نوشته: استیون براین، عضو ارشد مرکز سیاست امنیتی آمریکا، و مولف کتاب «امنیت فناوری و قدرت ملی: برندگان و بازندگان»
روسیه به اندازه ایالات متحده قوی نیست؛ به جز در مورد سلاحهای هستهای. در واقع روسیه تهدید اصلی برای ایالات متحده نیست، بلکه تهدید اصلی چین است.
در سال ۱۹۸۵، میخائیل گورباچف، رئیس جمهور شوروی سابق در سفر خود به پاریس، به فرانسوا میتران، رئیس جمهور فرانسه گفت که اتحاد جماهیر شوروی قوی نیست. در واقع، گورباچف به همتای فرانسوی خود گفت که روسیه یک جمهوری موزفروش با سلاحهای هستهای است که اشاره داشت به تکمحصولی و وابسته بودن کشوری که از نظر سیاسی ناپایدار است.
بدون شک این موضوع برای میتران غافلگیرکننده بود. این در حالی بود فرانسویها به تازگی بیش از ۱۰۰ جاسوس شوروی را بیرون کرده بودند که عمدتاً در حال جاسوسی فناوری بودند. علاوه بر آن، فرانسه از یک مامور مخفی در مسکو به نام ولادیمیر وتروف کمک گرفته بود، که مجموعهای از اطلاعات فهرست خرید شوروی شامل فناوری غربی، بهویژه آمریکایی را تحویل داد.
اگر روسها به فناوری آمریکا نیاز داشتند، نتیجهگیری واضح این بود که قوای نظامی روسها آسیبپذیر است، زیرا اتحاد جماهیر شوروی پایگاه صنعتی ضعیف و کمفناوری داشت.
واکنش آمریکا که از قبل در جریان موضوع بود، این بود که پیچها را حتی بیشتر در مقابل جاسوسی صنعتی شوروی سفت کند. این به ایالات متحده اجازه داد تا از برتری کیفی خود، در برابر انبوه زرهها و تفنگهایی که روسها جمع آوری کرده بود، بهره برداری کند.
تنها بخشی که صنعت شوروی در آن موفق بود، و عمدتاً به این دلیل بود که سرمایه گذاری کافی انجام شده بود، صنایع موشکی و به ویژه موشکهای بالستیک دوربرد با کلاهک هستهای بود. در این موضع، روسها برتری داشتند و پس از گذشت نزدیک به ۴۰ سال هنوز هم عالی هستند.
این منظر کاملاً گویای این حقیقت است که روسیه، حتی امروز، با کمبودهای شدید فناوری در ارتش خود مواجه است. این واقعیت را در نظر بگیرید که تانکهای روسی در اوکراین عمدتاً توسط سلاحهای ضد تانک قابل حمل توسط انسان نابود شدهاند. چرا؟ زیرا روسها تانکهای خود را به سیستمهای حفاظت فعال مجهز نکردهاند. میتوان حدس زد که چرا اینطور است: یا سیستم حفاظت فعال روسی به نام آرنا ام، در واقع کار نمیکند، یا روسها باید فناوری جدید را برای سیستم حفاظتی وارد کنند، که نمیتوانند این کار را انجام دهند.
باید به خاطر داشت که این اتحاد جماهیر شوروی بود که پیشگام سلاحهای ضد تانک هدایت سیمی بود. در سال ۱۹۷۳ تانکها و خودروهای زرهی اسرائیل توسط موشکهای ساگر دست سربازان مصری نابود شدند. در نبرد سینا، اسرائیل بین ۵۰ تا ۱۵۰ تانک را از دست داد و اسرائیل بیشتر تانکهای ام۴۸، ام۶۰، بریتانیایی سنتوریون و تانکهای تی-۵۵ روسی که در سال ۱۹۶۷ تصاحب و ارتقاء داده بود از دست داد.
در سال های اخیر روسیه سلاحهای ضد تانک خود را بهبود بخشیده است. جدیدترین آنها کورنت، یک موشک هدایتشونده ضدتانک سنگین دورپرتاب مجهز به کلاهک پشت سر هم است. کلاهکهای پشت سر هم برای شکست تانکهای مدرنی طراحی شدهاند که مجهز به زرههای واکنشی هستند. یک کلاهک پشت سر هم ابتدا زره واکنشی را منفجر میکند و در مرحله دوم کلاهک به زره تانک نفوذ میکند. چند نمونه از کورنت در عراق وجود داشت که توانست بهترین تانک آمریکایی، یعنی آبرامس ام۱ را نابود کند.
اگر روسیه پیشرو در توسعه موشکهای هدایت شونده ضد تانک بوده که از آنها با موفقیت علیه نیروهای نیابتی مصری و سوری خود استفاده کرده است و از آن زمان نسخههای پیشرفتهتری از این قاتلان تانک را توسعه داده است، نتیجهگیری میشود که از نظر تاکتیکی ارتش روسیه در جنگ اوکراین در نبرد تانکها موفق بوده باشد، اما در عمل چنین چیزی روی نداده است و روسیه آمادگی لازم را نداشته است.
همین امر در مورد هواپیماهای روسیه، حداقل در مورد مدلهای قدیمیتر، که در درگیری اوکراین غالب بودهاند، صادق است. این هواپیماها فاقد غلاف هدف گیری هستند و دفاع آنها در برابر موشکهای مادون قرمز و رادار بسیار قدیمی است. به همین دلیل است که تلفات هواپیماهای روسیه به ویژه سوخو۲۵ در جنگ اوکراین بسیار زیاد بوده است.
