بازگشت به درون: آنچه هنر سنتی به قلب پیشکش میکند
ویروس کرونا از آغاز ظهورش تاکنون وحشت زیادی در جهان به وجود آورده است. رسانهها دائما درباره آن گزارش میکنند. دولتها اعلام وضعیت اضطراری کردهاند و زندگی مردم به شدت تحت تاثیرات منفی شیوع این ویروس قرار گرفته است. سازمان بهداشت جهانی هم ویروس کرونا را یک بیماری همهگیر جهانی اعلام کرده است.
این نخستین بار نیست که دنیا با وحشت یک بیماری همهگیر روبرو میشود. مرگ سیاه، همهگیری طاعون خیارکی، اروپا را بین قرون چهارده و هفده وحشت زده کرد. در طی پنج سال اول ورود آن به اروپا، تخمین زده میشود که بیست میلیون نفر را کشته باشد (یک سوم از کل جمعیت اروپا) و سپس ناپدید شد و در طول سیصد سال (یا بیشتر) بعد به طور مکرر بازگشت.
چگونه اروپاییان بین قرون چهارده و هفده با ترسشان از مرگ سیاه مقابله کردند؟ بسیاری از آنها برای آرامش به مذهب روی آوردند. متأسفانه برخی افراد از مسائل مافوق طبیعی در جهتی منفی و به مثابه راهی برای مشروعیت بخشیدن به آزار و اذیت یهودیان استفاده کردند. با این حال، دیگران باورهای خود به مسائل مافوق طبیعی را همچون راه حلی حقیقی درمقابل بیماری همهگیر بکار بردند.
در سنت کاتولیک، هنر نه تنها راهی برای یادگیری درسها و داستانهای مذهبی بود، بلکه به روشی برای تسکین اندوهگینان تبدیل شد. به گفته مورخ هنر، دکتر لوئیز مارشال، «کسانی که در دوره بیماریهای همهگیر زندگی میکردند، روانرنجور و درمانده نبودند بلکه گامهای مثبت، و از منظر خودشان قدمهای موثری، برای به دست آوردن کنترل مجدد بر اطرافشان برمیداشتند… »
وی همچنین می نویسد: «در دوران همهگیرى، اولین محل حمایتگر جهان مافوق طبیعی در بسیاری از شهرها قدیس حامی (patron saint) بود. همانطور که شهروند یک کشور در کشوری خارجی میتواند از حمایت کامل مقامات حاضر در سفارت کشورش برخوردار شود، در بارگاه الهی هم به قدیسی محلی اعتماد میشد تا از فرد حمایت و محافظت کند.»
به عبارت دیگر، در دوران مرگ سیاه، مردم با استفاده از تصاویر، نزد یک قدیس حامی که به نوعی واسطهای بین بیمار و آسمان محسوب میشد، دعا میکردند. این قدیسان حامی شامل سنت سباستین و سنت روزالیا بودند. اما سنت روچ، به قدیسی تبدیل شد که بطور خاص در برابر طاعون از او درخواست کمک میکردند.
داستان روچ مقدس
مطابق با کتاب «افسانه طلایی یا زندگی قدیسها»، روچ در مون پلیه، در مرز بین فرانسه و ایتالیا، از زنی اشرافزاده که تا پیش از درخواست کمکش از مریم مقدس نازا بود، متولد شد. روچ با خالی بصورت صلیب قرمز متولد شد و از همان کودکی یک مسیحی بسیار معتقد بود.
والدین ثروتمند روچ وقتی او بیست ساله بود از دنیا رفتند. پس از مرگ آنها، روچ تمام ثروت خود را بخشید و به ایتالیا رفت تا به بیماران طاعون کمک کند. او از شهری به شهر دیگر میرفت و طاعون را با معجزاتی مانند دعا کردن، صلیب کشیدن و لمس دست از بین میبرد.
پس از بازدید از چند شهر، فرشتهای به روچ گفت که خود او به طاعون مبتلا خواهد شد. وقتی در پیاچنزای ایتالیا بود، مردم شهر او را بیرون کردند. او به جنگلی در همان نزدیکی رفت و از شاخهها و برگها کلبهای ساخت و همان جا زندگی کرد.
روچ با وجود وضعیت بیماری که داشت، وقتش را به مناجاتهایی مسرورانه میگذراند. به طرز معجزهآسایی چشمهای پدیدار شد که آب او را تأمین کرد و تبش را کاهش داد. سگی که متعلق به اشرافزادهای بود و در همان اطراف زندگی میکرد، برایش غذا آورد و زخمهایش را لیسید که این کار باعث بهبودی او شد. مدتی بعد، سگ آن اشرافزاده کنت گوتارد را هنگام شکار، به سوی روچ هدایت کرد و کنت از پیروان روچ شد.
روچ با وجود اینکه هنوز بیمار بود، به ماموریت خود ادامه داد و برای مداوای قربانیان طاعون وارد شهر مجاور شد. اندکی بعد، روچ از خدا خواست که شفا یابد و پس از آن بهبود یافت.
پس از بهبودی، روچ به استانی که در آن بزرگ شده بود و درگیر جنگ بود، بازگشت. عمویش که او را نشناخت و باور داشت که وی جاسوس است، او را زندانی کرد. روچ شهرت و افتخار دنیوی را نپذیرفت و هویت واقعیاش را فاش نکرد. در عوض، از زندان استقبال کرد و چند سال باقیمانده را به عبادت گذراند.
پس از اینکه روچ پنج سال را در زندان گذراند و به مرگ نزدیک بود، نوری از داخل زندان به بیرون تابید. آخرین دعای او این بود که هرکسی با کمک خواستن از او و به نام حضرت عیسی دعا کند از طاعون نجات یابد. پس از مرگش، فرشتهای لوحی طلایی را در زیر سر او قرار داد. در لوح طلایی آخرین دعای روچ حک شده بود و نام او را در بر داشت تا همه هویت واقعی او را بشناسند.
روچ قدیس حامی قربانیان طاعون
هنگامی که پیتر پل روبنس، کاتولیک متدین روم و از نقاشان برجسته ضد اصلاحات کاتولیک، اثر «مسیح، قدیس روچ را به سِمَت پشتیبان مقدس مبتلایان طاعون میگمارد» را کشید، طاعون هنوز کاملا از اروپا محو نشده بود. این اثر بخشی از محرابی بزرگتر در بلژیک است که در سال ۱۶۲۶، برای صنف بازرگانان آبجو و غلات الست Aalst که قدیس حامی آنها روچ بود، تکمیل شد.
روبنس اثر را در دو نیمه بالا و پایین خلق کرد. نیمه بالایی چهار چهره را به تصویر میکشد: مسیح، یک فرشته، سنت روچ و یک سگ. عیسی در حالی که ردایی سرخ پوشیده و نوری در اطراف سر دارد که تاریکی را روشن میکند، به تاریکی فرود میآید.
مسیح به تابلویی که فرشته در دست دارد اشاره میکند که روی آن نوشته شده است: «Eris In Peste Patronus». این جمله به طور ضمنی «شما در دوران طاعون، حامی و پشتیبان هستید» ترجمه میشود.
سنت روچ روی یک زانویش، خم شده و به مسیح نگاه میکند. او عصا و خورجینی را در دست راست گرفته و با دست چپش به خود اشاره میکند، گویی تابلو را تصدیق میکند.
در نیمه پایینی نقاشی، روبنس چند شخص مبتلا به طاعون را به تصویر کشیده است. آنها در حالی که دستهایشان را دراز کردهاند و خواستار رهایی از رنجهای خود هستند، به صحنه بالا نگاه میکنند.
تنها یک شخص در نیمه پایین تصویر ایستاده است. به نظر میرسد که روبنس این پیکر را بطور ماهرانهای قرار داده تا نگاه ما از تصویر قطع نشود و به نیمه بالایی ترکیببندی اثر هدایت شود. همچنین تنها پیکری است که نیمه بالایی و پایینی تصویر را اشغال میکند.
شفقتی شجاعانه
در اوج دوران مرگ سیاه، ترس ناشی از آن گاهی اوقات موجب میشد که مردم افراد مبتلای خانواده خود را ترک کنند.
