روی صحبتم با کمونیستها و قماش آنهاست، هرچه حزب بگوید واقعیت همان است؛ البته فقط تا وقتی که یک داستان جدیدتر جایگزین آن شود.
موضوع رمان بینظیر جورج اورل به نام ۱۹۸۴ نیز همین است. قهرمان این داستان، وینستون اسمیت، در وزارت حقیقت کار میکند و همواره مشغول اصلاح سوابق تاریخی است تا با روایت کنونی حزب مطابقت داشته باشد. به خصوص کسانی را که نمیخواهند، نفیوجود میکنند؛ گویی اصلاً وجود نداشتهاند.
همچون از لحظه پیدایش تا سقوط اتحاد جماهیر شوروی، در چین کمونیست نیز از سال ۱۹۴۹ به بعد به طور پیوسته و مداوم حقیقت دقیقاً به همین شکل عرضه میشود. به همین ترتیب زمانی که لاورنتی پاولوویچ بریا، رئیس پلیس مخفی جوزف استالین، به دست جانشینانش اعدام شد به مشترکان دایرهالمعارف شوروی کبیر دستور دادند صفحات مربوط به قدردانی از بریا را با مطالب بیشتری درباره دریای برینگ جایگزین کنند. بریا بدین صورت نفیوجود شد.
اما واقعیت این است که درست مانند سایر اصول و ارزشهای جوامع متمدن و به خصوص گزاره بنیادین اعلامیه استقلال، دشمن یکایک رژیمهای کمونیستی حقیقت است. این فقط مختص آمریکا نیست. به گفته وینستون چرچیل، پس از مگنا کارتا و منشور حقوق انگلیس، این اعلامیه سومین منشور برجستهایست که آزادیهای انگلیسیزبانان که محور غرب هستند، بر آن بنیان نهاده شده است.
در این اعلامیه اصل بنیادینی آمده است که میگوید: خالق انسان به او حقوق سلبناشدنی معینی اعطا کرده است؛ اصلی که با کمونیسم، فارغ از اینکه حاکم معظم آن هر کس که باشد، در تضاد است.
جمله آخر اهمیت والایی دارد. آن گروه فشار قدرتمندی که در ایالات متحده و بسیاری ملتهای دموکراتیک دیگر نیز وجود دارد و ما آن را «لابی چین کمونیست» مینامیم، تظاهر میکند که تنها عامل مشکلات حاضر در حزب کمونیست چین (حکچ) رهبر چین، شی جینپینگ است.
نخیر، منبع این مشکلات خود کمونیسم است. فقط به عنوان یک مثال شنیع، تجارت اسفناک و چند میلیارد دلاری اعضای بدن انسانهای سالم به خیلی قبلتر از دوران شی جینپینگ برمیگردد.
واقعیت این است که کمونیسم چه در حال و چه در گذشته، با تمدن بیگانه بوده است. نمیتوانیم به رژیمهای کمونیست اعتماد کنیم که رفتاری درخور یا شرافتمندانه داشته باشند. نمیتوانیم حتی در پیشپاافتادهترین مسائل نیز به کلام آنان اعتماد کنیم.
به عنوان مثال، آمار کووید۱۹ که خود حکچ مسئول آن است، را در نظر بگیرید.
به ما گفتهاند فوتیهای این ویروس در کشور ۲۶ میلیونی استرالیا به زودی از آمار فوتیهای کشور ۱.۴ میلیارد نفری چین کمونیست فراتر خواهد رفت.
مسلماً هیچ انسان عاقلی آمار یا حرفهای آنان را جدی نمیگیرد؛ اما در کمال شگفتی هر وقت که بحث کاهش انتشارات دیاکسید کربن مطرح میشود هیچکسی به این مسئله اعتنایی نمیکند.
به همین ترتیب، هر انسان عاقلی که خواستار حقیقتی باشد که مسئلهای را نمایان کند که باعث شرمندگی کمونیستها شود باید منتظر واکنشی خصومتبار باشد؛ هنگامی که استرالیا با شهامت پیشنهاد داد تحقیقاتی بینالمللی درباره منشا همهگیری انجام شود صحت این موضوع را به خوبی شاهد بودیم.
تنها اشتباه استرالیا این بود که اجازه داد سازمان بهداشت جهانی که خود به شدت تحت نفوذ حکچ است، مدیریت این تحقیق را عهدهدار شود.
نه تنها اینکه ما نمیتوانیم به اطلاعات یا حقایق این رژیم اطمینان داشته باشیم، بلکه این رژیم بر منطقهای حکومت میکند که در آن حاکمیت قانون، حقوق بشر و حفاظت از حقوق کارگران وجود خارجی ندارد.
این موضوع با آمدن شی جینپینگ پدیدار نشده، بلکه از سال ۱۹۴۹ پابرجا بوده است.
حال از آمریکا تا اروپا و استرالیا، همین لابی چین کمونیست که میخواهد صنعت غرب به چین برگردد، سخت در تلاش است تا این وابستگی را مجدداً احیا کند. برای این کار هم یک توجیح هماهنگ دارند. خودشان میگویند این مشکل موقتی است. این مشکل با رفتن رهبر معظم، شی جینپینگ ، از میان خواهد رفت.
اما چنین خبری نیست.
مشکل از این نیست که رهبر معظم کیست. مشکل همچون گذشته، همان «طاعون باسیل» خبیث، خود کمونیسم است.
نوشته: دیوید فلینت، استاد حقوق
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات اپکتایمز نیست.
مطالب دیگر:
پس از آزادی مدیر مالی هوآوی، کاناداییهای زندانی در چین آزاد شدند
تروُر لودون: به حزب کمونیست چین پایان دهید وگرنه باید برای بقا بجنگیم
مطالعه جدیدی نشان میدهد یک ابرطوفان خورشیدی نادر میتواند منجر به «فاجعه اینترنتی» شود