جای تعجب است که سیستمهای روسی همگام و به روز نشدهاند. این سناریوی همیشگی که «هواپیماها و پدافند هوایی دشمنان را نابود کنید و سپس از بمبافکنهای جنگندهتان برای حمله به نیروهای دشمنتان استفاده کنید، چیزی که اپراتورهای نظامی روسیه مطمئناً میدانند» هرگز در اوکراین محقق نشد.
روسها در برابر پدافند هوایی متحرک اوکراین و در برابر هواپیماهای اوکراینی (که همگی روسی هستند) موفقیتهایی داشتهاند، اما با توجه به تلفات روسیه، این موفقیت کافی نبوده است و باز هم به نظر میرسد که تجهیزات روسیه کم است که شامل فقدان سیستمهای دفاع شخصی مناسب برای هواپیماهای روسی و فقدان سلاحهای هدایت شونده دوربرد دقیق کافی برای حمله به نیروهای دشمن است.
معنای این امر برای ایالات متحده و متحدانش در ناتو این است که نیروهای متعارف روسیه در شکست نیروهای ناتو بسیار کمتر از آنچه پیشبینی میشد ترسناک هستند. اما این بدان معنا نیست که اگر جنگ فراتر از اوکراین گسترش یابد، روسیه در برابر ناتو درمانده است یا در یک جنگ شکست خواهد خورد. روسیه ممکن است نتواند به معنای متعارف کلمه پیروز شود، اما کاملاً قادر است خسارات بسیار سنگینی به شهرهای اروپایی وارد کند.
برخلاف عملیات نظامی متحرک، شهرها، انبارها، خطوط ریلی، مراکز ارتباطی و فرودگاهها مانند اردکهای نشسته هستند. ویرانیها در اوکراین شاهد تلخ ویرانی است که روسیه می تواند ایجاد کند.
لوید آستین، وزیر دفاع ایالات متحده میگوید که هدف ایالات متحده و ناتو تضعیف روسیه است. اما تضعیف روسیه در جنگ اوکراین نه توانایی موشکی دوربرد روسیه را تحت تأثیر قرار میدهد و نه در قابلیتهای هستهای روسیه تغییر میدهد.
بدتر از آن، اگر نیروهای روسی به معنای متعارف کلمه «بازنده» شوند، سناریوی استفاده از سلاحهای غیر متعارف مطرح است. در واقع، سرویسهای اطلاعاتی ایالات متحده در مورد این خطر به کاخ سفید گوشزد کردهاند، اما نه کاخ سفید و نه پنتاگون به این هشدارها گوش نمیدهند و یا نمیخواهند گوش دهند.
بدتر از همه این است که جنگ در اروپا به نفع هیچ کس به خصوص ناتو نیست. ناتو ممکن است بجنگد، اما اگر نتیجه نهایی ویرانی عظیمی باشد، ناتو اعتبار خود را از دست خواهد داد زیرا نمیتواند از جمعیت غیرنظامی اروپا دفاع کند یا زیرساختهای صنعتی اروپا را نجات دهد. همه اینها راه دیگری است برای گفتن اینکه قدرت ناتو بازدارندگی است نه جنگ.
یکی از نگرشهای کاملاً عجیب در دولت ایالات متحده، متوقف کردن مذاکرات با روسیه و تلاش برای قطع روابط دیپلماتیک و سیاسی با روسیه بوده است، و این در حالی است که نه ایالات متحده و نه ناتو طرفین درگیری اوکراین نیستند. اما این خط فاصل در نظر روسیه و حتی در بین اعضای ناتو در حال از هم پاشیدن است و بنابراین واشنگتن و متحدان اروپاییاش در آستانه عبور از سرحد مواجهه با یک جنگ گسترده و ویرانی قابل توجه هستند.
ناتو یک اتحاد برای محافظت از اعضای ناتو در برابر حمله است و هرگز برای محافظت از دیگران در برابر حمله تعریف نشده است. گسترش آن به اوکراین غیرعضو، نوآورانه و بسیار پرخطر است.
فراتر از اروپا، ناتو هیچ نقشی در آسیا ندارد. در اینجا ایالات متحده ضامن اصلی ثبات منطقه است، اما نقش ایالات متحده اکنون توسط چین به چالش کشیده شده است، کشوری که به نظر می رسد از نظر فناوری پیشرفتهتر از روسیه است و برخلاف روسیه، دارای زیرساختهای صنعتی با تکنولوژی بالا است که در ابتدا توسط ایالات متحده، ژاپن، کره و حتی تایوان در آنجا قرار گرفت.
بنابراین، برخلاف روسیه که فاقد فناوری و احتمالاً دلار لازم برای سرمایه گذاری است، چین هر دو را دارد و به طور فزایندهای تهاجمی و توسعه طلبانه عمل میکند. اگر سیاست ایالات متحده معقول بود، به دنبال راه حل دیپلماتیک برای بحران اوکراین بود و راههایی را پیدا میکرد.
همانطور که روسها حتی قبل از حمله ارتش روسیه به اوکراین خواستند راهحلی برای حداقل بخشی از مشکل اوکراین (یعنی منطقه دونباس در شرق اوکراین) و تدابیر امنیتی جدید (از جمله نیروهای هستهای) در شرق اروپا اتخاذ شود.
این یک واقعیت است که واشنگتن به طور غیرقابل اصلاحی به دنبال نوعی پیروزی در برابر روسیه است، که میتواند در بهترین حالت تبدیل به یک پیروزی شکستآمیز شود. یعنی گونهای از پیروزی که هزینه و آثار زیانبار آن به اندازهای است که نمیتوان آن را بهراستی یک پیروزی بهشمار آورد.
نوشته: استیون براین، عضو ارشد مرکز سیاست امنیتی آمریکا، و مولف کتاب «امنیت فناوری و قدرت ملی: برندگان و بازندگان»
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات اپک تایمز نیست.
مطالب دیگر: