شبح کمونیسم با متلاشی شدن حزب کمونیست در اروپای شرقی ناپدید نشد
نوشته هیئت تحریریه «نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست»
اپک تایمز درحال انتشار سری مقالات ترجمه شده از نسخه چینی کتاب «شبح کمونیسم درحال حکمرانی بر جهان ما» نوشته هیئت تحریریه نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست است. سایر مقالات را از اینجا بخوانید.
فهرست مطالب
۲) تغییرات اقلیمی (ادامه)
پ. شکل گیری تعصب در جامعه علمی
ت. پروپاگاندا و ارعاب
۳) جنبش زیست محیطی کمونیستی
الف. سرزنش کردن کاپیتالیسم
ب. تبدیل جنبش زیست محیطی به مذهب
پ. نفوذ سیاسی: ایجاد یک دولت جهانی
۴) یافتن راه حل حقیقی برای بحران محیط زیست
مراجع
۲) تغییرات اقلیمی (ادامه)
پ. شکل گیری تعصب در جامعه علمی
هدف کمونیستها از ایجاد هیاهو درباره موضوع تغییر اقلیم نه تنها به منظور هموار ساختن راه برای دولت جهانی، بلکه برای از بین بردن اخلاق در جامعه پژوهشی است.
«اقلیم شناسی» یک رشته جدید با تنها چند دهه سابقه تحقیقاتی است. با این حال فرضیههای مربوط به گرمایش زمین پیش از ارزیابی به عنوان واقعیت درنظر گرفته شدهاند. رسانهها مرتبا گرمایش کره زمین را در عناوین اصلی خود قرار داده و اطلاعات نادرست پیرامون آن را پوشش میدهند. دولتها بودجههای کلان را برای پژوهش درباره فرضیه گرمایش جهانی اختصاص داده و سایر یافتهها را به حاشیه میرانند. رسانهها و سیاستمداران به طور مشابه پیش بینی تغییرات آب و هوایی فاجعه بار را «از نظر علمی اثبات شده» میدانند و آن را به عنوان یک دکترین خدشه ناپذیر در سراسر جهان گسترش میدهند. به این ترتیب، طرز تفکر درباره این موضوع بین عموم مردم معمولا هدایت میشود و همین امر باعث پیچیده شدن تمایز بین درست و غلط شده است.
خط سیر طبیعی این اجماع علمی در نهایت منجر به ایجاد یک ابر دولت جهانی که کمونیسم است با هدف ظاهری نجات زمین و بشریت از یک بحران ساختگی و اغراق آمیز خواهد شد. استراتژی اصلی کمونیسم، از بین بردن دنیای سنتی به هر طریق ممکن است.
فارق از شهرت علمی، یک محقق به محض ابراز تردید درباره این تعصب و اجماع در معرض فشار شدید از سوی همتایان و موسسات دانشگاهی قرار گرفته و مجبور به کناره گیری میشود. برخی حتی عقیده دارند که افراد مشکوک به گرمایش زمین باید محاکمه یا مجرم شناخته شوند. در گذشته افرادی که تعصبهای حزب کمونیست را در این جوامع توتالیتر زیر سوال میبردند نیز تجربه مشابهی داشتهاند.
دیوید بلامی فقید، گیاه شناس مشهور بریتانیایی و رئیس سازمان «وایلدلایف تراست» که در طول فعالیت حرفهای خود دهها کتاب و مقاله را نوشت، علنا اظهار داشت که به اجماع و تعصب درباره گرمایش زمین اعتقاد ندارد. هیئت مدیره وایلدلایف تراست با صدور بیانیهای از گفته بلامی ابراز نارضایتی کرد و چند ماه بعد با اتمام دوره ریاستش او را از سازمان اخراج کردند. [۴۶] فعالان زیست محیطی که پیش از آن به بلامی احترام میگذاشتند بعد از مدتی توانایی ذهنی او مورد تردید قرار دادند. [۴۷]
ویلیام گری فقید، استاد مشهور و پیشگام تحقیقات در زمینه تندبادهای آمریکا بود. پیشنهادات تحقیقاتی وی پس از انتقاد از اجماع نظر درباره گرمایش زمین مرتبا رد شدند. [۴۸]
پاتریک جی مایکلز، اقلیم شناس و رئیس سابق انجمن آمریکایی متخصصان اقلیم شناسی در دانشگاه ویرجینیا در مقالهای به نام «آب و هوای افراطی: علوم گرمایش زمین که نمیخواهند درباره آنها بدانید» یک لیست طولانی از موارد سرکوب دیدگاههای علمی برای دستیابی به اجماع ظاهری درباره گرمایش زمین را ارائه کرد. از آنجا که مایکلز لزوما ارتباطی بین تغییرات اقلیمی و فاجعه را مشاهده نکرده و با اجماع نظر عمومی مخالفت داشت، فرماندار ویرجینیا به او دستور داد تا به عنوان یک اقلیمشناس از صحبت درباره گرمایش زمین خودداری کند. مایکلز در نهایت از مقام خود استعفا داد. [۴۹] مارک آلبرایت، دستیار اقلیم شناسی ایالت واشنگتن نیز مورد مشابهی را پس از ارائه اطلاعات گمراه کننده توسط شهردار سیاتل تجربه کرد. در اظهارات شهردار سیاتل آمده بود که «میزان برف ذخیره شده [در رشته کوه کسکید] از سال ۱۹۵۰ به میزان ۵۰ درصد افت داشته است». آلبرایت پس از آن به همکارانش دادههایی را ارسال کرد که نشان دهنده افزایش میزان برف ذخیره شده در کسکیدز از سال ۱۹۷۰ بود. اقلیم شناس ارشد ایالتی در آن زمان از آلبرایت درخواست کرد تا ایمیلهای خود را قبل از ارسال برای بررسی به او بفرستد. پس از مخالفت آلبرایت با این مسئله، او از مقام خود برکنار شد. [۵۰]
در کشورهای کمونیستی، دخالت سیاسی و ناآگاهانه در علم امری معمولی است. در کشورهای غربی از سیاست حمایت از محیط زیست به منظور دخالت در آزادی علمی استفاده میشود. از دهه ۱۹۹۰، پژوهشهای علمی که اجماع نظر کلی را با تردید مواجه میکنند به ندرت در ژورنالها به چاپ رسیدهاند. مایکلز در مستندی به نام «توطئه گلخانهای» در سال ۱۹۹۰ گفت که زمانی که از سردبیر یک ژورنال درباره دلیل عدم چاپ مقالهاش سوال کرد، به او پاسخ داده شد که مقاله او با استانداردهای ارزیابی بالاتری نسبت به سایر افراد بررسی شده است. [۵۱] گزارش IPCC در سال ۱۹۹۰ نشان میدهد که میزان گرمایش زمین برابر با تغییرات طبیعی در آب و هوا بوده است. به این ترتیب میتوان گفت که فارق از تفاوت دیدگاه مایکلز با سایر محققان، او در آن زمان هنوز یک بدعت گذار آکادمیک محسوب نمیشد. با این حال، هدف ایجاد یک اجماع نظر نادرست پیش از آن ایجاد شده بود و همه باید از آن پیروی میکردند.