داستان سنت روچ و نگاره روبنس در عصر حاضر چطور میتواند به ما آگاهی دهد؟ هنگام ترس، این که تنها به فکر سلامتی خودمان باشیم، آسان است. البته، باید تندرستی خود را در نظر بگیریم و قطعاً باید از امنیت خانوادههایمان اطمینان حاصل کنیم. اما، علاوه بر آن، باید یادمان باشد که اجازه ندهیم ترسمان مانع از مراقبت از دیگران شود.
ایمان و شفقت پیامی است که میتوان از داستان سنت روچ دریافت کرد. چیزی که بین اروپاییان در واکنش آنان به مرگ سیاه مشترک بود، ایمانشان به قدرتی خیرخواه و بزرگتر از خودشان بود. سنت روچ از بیماری یا زندان نمیترسید، زیرا ایمان او به خدا عمیق و قدرتمند بود. هدف او کمک دلسوزانه به رنجدیدهها بود و موفق شد، به همین دلیل است که با وجود امتناع او از شهرت جهانی، با گذشت حدود هفتصد سال، هنوز درباره او گفتگو میکنیم.
اگرچه روبنس تفکیکی واضح بین نیمه بالایی و پایینی نقاشی خود ایجاد کرده، ولی واقعا نیازی به تفسیر آن نیست. به عبارت دیگر، مسائل آسمانی از دغدغههای دنیایی به کلی جدا نیست. مهمترین چهرهها در این ترکیببندی، مسیح، فرشته و سنت روچ هستند، اما نکتهی مهم دیگر این بخش از نقاشی، لوحی است که عیسی به آن اشاره میکند (و چشمان ما ناگزیر، آن را دنبال میکنند): لوحی که نشان میدهد سنت روچ، قدیس حامی در دوران طاعون است. فرشتهای که تابلو را در دست دارد به گونهای به ما نگاه میکند گویی که میخواهد بگوید: «آسمان شما را فراموش نکرده است».
داستانهایی مانند سنت روچ، که در آن انسانی حتی پس از مرگ خود میخواهد به بیماران رنجور خدمت کند، پیامی متقاعد کننده را در بردارد. سنت روچ از منافع مادی خود دست کشید، اما دنیای مادی را رد نکرد و خود را نیز از آن جدا نکرد. امتناع از منافع مادی شخصی با امتناع از تمام مادیات دنیوی متفاوت است. او به یاری ایمانش و رحمت برخاسته از آن، و با وجود رنجهای خودش و برای کمک به مردم، شجاعانه سفر کرد و رحمت و شفقت او حتی از مرگش نیز فراتر رفت.
داستان سنت روچ و نگاره روبنس این نکته را یادآوری میکند که در این روزهای سخت که جهان با تهدید ویروس جدیدی روبرو شده است، ایمان و دلسوزی خود را تقویت کرده و مایه آرامش دیگران باشیم. اگر ایمان و عطوفتمان قوی باشد، شاید معجزهها برای ما نیز اتفاق بیفتد.
هنر قابلیتی باورنکردنی در نشان دادن آنچه را که دیده نمیشود، دارد، بنابراین ممکن است بپرسیم «این برای من و هر کسی که آن را میبیند چه معنایی دارد؟»، «چه تاثیری بر گذشته داشته و چگونه ممکن است بر آینده تأثیر بگذارد؟»، «چه نظری درباره تجربه انسانی دارد؟»
اریک بس، هنرمندی باتجربه در زمینه هنرهای تجسمی است. وی در حال حاضر دانشجوی دکترای موسسه مطالعات دکترا در هنرهای تجسمی (IDSVA) است.
مطالب دیگر:
زیر پوست چین: خبرنگاران استرالیایی، از ترس ناپدید شدن از چین میگریزند
بررسی تبلیغات حزب کمونیست چین: گذشته و امروز چین
چگونگی همکاری وکلا از درون و بیرون چین، برای کشف جنایات برداشت اعضای بدن
ازدواج در بیمارستان: آخرین آرزوی بیمار سرطانی برآورده شد!