. هر چند که این حزب با سیاست محافظه کاری، امارت طالبان را به رسمیت نشناخت. به گواه تحلیلگران سیاسی، چین از جمله اولین و معدود کشورهایی بود که روابط گرمی با طالبان برقرار کرد.
در این دوره، طالبان برای القاعده که بسیاری از کشورها این گروه را به عنوان گروه تروریستی میشناختند، پایگاههایی را در خاک افغانستان داده بود. برخی گزارشها حاکی از این بود که هزاران شبه نظامی القاعده در این پایگاهها آموزش میدیدند. آمریکا در سال ۱۹۹۸ به تلافی حملات تروریستی القاعده به سفارتخانه هایش در کنیا و تانزانیا حملات موشکی به پایگاه های القاعده در خاک افغانستان کرد؛ اما در مجموع چهل موشک منفجر نشد. بعد از این حمله دولت خلق چین برای هر موشک منفجر نشده ۱۰ میلیون دلار به رهبر القاعده پرداخت کرد که درآمد مالی فوق العادهای برای القاعده محسوب میشد. (۳)
در عین حال که جمهوری خلق چین در تلاش برای دستیابی به فناوری ساخت موشک های کروز بود، به راحتی می توانست این فناوری را در اختیار القاعده نیز قرار دهد. روزنامه واشنگتن تایمز به نقل از خبرگزاری صدا و سیمای ایران اعلام کرد که در دسامبر ۱۹۹۸حزب کمونیست چین و طالبان تفاهمنامه همکاری دفاعی امضا کردند.
«در همان دوران، حزب کمونیست چین به ارائه فناوریهای حساس نظامی به دولتهای حامی تروریسم ادامه میداد. در اواخر سال ۲۰۰۰، شورای امنیت سازمان ملل طالبان را تحریم کرد تا اردوگاههای آموزش تروریستی بن لادن را تعطیل کنند، اما چین از رأی دادن به این تحریم امتناع ورزید. در مقابل، پس از آغاز حملات هوایی ایالات متحده در افغانستان، نیروهای نظامی خود را برای پشتیبانی از طالبان به منطقه اعزام کرد.» (۴)
دو سال بعد از این توافقنامه، سفیر چین در پاکستان در سال ۲۰۰۰ میلادی با ملاعمر، رهبر طالبان دیدار کرد. هر دو طرف توافق کردند که راه پروازی بین کابل و اورومچی در چین ایجاد کنند. اندکی بعد از این دیدار چین در شورای امنیت سازمان ملل به قطعنامه تحریم علیه طالبان برای بستن پایگاههای القاعده رای مخالف داد. این طور به نظر میرسید که دولت چین در تلاش بود تا پیوندهای محکمی در روابط خود با طالبان و دیگر گروههای تروریستی در خاورمیانه برقرار کند.
در روز حادثه یازده سپتامبر نیز مقامات چینی با طالبان توافقنامه همکاریهای اقتصادی و فن آوری امضا کردند. در همان موقع گزارشها از منابع ناشناسی گزارش دادند که ارتش خلق چین از طریق دو شرکت مخابراتی وابسته به خود به نام های هواوی و ژونگشینگ تلکام به طالبان برای برقراری یک سیستم تلفن در کابل کمک میکنند که این عمل ناقض ادعاهای گذشته مقامات چینی در مورد همکاری نکردن شرکتهای چینی با طالبان بود.
نسل کشی فرهنگی در سایه سکوت چین
طالبان در مارچ ۲۰۰۱ با تخریب بزرگترین تندیسهای بودیستی جهان در بامیان عظیمترین شوک فرهنگی را به جامعه جهانی وارد کردند. این کار طالبان برخاسته از دو ویژگی در هم تنیده این گروه بود، یکی نگاه افراط گرایانهشان به وجود این بتها مبنی بر حذف نمادهای غیراسلامی باستانی و دیگری نگاه نژادپرستانهای که وجود آثار باستانی از آن دوره تاریخی، گواه محکمی بر هویت هزارهها در افغانستان بود. البته به گواهی برخی رسانهها، طالبان همزمان سه هزار تندیس بوداهای بامیان را نیز نابود کرده بودند.