در تاریخ مارس سال ۲۰۰۸، دانشمندان مخالف با اجماع نظر متعصبانه درباره مسائل اقلیمی یک رویداد علمی خصوصی در نیویورک برگزار کردند. بسیاری از این افراد گفتند که هنگام انتشار تحقیقات خود در ژورنالهای علمی با موانع مختلف روبرو شدهاند. ژوزف دالئو، کارشناس هواشناسی و رئیس سابق کمیته انجمن هواشناسی آمریکا در زمینه پیش بینی و تحلیل آب و هوا گفت که برخی از همکارانش به دلیل ترس از دست دادن شغل خود از شرکت در این جلسه خودداری کردند. او باور داشت که «به احتمال زیاد اکثریت خاموشی از متخصصان در زمینههای اقلیم شناسی، هواشناسی و علوم وابسته وجود دارد که با موضوع اجماع نظر مخالف هستند». [۵۲]
He believed that there was “very likely a silent majority of scientists in climatology, meteorology, and allied sciences who do not endorse what is said to be the ‘consensus’ position.” [۵۲]
جودی کاری، اقلیم شناس و رئیس سابق دانشکده علوم زمین و جوی در انستیتو فناوری جورجیا در جلسه دادرسی سنا در سال ۲۰۱۵ شهادت داد که ایمیلی را با مضمون زیر از یکی از دانشمندان ناسا دریافت کرده است: «من در جلسه کوچکی با دانشمندان مرتبط با ناسا بودم، و مدیر ارشد ما با نقل قول از رئیس خود در ناسا گفت که نباید مقالات مخالف با ادعاهای کنونی در زمینه گرمایش زمین را منتشر کنیم، چرا که او (رئیس ناسا) علاقهای به مواجهه با جنبه نامطلوب عمومی این مسئله ندارد».
کاری در شهادت خود اضافه کرد:
هر پژوهشگر اقلیمی که درباره عدم قطعیت یا تردید درباره تغییرات اقلیم اظهار نظر کند به عنوان منکر، «تاجر شک و تردید» یا فردی دستهبندی میشود که انگیزهها یا ایدئولوژی وی به وسیله صنعت سوختهای فسیلی پشتیبانی شده است. تجربه شخصی و اظهارنظر علنی من درباره نگرانی از عدم قطعیت موجود در گزارشهای IPCC منجر شده است که من به عنوان یک «بدعت گزار» در مسائل اقلیمی شناخته شوم که به همکارانش خیانت کرده است. فشار عظیمی بر پژوهشگران اقلیمی برای موافقت با این اجماع ظاهری وجود دارد. این فشار نه تنها از سوی سیاستمداران، بلکه از سوی آژانسهای فدرال، دانشگاهها، انجمنهای تخصصی، و دانشمندانی وارد میشود که خود را به عنوان فعال محیط زیست معرفی میکنند. این اجماع نظر به وسیله منافع پولی، شهرت و مقام تقویت میشود. [۵۳]
کاری در ژانویه ۲۰۱۷ از سمت خود به عنوان استاد دانشگاه استعفا داد و در این باره نوشت: «دیگر نمیدانم چگونه به دانشجویان بگویم در محیط دیوانهوار علوم اقلیمی دوام بیاورند». او در مصاحبهای در سال ۲۰۱۷ گفت: «اگر درکی از عدم قطعیت در علم داشته باشید، متوجه میشوید که مسیر سیاست گذاری فعلی چندان منطقی نیست. ما باید گفتمان سیاست گذاری را به یک فضای بزرگتر برای یافتن راه حل تبدیل کنیم. من فقط به دنبال آزادی گفتمان و تشویق مردم به فکر کردن هستم». [۵۴]
راجر پیلک جونیور، استاد دانشگاه کلرادو درباره تجربه جودی کاری گفت که «داشتن مقام استادی لزوما آزادی آکادمیک را تضمین نمیکند». [۵۵] پیلک قبلا عضو سازمان مشارکتی پژوهش در زمینه علوم زیست محیطی بود. اگرچه او با اکثر نتیجه گیریهای اجماع علمی IPCC موافقت دارد، اما اظهار داشت که دادهها نشان دهنده رابطهای بین حوادث شدید آب و هوایی (مانند تندباد، گردباد و خشکسالی) و انتشار گازهای گلخانهای نیست. به دلیل این اظهارات، وی در معرض رفتارهای مشابه قرار گرفته است. او پس از مدتی به مرکز نظارت بر ورزش دانشگاه کلرادو منتقل شد. [۵۶]
جای تعجب نیست که جواَن سیمپسون، عضو آکادمی ملی مهندسی و برنده جایزه علوم جوی ناسا تردید خود درباره «اجماع نظر» را تنها پس از بازنشستگی ابراز کرد. او در این باره گفت: «از آنجا که دیگر به هیچ سازمانی وابسته نیستم و بودجهای دریافت نمیکنم، میتوانم دیدگاه صریح خودم را ارائه بدهم. به عنوان یک دانشمند من همچنان تردید دارم. اساس این ادعا که انتشار گازهای گلخانهای توسط انسان باعث گرمایش شده است تقریبا به طور کامل وابسته به مدلهای اقلیمی است. همه ما از ضعف مدلهای مربوط به سیستمهای هوای سطحی آگاه هستیم». [۵۷]
ت. پروپاگاندا و ارعاب
روی اسپنسر، اقلیم شناس و کارشناس سابق ماهواره ناسا در کتاب «اشتباه بزرگ گرمایش زمین: چطور مادر طبیعت برترین دانشمندان اقلیمی دنیا را فریب داد» لیستی از ۱۵ تکنیک پروپاگاندای جنبش زیست محیطی را ارائه داد که از آنها برای ایجاد وحشت، جذب مقامات رسمی، تحریک تفکر گلهای، حملات شخصی، کلیشه سازی، برخورد احساسی و سند سازی استفاده میشود. [۵۸]
برندان اونیل، روزنامه نگار انگلیسی در مقالهای به نام «اقلیم سانسور» در سال ۲۰۱۶ درباره گفتمان اهانت آمیزی نوشت که افراد مشکوک به نظریههای تغییر اقلیم در بیشتر کشورها با آن روبرو هستند. برای مثال، یک دیپلمات بریتانیایی در سخنرانی خود گفت که رسانهها نباید تمایزی بین تروریستها و افراد مشکوک به تغییرات اقلیمی قائل شوند و این افراد نباید از یک بستر برای اظهار نظر برخوردار باشند. مدیر اجرایی سابق یک گروه بزرگ زیست محیطی به رسانهها هشدار داد که باید درباره پخش دیدگاه افراد بدبین به تغییر اقلیم تجدید نظر کنند، چراکه «اطلاعات نادرست آنها منجر به آسیب میشود». [۵۹]
