آنجلا شیائو از جمله افرادی است که با استعداد نامیده میشود. حرکات رقص دشوار و توالیهای جدید استادانه اغلب در نخستین کوشش به راحتی برایش انجام پذیر است.
آنجلا همیشه خود را فردی سازگار با شرایط در نظر می گرفت. اما در سالهای اخیر، کشف کرد که لایه های مختلفی از ترس در او وجود دارد که برای رسیدن به سطح هنری بالاتر باید با آنها روبرو شود.
شیائو گفت: «باید بهترین تلاش خود را به خرج دهید. بهترین روش انجام کارها این است که در طی روند انجام آن بهترین سعی خود را به کار برید و در انتها نتیجه هر چه که شد سخت نگیرید.»
او ادامه داد: «در اغلب موارد برعکس آن آسانتر است. یعنی به نتیجه فکر کرد، اما روند کار را به همان اندازه مهم در نظر نگرفت.»
آنجلا سالها در هنرهای نمایشی شن یون، شرکت رقص چینی کلاسیک برتری که طی دهه گذشته طوفانی در جهان به پا کرده، به اجرا پرداخته است. رقصنده بودن در مسیر زندگیاش به طور طبیعی و آسان به پیش رفت، به همین دلیل زیاد دربارهاش فکر نکرد.
آنجلا گفت: « وقتی خیلی جوانتر بودم پیانو را دوست داشتم. اما یک روز پیانو خانه را از دست دادیم و والدینم پرسیدند که «آیا مایلی برقصی؟» بنابراین رقص چینی را شروع کردم.»
رقصیدن برایش ساده بود، بنابراین دنبال کردن رقص به صورت حرفهای نیز برایش تصمیمی آسان بود. چیزی برای خیلی افراد دشوار به نظر میرسد.
رقص کلاسیک چینی نوعی هنر با ریشههای عمیق پنج هزار ساله، با مجموعهای کامل از حرکات، شیوه ها و زیبایی شناسی فرهنگی خاص خود بوده و از لحاظ سیستم جامع رقص در تاریخ با باله همتراز است.
آنجلا با داستانهایی درباره تاریخ و اسطورههای چین باستان بزرگ شد و به عنوان عضوی از شن یون بیشتر و بیشتر با آن ها آشنا شد. او عاشق تصاویر بینهایت زیبایی است که با رقص شکل میدهد.
حیاطهای باشکوه و کاخهای بزرگ امپراتوری همچون خانه دومش او را به سوی خود فرا میخوانند؛ اما یک قدم شجاعت لازم داشت تا از طریق هنر خود قادر به بیان این داستانها باشد.
آنجلا آن لحظات ابتدایی که رقص را آغاز کرد، به یاد می آورد. آن لحظه کوتاه خجالت، که خیلی زود با فروتنی خالصانه گذشت. او به یاد میآورد که وقتی فهمید قرار است روی صحنه اجرا کند، خجالت کشید.
او تنها در صحنه در حال به تصویر کشیدن بودیساتوا گوآن یین، معروف به الهه رحمت بود. معلمش به دلیل این که در اجرایش آن شفقت آسمانی خداگون را از خود نشان نداده بود، از او انتقاد کرد. در همین حال او با خودش فکر کرد که «رقصندهای مثل من از رحمت آسمانی چه میداند؟»
آنجلا گفت: «همیشه فکر میکردم خیلی بیدست و پا بودم. به مرور زمان پی بردم که اجرای یک نقش در روی صحنه کار سختی هم نیست … اگر همیشه به این بیاندیشی که چطور خود آن شخصیت باشی.»
این اولین ترسی بود که با آن روبرو شد. آنجلا گفت: « خود شیفتگی هم به نوعی ناشی از ترس است. وقتی خود محور هستید آسان است که احساس کنید نمیتوانید کاری انجام دهید یا به نگرانیها درباره آنچه دیگران درموردتان فکر میکنند اجازه ورود دهید.»
او همچنین مجبور بود با این واقعیت روبرو شود که چون اغلب حرکات رقص را به راحتی انجام میداد، آنهایی را که برایش سخت بود انجام نمی داد.