هر چند پیش از طالبان، تلاشهای ناموفقی برای انهدام کامل بتهای بامیان صورت گرفت اما بعد از نتیجه نگرفتن، چشمها و بینی مجسمهها تراشیده شد. پاها و بخشی از دستهای بزرگترین تندیسهای بودایی قطع شد. بامیان در دامنه کوههای هندوکش یکی از مسیرهای جاده ابریشم و یکی از مراکز مهم بودیستی به شمار میآمد. یک راهب، محقق و جهانگرد چینی به نام شوانزانگ در نیمه اول قرن هفتم بعد از میلاد مسیح سفری را از چین به هند و آسیای مرکزی آغاز کرد. او به تشویق امپراطور تایزونگ سفرنامهاش را نوشت. (۵) او در سفرنامهاش بامیان را یک مرکز مهم بودایی توصیف کرده است که در آن دهها هزار راهب بودایی زندگی میکردند. (۶) او همچنین از تندیس بودای غول پیکر ایستاده یاد میکند. (۷) در واقع شوانزانگ اولین جهانگرد چینی است که در سفرنامهاش شواهدی از تندیسهای غول پیکر بامیان در قرن هفتم میلادی ارائه میکند. در آن موقع دره بامیان غربیترین نقطه حوزه گسترش بودیسم به شمار میرفت. این نشان میدهد که چین از روزگاران کهن به بامیان به عنوان یکی از مراکز مهم بودیستی توجه داشت، اما طالبان با استفاده از سکوت حزب کمونیست چین به رهبری جیانگ زمین، بدون توجه به مخالفت کشورهای جهان، یکی از میراثهای کهن بودیسم را نابود کرد.
عبدالسلام ضعیف در کتابی تحت عنوان «زندگی من» به تلاشهای ژاپن و گروهی از بوداییان سریلانکایی برای منصرف کردن طالبان از انهدام تندیسهای بودا اشاره کرده بود که نتیجهای در بر نداشت. از جمله اینکه ژاپن پیشنهاد کرده بود که تندیسهای بزرگترین بتهای بودا را انتقال دهند یا اینکه سر تا پای مجسمهها پوشانده شود، گویی که وجود ندارد. استدلال ژاپن این بود که پدران آنها بنیانگذاران بودیسم بودند و بتهای بودای بامیان جزو از میراث فرهنگی آنهاست و حفظ این میراث وظیفه آنهاست. بعد از تخریب تندیسها، علاوه بر کشورهای جهان، بسیاری از کشورهایی که میراثدار تاریخی بودیسم از جمله ژاپن و کره جنوبی و.. بودند، این اقدام را به شدت محکوم کردند و تاثر شدیدشان را از این عمل نشان دادند. تخریب تندیسهای بودا در بامیان در افغانستان به مفهوم یک نسل کشی فرهنگی در تداوم نسل کشی از مردمی بود که در دوره عبدالرحمان تجربه نسل کشی و به بردگی رفتن را داشتند و در دوره طالبان در بامیان و مزار نیز پاکسازی قومی را تجربه کرده بودند.
چرایی سکوت حزب کمونیست چین در تخریب تندیسهای بودیسم
پاسخ به چرایی سکوت حزب کمونیست چین با زمینه سیاسی و اجتماعی آن دوره از فعالیت این حزب مرتبط است.