برخی از افراد برای خاموشی صدای مخالفان نظریه گرمایش زمین حتی از دستگاههای قانونی برای نادیده گرفتن آزادی بیان استفاده کردهاند. در یک اجلاس با حضور سیاست گذاران برجسته استرالیا، از جمله نخست وزیر این کشور، پیشنهادی برای محرومیت مخالفان تغییرات اقلیمی از تابعیت این کشور ارائه شد. یک پیشنهاد دیگر، بررسی مجدد شهروندان استرالیا و تمدید تابعیت تنها برای افرادی بود که «با محیط زیست سازگار هستند». [۶۰] در سال ۲۰۱۵ بیست محقق در نامهای به رئیس جمهور آمریکا و دادستان کل درخواست کردند که از قانون «ﺟﺮاﻳﻢ ﺳﺎزﻣﺎن ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻣﺆﺛﺮ و ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎی ﻓﺴﺎد» برای پیگرد قانونی سازمانهایی استفاده شود که آگاهانه مردم آمریکا را درباره خطرات تغییرات اقلیمی فریب دادند. آنها اضافه کردند که اقدامات «ناشایست» این سازمانها باید هرچه زودتر متوقف شود. [۶۱]
افراد مشکوک به نظریه گرمایش زمین با برچسب «انکار کننده» شناخته میشوند. این دسته بندی شامل طیف وسیعی از گروهها و افراد است: از افرادی که با گرمایش زمین موافق هستند و اعتقاد به حل این مشکل دارند، تا آنهایی که گرمایش زمین را به عنوان یک پدیده علمی رد کردهاند. بار معنایی برچسب «انکار کننده» قابل توجه است. چارلز جونز، استاد بازنشسته انگلیسی در دانشگاه ادینبورگ گفت که این اصطلاح برای یکسان دانستن انحطاط اخلاقی بدبینان به گرمایش زمین و منکران هولوکاست طراحی شده است. طبق گفته اونیل، برخی افراد ادعا میکنند که بدبینان نظریه تغییرات اقلیم همگی از همدستان یک هولوکاست زیست محیطی هستند که در آینده با محاکمههای سبک نورنبرگ روبرو خواهند شد. او در ادامه از گفتههای یک نویسنده حامی محیط زیست نقل قول کرد: «کنجکاو هستم که قاضیهای دادگاههای کیفری بین المللی در دهههای آینده چه مجازاتی را برای افرادی درنظر میگیرند که مستقیما مسئول مرگ میلیونها نفر براثر گرسنگی، قحطی و بیماری هستند. من این افراد [منکران تغییرات اقلیمی] را برابر با منکران هولوکاست میدانم. با این تفاوت که در این مورد هولوکاست هنوز در راه است و ما همچنان برای جلوگیری از آن زمان داریم. آنهایی که میخواهند از شکست ما اطمینان حاصل کنند در آینده درباره جرائم خود پاسخگو خواهند بود».
اونیل در مقاله خود نوشت: «تنها در کشورهای استبدادی است که افکار یا کلمات را مساوی جنایت تلقی میکنند. دیکتاتورها در این کشورها درباره «جرائم فکری» و تهدیدهای آنها برای ساختار جامعه صحبت میکنند. حرکت از برچسب زدن افراد و استدلالهای آنها به عنوان متخاصم، سمی و خطرناک به سوی سانسورهای شدیدتر بسیار آسان است». [۶۲] این قضاوت درست است. یکی از روشهای کمونیسم برای کمرنگ کردن ارزشهای جهانی و تمایز بین خوب و بد، محدود کردن حق تفکر است.
۳) جنبش زیست محیطی کمونیستی
با عقب نشینی نیروهای کمونیست و برملا شدن فجایع سیاسی و اقتصادی این رژیم در دهههای گذشته، کمونیسم برای پیشبرد برنامههای خود به جنبش زیست محیطی روی آورد.
الف. سرزنش کردن کاپیتالیسم
جنبش زیست محیطی از نظام سرمایه داری به عنوان دشمن خود یاد کرده، و در این زمینه با کمونیسم دارای نقطه اشتراک است. پس از اینکه رویکرد کمونیسم در جنبشهای کارگری کشورهای توسعه یافته با شکست مواجه شد، مسیر خود را عوض کرد و به جنبش زیست محیطی روی آورد. کنشگری عادی و حفاظت از محیط زیست تبدیل به کنشگری با هدف نابودی سرمایه داری شد.
دکترین کمونیست در ابتدا با وعده یک آرمان شهر و «بهشت روی زمین» افراد را به شورش و براندازی نظام اجتماعی کنونی ترغیب میکرد. کمونیسم رویکرد مشابهی را تحت پوشش جنبش زیست محیطی اتخاذ کرد، اما دیدگاه آن کاملا متفاوت بود: به جای یک آرمان شهر برای طبقه کارگر، جنبش محیط زیست یک پادآرمان شهر ترسناک و «جهنم روی زمین» را توصیف میکند. براساس این سناریو، بقای بشر در دهههای آینده به دلایل گرمایش زمین، رانش، سونامی، خشکسالی، سیل و امواج گرمایی در معرض خطر خواهد بود. به جای افراد فقیر، هدف این جنبش جذب ثروتمندان و ترغیب آنها به کنار گذاشتن شیوه زندگی کنونی آنهاست.
دکترین اصلی کمونیسم نشان میدهد که اولین اقدام پس از دستیابی به قدرت، تصاحب ثروت قشر مرفه با هدف توزیع آن بین فقرا است. در دنیای واقعی، به دلیل وجود مقامات فاسد تغییری در زندگی فقرا ایجاد نمیشود. اقدام دوم این دکترین ایجاد اقتصاد تحت کنترل دولت و کنار گذاشتن مالکیت خصوصی است. این رویکرد اقتصاد ملی را نابود کرده و برای تمام اقشار دشواری به همراه میآورد.
همین چهارچوب را میتوان در ابعاد بین المللی اعمال کرد. از کشورهای ثروتمند انتظار میرود که به کشورهای فقیر کمک کرده و ثروت را در مقیاس جهانی تقسیم کنند. در دنیای واقعی، ثروتی که در ابتدا برای توسعه کشورهای فقیر درنظر گرفته شده است در نهایت به دست مقامات فاسد افتاده و این کشورها در فقر باقی میمانند. مسئولیت دولتها در عین حال گسترش پیدا کرده و مکانیزمهای بازار با اقتصاد دستوری جایگزین میشود. استفاده از سیاستهای سختگیرانه زیست محیطی برای جلوگیری از عملکرد طبیعی نظام سرمایه داری منجر به تعطیلی یا انتقال مشاغل به خارج از کشور و فلج شدن اقتصاد کشور میشود. به وسیله این روشهای بازار محور، جنبش زیست محیطی به دنبال فلج کردن سرمایه داری است. مقررات زیست محیطی تبدیل به ابزار مهمی برای تضعیف اقتصاد سرمایه داری شده است و به جای ایجاد شغل، عامل نابودی آنهاست.
