میلیونها نفر پس از جنگ داخلی در سوریه مجبور به ترک خانه و کسب و کارشان شدهاند. «عماد الارناب»، سر آشپز و صاحب رستوران خوش نامی در دمشق زندگی می کرد ولی مجبور به ترک سوریه شد.
با آنکه دو رستورانش در جنگ نابود شده است، او همچنان به آشپزی ادامه میدهد و الهام بخش دیگران است.
عماد صاحب سه رستوران در دمشق بود. مادرش از سن نه سالگی به او آشپزی آموخت. از شریکش آموخت که چگونه یک رستوران را اداره کند و کم کم سه رستورانش را راه اندازی کرد.
عماد میگوید: «کسب و کارم بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ عالی بود.»
طی جنگ دو رستورانش کاملا تخریب شدند و سه دخترش نیز یکسال برای اجتناب از خطر به مدرسه نرفتند. وقتی که دیگر به نظر میآمد جنگ پایان ناپذیر است، مجبور به ترک سوریه شد.
عماد که ۴۱ سال دارد میگوید: «من نسبت به همسایگانم خوش شانستر بودم. زیرا الان خانوادهام در جای امنی زندگی میکنند.»
ابتدا باید جایی امن برای خانوادهاش پیدا میکرد؛ اما در آن زمان، سفر با خانواده خیلی خطر ناک بود. در نهایت در سال ۲۰۱۵ سوریه را ترک کرد.
سفر طولانی به نظر میرسید. اولین توقف لبنان بود و بعد به ترکیه، یونان، مقدونیه، سربستان، مجارستان، اطریش، آلمان و فرانسه رفت تا اینکه به مقصد نهایی یعنی انگلستان برسد.
۶۴ روز منتظر ماند. روی پلههای کلیسا میخوابید و برای پناهجویان دیگر غذا میپخت تا اینکه پشت یک کامیون به مقصد انگلستان پنهان شد.
عماد میگوید: «احساس شرم میکردم. من آدم کارهای غیر قانونی و خطرناک نبودم؛ اما دیگر کلافه شده بودم.»
یکسال بعد همسر و دخترانش توانستند سوریه را ترک کنند و سال ۲۰۱۶ اعضای خانواده گرد هم آمدند.
ابتدا با کار فروشندگی ماشین آغاز کرد و بعد توانست به کار مورد علاقهاش باز گردد.
سال گذشته او و یک مهاجر دیگر به کمک موسسات خیریه توانستند در چندین رستوران موقت در لندن غذاهای سوری سرو کنند.
اولین رستوران موقت را در سال ۲۰۱۷ به راه انداختند که رستوران خانگی بود.
از آن زمان عماد توانسته است رستوران خانگی موقت خود را با نام آشپزخانه سوری عماد راه اندازی کند. از طریق رستورانش برای نیازمندان در سوریه پول جمع آوری میکند. مثلا برای بیمارستان امید در سوریه چند برنامه خیریه برگزار کرده است.
با آنکه رستوران عماد در انگلستان کوچک است، اما احساس سربلندی را به عماد برگردانده و راهی برای کمک مردم انگلستان به مردم سوریه باز کرده است.
عماد معتقد است: «به من احساس غرور میدهد … حق انتخابی در کار نیست؛ بلکه وظیفهام را انجام میدهم.»
آرزوی عماد این است که دوباره بتواند رستورانی دائمی داشته باشد. به نظر میرسد با قلب راسخ و بخشندهای که دارد دستیابی به آرزویش خیلی دور از انتظار نباشد.
مطالب دیگر:
داستان مهاجرت من در کودکی در فرار از کمونیسم
خواهرانی که سالها در جستجوی مادرشان بودند، عکس کودکیشان را در فیسبوک پیدا کردند