بعد از پشت سر گذاشتن انقلاب فرهنگی حزب کمونیست چین در سال ۱۹۶۶ که منجر به کشته شدن بیش از بیست میلیون تن از جمعیت چین شد. این حزب یکسری از آثار بودیسم را تحت عنوان یکی از «چهار عامل کهنه» از بین برد. مائو، بنیانگذار جمهوری خلق چین، تلاش داشت تا مظاهر تمدن باستانی را نابود کند و به این ترتیب رابطه مردم و جامعه چین را از مظاهر فرهنگ و تمدن باستانیشان از بین ببرد و جامعهای بر اساس اصول کمونیسم مورد نظرش که به مائوئیسم معروف است را از نو بسازد. (۸)
تخریب تندیسهای بودایی بامیان، سه دهه و اندی بعد از انقلاب فرهنگی چین اتفاق افتاد، یعنی زمانی که حزب کمونیست پایههای قدرتش را در چین مستحکم کرده بود. دو سال پیش از انهدام مجسمههای بودای بامیان، این حزب به رهبری جیانگ زمین، یکی از خشنترین مجازاتها را در برابر تمرین کنندههای یک روش معنوی تزکیه در چین به اجرا گذاشت. (۹) این روش که فالون دافا یا فالون گونگ نامیده میشود، صد میلیون تمرین کننده در چین داشت که بر اساس ارزیابیهای سیستم بهداشتی چین، این روش باعث بهبود سلامتی و کاهش چشمگیر هزینههای درمان در چین شده بود. (۱۰)
اما بعد از گذشت ۷ سال از مطرح شدن این روش تزکیه در سال ۱۹۹۹ در چین ممنوع اعلام شد. این روش بر سه اصل حقیقت، نیکخواهی، بردباری تاکید داشت که با آموزههای کمونیسم مطابقت نداشت. بسیاری از تمرین کنندگانی که به دلیل تمرین این روش معنوی دستگیر میشدند، روانه اردوگاههای کار اجباری و مرگ میشدند یا تحت شکنجههای شدید و تجاوز قرار میگرفتند تا از عقیده خود برگردند و به آرمانهای کمونیسم سر تسلیم فرود بیاورند. (۹)
بعدها یکی از محققان کانادایی تحقیقی به نام Bloody Harvest (برداشت خونین) منتشر کرد که در آن مستنداتی درباره برداشت اعضای بدن تمرین کنندگان در حالیکه زنده بودند، ارائه کرده بود. برخی شواهد حاکی از یک نسل کشی بود. (۱۱)
در چنین شرایطی که حزب کمونیست چین از مخالفان مظاهر تمدن و فرهنگ باستان و از جمله بودیسم بودند و از طرفی در عملکرد خصمانه با دگراندیشان، تفاوت ماهوی با طالبان رادیکالیست نداشتند، کوچکترین اعتراضی نیز در برابر انهدام تندیس های بامیان نکردند. چرا که خود این کار را در دههها قبل در انقلاب فرهنگی مائو انجام داده بودند. البته طالبان در آن دوره فقط به از بین بردن تندیس های بامیان اکتفا نکردند، بلکه بسیاری از میراثهای باستانی به ارث مانده از دوره پادشاهان ترکتبار که قدمت آن به قبل از ظهور اسلام میرسید و چهار هزار نسخ خطی بسیار نفیس به زبان ازبکی را هم نابود کردند. عدهای از دختران و زنان ازبک را به اسارت و بردگی بردند و عدهای از تاجیکان را به طور فجیع به قتل رساندند و در مزار و بامیان دست به پاکسازی قومی هزارهها زدند. (۱۲) (۱۳)
نویسنده: مریم شاهی
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات اپک تایمز نیست.
- ارتجاع سرخ و سیاه یعنی چه؟ (radiofarda.com)
- https://www.afghanistan-analysts.org/dari-pashto/reports/rights-freedom/محاکمه-افغان-های-متهم-به-جرایم-جنگی-در-ه/
- https://www.theguardian.com/world/2001/oct/20/china.afghanistan
- اسلام برای اکثر مردم در سراسر جهان، حملات ۱۱ سپتامبر یک تراژدی تکاندهنده بود. اما چینیها د (persianepochtimes.com)
- Li Rongxi (1996)، سوابق سلسله تانگ بزرگ در مناطق غربی ، مرکز بوکیو دندو کیوکای و نوماتا برای ترجمه و تحقیقات بودایی، برکلی، ISBN 978-1-886439-02-3 ، صفحات xii –xiv
- BBC فارسی – افغانستان – بوداهای بامیان از خاک بر میخیزند؟
- https://en.unesco.org/silkroad/content/bamiyan
- نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست Archives – Persian Epoch Times
- نگاهی اجمالی به آزار و شکنجه | فالون دافا، فالون گونگ – سایت مینگهویی (minghui.org)
- مزایای سلامتی فالون دافا: از نتایج نظرسنجی تا تجربیات شخصی | فالون دافا، فالون گونگ – سایت مینگهویی (minghui.org)
- BLOODY HARVEST (organharvestinvestigation.net)
- https://nimrokhmedia.com/2021/07/18/women-and-girls-of-my-land-were-sold-as-slaves/
- آیا طالبان به دنبال یکدستسازی قومی در افغانستان هستند؟ | Euronews
مطالب دیگر:
اولین قرنطینه اجباری برای آبله میمون
ترامپ ادعای ارتباط او با روسیه را «یکی از بزرگترین تهمتهای سیاسی تاریخ» خواند
درخواست کنگره آمریکا برای پایان دادن به برداشت اجباری اعضای بدن در چین