جنبش زیست محیطی مدرن بر ایجاد ترس از فجایع آینده و محدود کردن مردم و دولتها در چهارچوب این ترس تمرکز کرده است. با این حال افرادی که مرتبا روایت فاجعه را گسترش میدهند در خانههای مجلل زندگی کرده و با استفاده فراوان از انرژی در تولید دی اکسید کربن نقش پررنگی دارند. این افراد مشخصا به روایت فاجعه قریب الوقوع باور ندارند.
برای به کارگیری ذهنیت بحران و به ویژه استفاده از «دشمن مشترک» گرمایش زمین در جهت شکل گیری ائتلاف علیه نظام سرمایه داری، تاکید و اغراق درباره طبیعت این بحرانها به بخش اساسی روایت جنبش زیست محیطی تبدیل شده است. سادهترین راه برای این کار، ایجاد وحشت جمعی درباره استفاده از منابع ارزان انرژی و سوختهای فسیلی (شامل ذغال سنگ، نفت، گاز طبیعی، و انرژی هستهای) در عموم مردم است. حامیان محیط زیست دههها پیش در ایجاد وحشت از انرژی هستهای موفق شدند، و اکنون با ادعای فاجعه گرمایش زمین به دلیل استفاده از سوختهای فسیلی قصد مشابهی را دارند.
اما در واقعیت، علم اقلیم شناسی همچنان به نتیجه قطعی درباره گرمایش زمین به وسیله فعالیتهای انسانی یا تبدیل شدن حتمی آن به فاجعه دست نیافته است. اگر تغییرات اقلیمی به دلایل طبیعی مرتبط باشد، تمامی سیاستهای کنونی صرفا ابزاری برای جلوگیری از توسعه اقتصادی و دستیابی به مزیتهای جزئی به شمار میآیند.
برای مثال، سیاست گذاران با بهانه کاهش دی اکسید کربن استانداردهای آلایندگی خودروها را افزایش میدهند. با این حال چنین رویکردی منجر به افزایش هزینه تولید، افزایش بیکاری، کاهش سود و نهایتا برون سپاری تولید به کشورهای در حال توسعه با هزینههای پایین میشود. علاوه براین، مطالعات نشان میدهد که افزایش بازدهی سوختی خودروها از ۱۵ کیلومتر بر لیتر در سال ۲۰۱۶ تا ۳۴ کیلومتر بر لیتر تا سال ۲۰۲۵ صرفا میانگین دمای هوا را به میزان ۰.۰۲ درجه سانتی گراد تا سال ۲۱۰۰ کاهش میدهد. [۶۳] این یعنی عملا تغییری در روند گرمایش مشاهده نخواهد شد. محدودیتهای مختلف باعث بی کار شدن میلیونها کارگر شده و ضربه بزرگی را به صنایع تولیدی، مراکز تحقیقاتی، نوآوری انرژی و رقابت تجاری بین المللی در کشورهای غربی وارد کرده است.
حامیان حفاظت از محیط زیست اشتیاق زیادی به گسترش منابع انرژی سبز، به ویژه انرژی خورشیدی و بادی دارند. متاسفانه، آلودگی حاصل از تولید انرژیهای سبز معمولا دست کم گرفته شده یا به طور کل پنهان میشوند. فرآیند ساخت صفحات خورشیدی باعث تولید سم کشنده سیلیکون تتراکلراید میشود که مشکلات زیست محیطی خاصی را ایجاد میکند. گزارش روزنامه واشنگتن پست به نقل از بن رینگیان، استاد دانشکده علوم مواد در دانشگاه فناوری هبی نوشته است: «زمین تخلیه یا دفن [سیلیکون تتراکلراید] غیرقابل کشت خواهد بود. هیچ درخت یا علفی در این محل رشد نخواهد کرد. این ماده مثل دینامیت، سمی و آلوده کننده است. انسان هیچ گاه نمیتواند این خاک را استفاده کند». [۶۴] تولید صفحات خورشیدی معمولا نیازمند مقادیر زیادی از منابع انرژی سنتی، از جمله ذغال سنگ و نفت است. براساس توافق اقلیمی پاریس، تمام کشورهای پیشرفته تا سال ۲۰۲۵ باید سالانه ۱۰۰ میلیارد دلار را برای کمک به کشورهای توسعه یافته در زمینه کاهش گازهای گلخانهای و «سازگاری با تغییرات اقلیمی» اختصاص بدهند. ایالات متحده در صورت عدم خروج از این توافق مجبور میشد تا سال ۲۰۲۵ میزان انتشار گازهای گلخانهای خود را نسبت به سال ۲۰۰۵ به مقدار ۲۶ تا ۲۸ درصد کاهش بدهد. این بدان معناست که ایالات متحده باید سالانه میزان آلایندگی خود را ۱.۶ میلیارد تن کاهش میداد. این توافق نامه از سوی دیگر به چین، بزرگترین کشور آلاینده جهان اجازه میدهد که تا سال ۲۰۳۰ میزان انتشار دی اکسید کربن خود را افزایش بدهد. [۶۵]
دونالد ترامپ، رییس جمهور پیشین آمریکا در بیانیه خروج رسمی از این توافق با استناد به پژوهش مرکز ملی تحقیقات اقتصادی (NERO) اعلام کرد که حضور در این توافق تا سال ۲۰۲۵ منجر به از دست رفتن ۲.۷ میلیون شغل در آمریکا خواهد شد.
ترامپ با اشاره به پیشبینیهای این پژوهش گفت که در صورت عدم خروج از توافق پاریس، میزان تولید در بخشهای روبرو تا سال ۲۰۴۰ با کاهش مواجه خواهد شد: ۱۲ درصد در بخش چوب و کاغذ، ۲۳ درصد در بخش سیمان، ۳۸ درصد در بخش آهن و فولاد، ۸۶ درصد در بخش ذغال سنگ، و ۳۱ درصد در بخش گاز طبیعی.
ترامپ در این باره گفت: «ضربه اقتصادی وارد شده توسط این توافق برابر با ۳ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی از دست رفته، از بین رفتن ۶.۵ میلیون شغل صنعتی، کاهش ۷ هزار دلاری درآمد خانوارها و حتی شرایط بدتر خواهد بود. در واقع میلیاردها دلار هزینه، نابودی مشاغل، تعطیلی کارخانهها، و افزایش هزینه انرژی مشاغل و خانهها در ایالات متحده برای کاهش گازهای گلخانهای تا سال ۲۰۳۰ تنها با ۱۴ روز انتشار دی اکسید کربن در چین از بین خواهد رفت». [۶۶]
با ظهور جنبش زیست محیطی، کشورهای کمونیستی به پیشرفت ناگهانی در مبارزه علیه غرب دست یافتند. وضع قوانین و توافقهای نامعقول باعث فلج شدن صنایع، اقتصاد و توسعه فناوری در کشورهای کاپیتالیستی غرب شده است. این امر همچنین مانع ایفای نقش آمریکا به عنوان ابرقدرت پیشرو و سنگر آزادی دربرابر کمونیسم شده است.