آنجلا مجبور بود با افکار دفاع از خودش مواجه شود، خودش را بپذیرد و سپس برای ایجاد تغییرات اساسی تلاش کند.
او گفت: «آن افکار دلیل قادر نبودنم به بهبود برخی چیزها بود. از آن زمان دریافتم که وقتی به خودت به شکل کاغذی سفید فکر کنی
بیشتر میآموزی.»
از صمیم قلب
بودن در میان همسالانی که آنها نیز در حرفهشان رشد و پیشرفت را دنبال میکنند و نیز بودن با مربیان و پرسنل پشتیبانی، شیوه اندیشیدن درباره همه چیز را تغییر میدهد.
او گفت: «وقتی واقعا جذب چیزی میشوید که همیشه به آن فکر میکنید، واقعا متوجه آنچه دیگران برایتان انجام دادهاند و همه کمکها و پشتیبانی آنها به یکدیگر نمیشوید.»
اولین باری که آنجلا بر روی صحنه رفت، به این دلیل که گمان میکرد تنها است، احساس بی دست وپا بودن و خجالت به وی دست داد. او گفت: «حتی اگر خودتان کاری را انجام میدهید، همیشه پشت سرتان افرادی هستند که از شما حمایت میکنند. درواقع تنها نخواهید بود و صرفا موضوعی منحصر به شما نیست.»
او با شناختن اجتماع پیرامون خود، نه تنها با اطرافیانش بلکه با شخصیتهای داستانی حرفهاش هم احساس همدلی کرد. این بخش مهمی از رشد او بوده است. برای آنجلا، همدلی و تخیل به منظور زنده کردن چهرههای اسطورهای، باستانی و موجودات دنیاهای نامرئی دیگر مهم هستند.
وی گفت: «باید در نظر بگیرید که چه شخصیتی را به تصویر میکشید و هر حرکتتان در واقع به چه معناست. حرکتی که به وسیله دانایی دائوئیست انجام میشود، وقتی به وسیله بانویی انجام میشود، شبیه به هم به نظر نمیرسد.
قادر بودن به درک آنچه سعی در بیان آن دارید و آنچه میخواهید به تصویر بکشید واقعا مهم است. تخیلتان مهم است. باید در مورد این فکر کنید که چگونه احساس میشود.»
اما او گفت که مهمترین چیز برای او به عنوان یک هنرمند این است که «از صمیم قلب برقصد.»
بدین معنا که باید تمام قلب را برای آن چیز گذاشت؛ زیرا به گفته شیائو برای اینکه بتوانیم چیزی از صحنههای والا و زیبا را ارائه دهیم، فرد باید به نوعی آن را مجسم کند. عنصری پاک در آن وجود دارد و فرد سعی میکند آن را در قلب خود نگه دارد.
شیائو گفت: «رقص کلاسیک چینی به معنای زنده کردن دنیای درونی شخصیت ها است. این بی نظیرترین جنبه هنر است و بسیار طول میکشد تا شخص آن را درک کند. اصلا چیز قابل جعل کردنی نیست. رقص چیزی نیست که بتوانید پشت آن پنهان شوید. هر شخصیتی که داشته باشید بدون توجه به چگونگی تلاشتان برای پنهان کردن آن، شخصیت شما روی صحنه دیده میشود.»
او گفت: «احساس میکنم چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد. همیشه چیزهایی جدید برای کشف وجود دارد.»
مطالب دیگر:
آنچه درباره شن یون باید بدانید
سرهنگ بازنشسته، نویسنده : زیبایی را در شن یون دیدم
شباهت بیمارستان ویژه ویروس کرونا در چین با زندان
شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما : فصل ۱۰ : استفاده از قانون برای شرارت
سفر رقصنده شن یون: از ترس تا نیکخواهی
Facebook
Linkedin
Twitter
Telegram
اخبار بیشتر
دیدگاه: برای زمانی که برق قطع شود آماده هستید؟
۲۱ مهر , ۱۴۰۳
مارکسیسم فرهنگی، فرقه گرایی و تروریسم
۱۳ مهر , ۱۴۰۳