ما لزوم حفاظت از محیط زیست را انکار نمیکنیم. با این حال باید تعادلی بین حفاظت از محیط زیست و نیازهای بشر وجود داشته باشد. حفاظت از محیط زیست به خودی خود منجر به افراط، نادیده گرفتن بشر و سازگاری با کمونیسم میشود. جنبش زیست محیطی امروزی به اعتدال اهمیت نداده و به یک ایدئولوژی افراطی تبدیل شده است. بدون شک حامیان محیط زیست زیادی با مقاصد خوب وجود دارند. با این حال این افراد در تلاش برای تمرکز و به کارگیری منابع دولتی در جهت اهداف خود با کمونیسم همسو میشوند.
ب. تبدیل جنبش زیست محیطی به مذهب
مایکل کرایتون، نویسنده کتاب «پارک ژوراسیک» یکبار گفت که جنبش زیست محیطی یکی از قدرتمندترین مذاهب امروز در دنیای غرب است. او ادامه داد که این جنبش از ویژگیهای عمده یک مذهب برخوردار است: «در این جنبش یک بهشت آسمانی، بهشت زمینی، لطف الهی و یکپارچگی با طبیعت وجود دارد. در اثر استفاده از میوه درخت دانش، انسان از لطف الهی محروم و وارد آلودگی شد. در نهایت نیز ما به خاطر اقدامات خود در روز قیامت مجازات میشویم. ما همگی گناهکاران خشمگین و محکوم به مرگ هستیم، مگر اینکه به دنبال رستگاری (یا پایداری زیست محیطی) باشیم. در مذهب زیست محیطی، پایداری معادل رستگاری است». کرایتون پیش از این باور داشت که دو عامل حقیقت و باور کورکورانه اصول عقیدتی جنبش زیست محیطی را تشکیل میدهند. او در این باره گفت: «به طور فزایندهای به نظر میرسد که حقیقت نقش مهمی بازی نمیکند، چراکه اصول این جنبش تنها شامل باور میشود. همه چیز در گناهکار بودن یا نجات یافتن خلاصه میشود. تنها سوال این است که آیا در دسته رستگاران هستید یا گناهکاران؟ آیا یکی از ما هستید یا یکی از آنها؟» [۶۷]
تعدادی از محققان این دیدگاه را به رسمیت شناختهاند. ویلیام کرونون، مورخ محیط زیست در ایالات متحده با اشاره به پیش نیازهای اخلاقی پیچیده در جنبش زیست محیطی برای قضاوت رفتارهای انسان، آن را به عنوان یک مذهب شناسایی میکند. [۶۸] فریمن دایسون، دانشمند معروف و کارشناس مکانیک کوانتوم در مقالهای در نسخه ۱۲ ژوئن ۲۰۰۸ مجله «نیویورک رویو آو بوکس» نوشت: «جنبش زیست محیطی یک آیین سکولار جهانی و جایگزین کمونیسم است. در آیین زیست محیطی ویران کردن کره زمین با زبالههای زندگی تجملی یک گناه محسوب شده، و تنها راه رستگاری زندگی به سادهترین حالت است. اصول اخلاقی این مذهب هم اکنون در مهدکودکها، مدارس و دانشگاههای سراسر دنیا تدریس میشود». [۶۹] بسیاری از حامیان محیط زیست از گفتن این موضوع ابایی ندارند. رئیس سابق IPCC که پس از رسوایی آزار جنسی مجبور به استعفا شد، در نامه استعفای خود اعلام کرد که جنبش زیست محیطی مذهب اوست. [۷۰]
با تشدید ماهیت ایدئولوژیکی و مذهبی جنبش زیست محیطی، آستانه تحمل دیدگاههای مخالف نیز به طور فزایندهای کاهش پیدا کرده است. واتسلاف کلاوس، اقتصاددان و رئیس جمهور سابق جمهوری چک معتقد است که سازوکار جنبش زیست محیطی به جای علم براساس ایدئولوژی بوده و در حال تبدیل شدن به یک شبه مذهب برای نابودی جامعه است. مانند کمونیسم، این مذهب جدید یک تصویر ایده آل از آرمان شهر را ارائه داده و تنها راه دستیابی به آن را استفاده از خرد انسانی برای مدیریت محیط زیست و نجات دنیا میداند. «رستگاری» در این مذهب وابسته به مخالفت با تمدن کنونی است.
کلاوس، نویسنده کتاب «سیاره آبی در زنجیر سبز» در سال ۲۰۰۸ در یک سخنرانی گفت: «اگر استدلال حامیان محیط زیست را تحلیل کنیم، متوجه تفکر ضد انسانی آنها میشویم». او با دیدگاه ایوان برزینا (زیست شناس) مبنی بر عدم درنظر گرفتن جنبش زیست محیطی به عنوان پاسخی منطقی برای بحران و شناسایی آن به عنوان انکار کلی تمدن بشری موافقت میکند. [۷۱] علاوه بر تغییر جهت جنبش زیست محیطی به سمت یک جنبش سیاسی، تاثیرات کمونیسم باعث تبدیل شدن آن به یک فرقه ضد بشر شده است.
مارک استاین، منتقد سیاسی کانادایی میگوید که براساس عقاید حامیان محیط زیست «ما آلودگی هستیم و پاکسازی تنها راه حل موجود است». از دید آنها «بهترین راه برای دستیابی به وضعیت پایدارتر برای فرزندانمان، جلوگیری از زاد و ولد است». او به یک زن بریتانیایی اشاره کرد که به دلیل مضر بودن تولید مثل برای محیط زیست، دست به سقط جنین و عقیم سازی خود زده بود. [۷۲]
این طرز تفکر به وسیله کنترل باروری و سلب حق هستی انسان، محیط زیست را در جایگاهی بسیار فراتر از ماهیت مقدس بشر قرار میدهد. این دیدگاه که در اصل یک ایدئولوژی ضد انسانی است، هیچ تفاوتی با کمونیسم ندارد. این جنبش با حمله چپ گرایان به ساختار خانواده و نقشهای جنسیتی کاملا همسو است.
کنترل جمعیت تبدیل به یکی از ابزارهای اصلی مقابله با تخریب محیط زیست شده است، و فعالان این جنبش و سایر سوسیالیستها با تبلیغ سقط جنین، سیاستهای تولد ستیزی و سیاست تک فرزندی حزب کمونیست چین به این امر کمک میکنند.
عقاید مذهبی، تعصب، فعالیتهای ضد سرمایه داری، و تحقیر جایگاه بشر دربرابر طبیعت هیچ کمکی به ایجاد یک محیط سالم یا جامعه منصفانه و عادلانه نخواهد کرد. تنها با مشاهده فجایع حاکمیتهای کمونیست در قرن گذشته میتوان نتیجه موفقیت جنبش زیست محیطی در اهدافش را پیش بینی کرد.
پ. نفوذ سیاسی: ایجاد یک دولت جهانی
تحمیل سیاسی کمونیسم در دنیای دموکراتیک غرب با وجود ارزشهای حقوق فردی، مالکیت خصوصی، قانون مداری و اقتصاد آزاد دشوار است. جنبش زیست محیطی رادیکال برای تشویق مردم به کنار گذاشتن داراییها و زندگی راحت به قدرت دولتی احتیاج دارد.
از دیدگاه حامیان محیط زیست رادیکال، دولت یک کشور به تنهایی برای مقابله با بحرانهای بی شمار زیست محیطی کفایت نمیکند. این افراد با بهانه اجماع نظر درباره مسائلی مانند تغییرات اقلیمی به دنبال افزایش قدرت ملل متحد یا نوعی حکومت جهانی هستند.
در صورت شکست این استراتژی، با تشدید چشم انداز بحران زیست محیطی و ارعاب عموم میتوان به تاثیرگذاری لازم برای پذیرش اجباری سیاستهای زیست محیطی توسط دولتها دست پیدا کرد و از این طریق، هدف کمونیسم برای تحمیل خود و نابودی نظام سرمایه داری محقق میشود.
به طور سنتی، کشورهای کمونیست ثروت را به وسیله انقلاب مجددا بین خود تقسیم میکردند. با این حال این روش با گذشت زمان به طور فزایندهای دشوار شد. به این ترتیب، حامیان محیط زیست به استراتژیهای غیر مستقیم روی آوردند و مردم را به بهانه جلوگیری از فاجعه محیط زیستی به صرف نظر از آزادی و داراییهای خود مجبور کردند.
یکی از سازمان دهندگان کارزار «دوستان زمین» در کنفرانس سازمان ملل گفت: «توزیع مجدد ثروت و منابع باید در مرکز پاسخ به تغییرات اقلیمی باشد». [۷۳] یک روشن فکر برجسته و حامی محیط زیست از دانشگاه وست مینستر در مصاحبهای گفت که «محدودیت انتشار آلایندهها باید خواه ناخواه به مردم تحمیل شود، و اهمیت دموکراسی در برابر محافظت از زمین و جلوگیری از پایان زندگی روی آن ناچیز است».
در «نبرد» علیه تغییرات اقلیمی، بریتانیا اولین کشوری بود که از ایده کوپن آلایندگی برای هر نفر استفاده کرد. یک دانشمند بریتانیایی این ایده را «معرفی یک واحد پول ثانویه و یکسان برای همه» دانست که «توزیع مجدد ثروت را از طریق خرید کوپن از افراد کم درآمد امکان پذیر میکند».
افرادی که در اتحاد جماهیر شوروی یا چین کمونیست زندگی کردهاند به راحتی متوجه کاربرد این روش برای ایجاد یک سیستم توتالیتر میشوند. در چین، از کوپن غذا برای خرید اقلام ضروری مانند روغن پخت و پز، غلات و پارچه استفاده میشد. سهمیه بندی غذا به توزیع مجدد ثروت کمک کرد و در عین حال، دولت مرکزی بر دارایی و آزادی شهروندان کنترل کامل داشت.
حامیان محیط زیست از ایدئولوژی خود برای محدود کردن آزادی فردی نیز استفاده میکنند. ایجاد چشم انداز یک فاجعه زیست محیطی در کشورهای غربی به ابزار مناسبی برای ترغیب مردم به نادیده گرفتن حقوقشان تبدیل شده است. در استرالیا، گروه حامی محیط زیست «کربن سنس کولیشن» به بهانه مقابله با گرمایش زمین لیستی از قوانین پیشنهادی را برای تغییر رفتار مردم ارائه کرده است:
- ممنوعیت روشن کردن آتش و اجاقهای زغال سوز
- ممنوعیت لامپهای رشتهای
- ممنوعیت بطریهای آب پلاستیکی
- ممنوعیت ورود خودروهای شخصی به مناطق خاص
- ممنوعیت تلویزیونهای پلاسما
- ممنوعیت ساخت فرودگاههای جدید
- ممنوعیت گسترش فرودگاهها
- ممنوعیت حالت «استندبای» در لوازم خانگی
- ممنوعیت ژنراتورهای زغالی
- ممنوعیت آبگرمکنهای برقی
- ممنوعیت سفر با خودروی شخصی
- ممنوعیت تعطیلی سه روزه آخر هفته
- پرداخت مالیات برای نوزادان
- مالیات برای خودروهای بزرگ
- مالیات برای پارکینگ فروشگاهها
- مالیات برای تولید زباله
- مالیات برای خانه دوم
- مالیات برای خودروی دوم
- مالیات برای سفرهای هواپیمایی
- مالیات برای برق در جهت استفاده از پنل خورشیدی
- مالیات برای نمایشگاههای خودروهای بزرگ
- مالیات برای ورود خودرو به داخل شهر
- نیاز به مجوز برای استفاده از خودروی شخصی خارج از شهر
- محدودیت گزینهها در لوازم خانگی
- کوپن آلایندگی برای هر نفر
- استانداردهای اجباری بهره وری سوخت
- تحقیق روی گوزنهای نروژی در زمینه کاهش تولید متان
- حذف خطوط سفید از جادهها برای افزایش دقت رانندگان [۷۴]
از جنبش زیست محیطی به عنوان ابزار گسترش قدرت دولت نیز استفاده میشود. کشورهای غربی نه تنها دارای آژانسهای زیست محیطی بزرگ هستند، بلکه این سازمانها از محیط زیست به عنوان بهانهای برای ایجاد آژانسهای دولتی و افزایش قدرت آژانسهای کنونی استفاده میکنند. تمامی آژانسها دارای گرایش بوروکراتیک برای حفظ جایگاه و افزایش قدرت هستند، و آژانسهای زیست محیطی از این قاعده مستثنی نیستند. آنها از قدرت خود برای گسترش روایت فاجعه زیست محیطی بین مردم، و متعاقبا کسب بودجه بیشتر برای حفظ جایگاه خود در ساختار دولتی استفاده میکنند. البته بودجه این کار از مالیاتهای مردمی تامین میشود.
شهر سانفرانسیسکو هم اکنون یک جایگاه رسمی با عنوان رئیس امور اقلیمی را با حقوق سالانه ۱۶۰ هزار دلار در دولت اختصاص داده است. منطقه تاور هملتس، یکی از فقیرترین بخشهای لندن در یک بازه زمانی دارای ۵۸ مقام رسمی مربوط به تغییرات اقلیمی بود. [۷۵] دلیل این کار نیز منطق دانشگاهی و شرکتی استخدام نیروی کار «متنوع» است.
از جنبش زیست محیطی برای نشان دادن منسوخ شدن دموکراسی و نیاز به تشکیل یک دولت چندملیتی یا حتی توتالیتر جهانی استفاده میشود. حامیان محیط زیست ادعا میکنند که ساختارهای دموکراسی توان مدیریت بحران زیست محیطی آینده را ندارند. در عوض، برای غلبه بر چالشهای پیش رو باید از ساختارهای توتالیتر یا استبدادی یا برخی از ویژگیهای آنها استفاده کرد. [۷۶]
جانت بیل (نویسنده) این طرز فکر را در شناسایی «ابزار توتالیتر به عنوان تنها راه حل بحران اقلیمی» و «نیاز به دیکتاتوری زیست محیطی» خلاصه کرده است. [۷۷] این دیدگاه نشان میدهد که هیچ یک از جوامع آزاد از پیش نیازهای سیاست سبز برخوردار نیستند.
پاول ارلیچ، یکی از بنیانگذاران جنبش زیست محیطی در کتاب «چطور جان سالم به در ببریم: برنامهای برای نجات زمین» نوشت:
- سیاست کنترل جمعیت باید در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به صورت یکسان اعمال شود؛
- توسعه کشورهای پیشرفته باید متوقف شود؛
- کشورهای در حال توسعه به شکل محدود میتوانند پیشرفت کنند؛
- در تلاش مستمر برای حفظ تعادل مطلوب بین جمعیت، منابع و محیط زیست، باید روشهایی برای نظارت و قانون گذاری در سیستم جهانی ایجاد شود. [۷۸]
در عمل، هیچ سازمان یا دولتی به جز یک دولت توتالیتر جهانی امکان اعمال این سیاستها را ندارد. در نهایت، رویکردهای پیشنهادی حامیان محیط زیست منجر به ستایش تمامیت خواهی کمونیستی و برتری ظاهری ساختار کمونیسم میشود.
خبرگزاری رویترز در گزارشی در سال ۲۰۰۷ نوشت که با کمک سیاست تک فرزندی از دهه ۱۹۸۰، حزب کمونیست چین توانست جمعیت چین را در عدد ۱.۳ میلیارد نفر (۳۰۰ میلیون نفر کمتر از پیش بینی قبلی) کنترل کند. نویسنده این گزارش خاطرنشان کرد که سیاست حزب کمونیست منجر به کاهش آلایندگیها در چین شده است. این گزارش به طور کامل رفتار وحشیانه رژیم در اعمال این سیاست (شامل سقط جنین، عقیم سازی و پیگرد قانونی)، آسیب وارد شده به زنان چینی و خانوادههای آنان و لگدمال شدن حقوق ابتدایی و حریم خصوصی را نادیده گرفت. [۷۹]
یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر محیط زیست آلودگی است. با وجود کاهش میلیونها نفر از نسلهای آینده چین، مصرف سریع و زیاد انرژی در مدل رشد اقتصادی حزب کمونیست این کشور را به یکی از بزرگترین منابع آلودگی با بدترین کیفیت هوا بین کلان شهرها و آلودگی آب شدید تبدیل کرده است. آب اغلب رودخانههای اصلی چین برای آشامیدن خطرناک است و جریان باد آلودگی هوای چین را به کره، ژاپن و حتی با عبور از اقیانوس آرام به سواحل غربی آمریکا منتقل میکند.
از نظر منطقی، حامیان محیط زیست باید چین کمونیستی را هدف اصلی انتقادات خود بدانند، اما جالب توجه است که بسیاری از آنها حزب کمونیست را به عنوان امیدی برای حفاظت از محیط زیست ستایش میکنند. وبسایت خبری «پیپلز ورلد» متعلق به حزب کمونیست ایالات متحده به صورت گسترده اخبار زیست محیطی را پوشش میدهد. موضوع اصلی گزارشات این وبسایت، نابودی آمریکا و حتی جهان به دلیل سیاستهای زیست محیطی ترامپ و شناسایی چین به عنوان تنها نیروی نجات است. [۸۰]
کلاوس در کتاب خود نوشت: «جنبش زیست محیطی تلاش دارد تا بدون توجه به عواقب، جهان را تغییر بدهد (به قیمت زندگی انسانها و محدودیت آزادی فردی). این جنبش قصد تغییر بشر، رفتار انسان، امنیت جامعه، ساختار ارزشها و تقریبا همه چیز را دارد!» [۸۱]
کلاوس باور دارد که نگرش حامیان محیط زیست به طبیعت مشابه رویکرد مارکسیستی به اقتصاد است: «هدف هردوی آنها جایگزینی تکامل آزاد و بدون دخالت دنیا (و بشر) به وسیله برنامهریزی بهینه، متمرکز، یا (براساس گفتمان امروزی) جهانی است. درست مانند کمونیسم، هدف این جنبش دستیابی به یک آرمان شهر است و نتایج آن میتواند تفاوت زیادی با این هدف داشته باشد. درست مانند موارد مشابه، این آرمان شهر نیز دست نیافتنی است و تحقق آن را تنها میتوان در محدودیت کامل آزادی و دیکتاتوری اقلیت برتر به اکثریت جامعه مشاهده کرد». [۸۲]
۴) یافتن راه حل حقیقی برای بحران محیط زیست
انسان و زمین غنی و زیبا توسط نیروی الهی خلق شد. بشر در این محیط میتواند زندگی، شکوفایی و تولید مثل کند. مردم حق استفاده از منابع طبیعی را دارند و در عین حال باید به وظیفه خود برای احترام به طبیعت و مراقبت از آن پایبند باشند. هزاران سال است که بشر به هشدارهای الهی درباره طبیعت عمل کرده و با طبیعت در هماهنگی کامل زندگی کرده است.
ظهور مشکلات زیست محیطی نتیجه فساد اخلاقی انسان است. این فساد اخلاقی در دوران معاصر با قدرت علم و فناوری بیشتر شده است. آلودگی زیست محیطی صرفا نتیجه آلودگی اخلاقی و درونی انسانهاست. فرد برای پاکسازی محیط زیست باید از پاکسازی قلب شروع کند.
افزایش آگاهی درباره شرایط محیط زیست ناشی از غریزه انسان برای حفاظت از خود است. با وجود طبیعی و قابل درک بودن این رویکرد، شبح کمونیسم از آن به عنوان یک نقطه ضعف استفاده کرده است. کمونیسم برای ایجاد وحشت در ابعاد بزرگ، تبلیغ ارزشهای نادرست، سلب آزادی، گسترش ساختار دولت و تحمیل یک دولت جهانی به جنبش زیست محیطی روی آورده است. پذیرش این شکل جدید کمونیسم در تلاش برای نجات محیط زیست به تهدیدی برای بشریت و تسهیل کننده نابودی آن منجر خواهد شد.
تکیه بر یک رویکرد سیاسی تحمیلی یا فناوری مدرن راه مناسبی برای برون رفت از مشکلات زیست محیطی نیست. برای حل این بحران، باید درک عمیقتری از جهان، طبیعت، و رابطه بین انسان و محیط زیست داشته باشیم و از اصول اخلاقی پایدار پیروی کنیم. بشر باید سنتهای خود را احیا کند، اخلاقیات را بهبود بدهد، و به دنبال راه بازگشتی به مسیر تعیین شده الهی باشد. با این کار، انسانها به طور طبیعی از موهبت و خرد الهی برخوردار شده و دنیای زیبا و پر از زندگی احیا خواهد شد.
اپک تایمز درحال انتشار سری مقالات ترجمه شده از نسخه چینی کتاب «شبح کمونیسم درحال حکمرانی بر جهان ما» نوشته هیئت تحریریه نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست است. سایر مقالات را از اینجا بخوانید.
مراجع
۴۶. Jonathan Leake, “Wildlife Groups Axe Bellamy as Global Warming ‘Heretic,’” Sunday Times Online, May 15, 2005, https://web.archive.org/web/20080906161240/http://www.timesonline.co.uk/tol/news/uk/article522744.ece.
۴۷. Horner, Red Hot Lies, ۷۸–۷۹.
۴۸. Ibid., 73–۷۴.
۴۹. Patrick J. Michaels and Robert C. Balling Jr., Climate of Extremes: Global Warming Science They Don’t Want You to Know (Washington, DC: Cato Institute, 2009), x–xiii.
۵۰. James Taylor, “Associate State Climatologist Fired for Exposing Warming Myths,” The Heartland Institute, June 1, 2007, https://www.heartland.org/news-opinion/news/associate-state-climatologist-fired-for-exposing-warming-myths.
۵۱. Hilary Lawson, dir., The Greenhouse Conspiracy (UK: Channel 4 Television, 1990), posted on YouTube by ZilogBob on February 16, 2015, https://www.youtube.com/watch?v=lvpwAwvDxUU.
۵۲. Marc Morano, “Climate Skeptics Reveal ‘Horror Stories’ of Scientific Suppression,” US Senate Committee on Environment and Public Works, March 6, 2008, https://www.epw.senate.gov/public/index.cfm/press-releases-all?ID=865dbe39-802a-23ad-4949-ee9098538277.
۵۳. US Congress, Senate, Subcommittee on Space, Science and Competitiveness, “Data or Dogma? Promoting Open Inquiry in the Debate Over the Magnitude of Human Impact on Climate Change,” ۱۱۴th Cong., 2nd sess., December 8, 2015, https://curryja.files.wordpress.com/2015/12/curry-senate-testimony-2015.pdf.
۵۴. Scott Waldman, “Judith Curry Retires, Citing ‘Craziness’ of Climate Science,” E&E News, January 4, 2017, https://www.eenews.net/stories/1060047798.
۵۵. Roger Pielke Jr., as quoted in Waldman, “Judith Curry Retires.”
۵۶. Rich Lowry, “A Shameful Climate Witch Hunt,” National Review, February 27, 2015, https://www.nationalreview.com/2015/02/shameful-climate-witch-hunt-rich-lowry/.
۵۷. US Congress, Senate, Committee on Environment and Public Works, US Senate Minority Report: More Than 650 International Scientists Dissent Over Man-Made Global Warming Claims. Scientists Continue to Debunk ‘Consensus’ in 2008, S. Rep., December 11, 2008, https://www.epw.senate.gov/public/_cache/files/8/3/83947f5d-d84a-4a84-ad5d-6e2d71db52d9/01AFD79733D77F24A71FEF9DAFCCB056.senateminorityreport2.pdf.
۵۸. Roy Spencer, The Great Global Warming Blunder: How Mother Nature Fooled the World’s Top Climate Scientists (New York: Encounter Books, 2010), 31.
۵۹. Brendan O’Neill, “A Climate of Censorship,” The Guardian, November 22, 2006, https://www.theguardian.com/commentisfree/2006/nov/22/aclimateofcensorship.
۶۰. Horner, Red Hot Lies, 107.
۶۱. Hans von Spakovsky and Nicolas Loris, “The Climate Change Inquisition: An Abuse of Power That Offends the First Amendment and Threatens Informed Debate,” The Heritage Foundation, October 24, 2016, https://www.heritage.org/report/the-climate-change-inquisition-abuse-power-offends-the-first-amendment-and-threatens.
۶۲. O’Neill, “A Climate of Censorship.”
۶۳. John Fund, “Rollback Obama’s CAFE Power Grab, Give Car Consumers Freedom,” National Review, May 23, 2018, https://www.nationalreview.com/corner/fuel-standards-cafe-epa-rolls-back.
۶۴. Ren Bingyan, as quoted in Ariana Eunjung Cha, “Solar Energy Firms Leave Waste Behind in China,” The Washington Post, March 9, 2008, http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2008/03/08/AR2008030802595.html?referrer=emailarticle&noredirect=on.
۶۵. “The Paris Agreement on Climate Change,” Natural Resources Defense Council (NRDC), December 2015, issue brief: 15-11-Y, https://www.nrdc.org/sites/default/files/paris-climate-agreement-IB.pdf.
۶۶. US President Donald J. Trump, “Statement by President Trump on the Paris Climate Accord,” The White House, June 1, 2017, https://www.whitehouse.gov/briefings-statements/statement-president-trump-paris-climate-accord.
۶۷. Michael Crichton, “Environmentalism Is a Religion: Remarks to the Commonwealth Club,” Hawaii Free Press, September 15, 2003, http://www.hawaiifreepress.com/ArticlesMain/tabid/56/ID/2818/Crichton-Environmentalism-is-a-religion.aspx.
۶۸. Robert H. Nelson, “New Religion of Environmentalism,” Independent Institute, April 22, 2010, http://www.independent.org/news/article.asp?id=5081.
۶۹. Freeman Dyson, “The Question of Global Warming,” The New York Review of Books, June 2008, https://www.nybooks.com/articles/2008/06/12/the-question-of-global-warming.
۷۰. Damian Carrington, “IPCC Chair Rajendra Pachauri Resigns,” The Guardian, February 24, 2015, https://www.theguardian.com/environment/2015/feb/24/ipcc-chair-rajendra-pachauri-resigns.
۷۱. Václav Klaus, “An Anti-Human Ideology,” Financial Post, October 20, 2010, https://business.financialpost.com/opinion/vaclav-klaus-an-anti-human-ideology.
۷۲. Mark Steyn, “Children? Not If You Love the Planet,” The Orange County Register, December 14, 2007, https://www.ocregister.com/2007/12/14/mark-steyn-children-not-if-you-love-the-planet.
۷۳. Emma Brindal, as quoted in Horner, Red Hot Lies, ۲۱۴.
۷۴. Ibid., 211–۲۱۵.
۷۵. Ibid., 227.
۷۶. David Shearman and Joseph Wayne Smith, The Climate Change Challenge and the Failure of Democracy (Westport, CT: Praeger, 2007).
۷۷. Janet Biehl, as quoted in Horner, Red Hot Lies, ۲۱۹–۲۲۰.
۷۸. Paul Ehrlich, as quoted in Václav Klaus, Blue Planet in Green Shackles: What Is Endangered: Climate or Freedom? (Washington, DC: Competitive Enterprise Institute, 2008), 14.
۷۹. Alister Doyle, “China Says One-Child Policy Helps Protect Climate,” Reuters, August 30, 2007, https://www.reuters.com/article/environment-climate-population-dc-idUSKUA07724020070831.
۸۰. John Bachtell, “China Builds an ‘Ecological Civilization’ While the World Burns,” People’s World, August 21, 2018, https://www.peoplesworld.org/article/china-builds-an-ecological-civilization-while-the-world-burns.
۸۱. Klaus, Blue Planet, ۴.
۸۲. Ibid., 7–۸.