آیا تاکنون از خود سوال کردهایم که عشق چه جایگاهی در زندگی ما دارد و ما چقدر با عشق عجین شدهایم و با عشق به دنیا نگاه میکنیم؟ و چقدر همنوع خود را دوست میداریم؟
عشق چیست؟
عشق فرایندی است که به کمک آن میتوان شما را به آرامی به سوی خودتان برگرداند. آن در ما پویایی، حرکت، جنبش و ارتقا بهوجود میآورد و کمبود آن انسان را به فساد و تباهی میکشاند.
انسان زمانی عاشق میشود که رها باشد؛ نه صرفا رها از شخص مقابل، بلکه رها از خویشتن خویش. از این رو، گلی که عطر دارد، سرشار از عطر است. بنابراین تمامی آن را با همه تقسیم میکند. چه شخص نزدیک به آن گل باشد و چه دور از آن، برای گل تفاوتی ندارد.
احساس تعلق نسبت به دیگری، یا تغذیه روانی مداوم توسط دیگران و وابستگی به آنان، ناگزیر به اضطراب، ترس، حسادت و احساس گناه منجر میشود و تا زمانی که ترس هست، عشق نیست. ما از زندگی کردن میترسیم به همین سبب نه زندگی را تجربه میکنیم، نه میبینیم و نه آن را احساس میکنیم در حالیکه زندگی کردن یعنی فعالیت و تحرک داشتن، یعنی دستهای خود را بالا زدن و به سختیها تن دادن، یعنی به استقبال خطر رفتن، و این شما هستید که باید از خود سوال کنید، اصلا برای چه زندگی میکنید و فلسفه شما از زندگی کردن چیست؟
هنر انسان بودن
ما همواره تحت تاثیر دو عامل و نیروی بزرگ قرار داریم، یکی عوامل خارجی و بیرونی مانند زلزله، طوفان، سیل، بیماری و درد و…که کنترل بر آن بسیار کم است و دیگر نیروی درونی که شامل احساسات و عواطف است. با نیروهای درونی بیشتر آشنا شویم:
– همه ما یکتا زاده شدیم برای آنکه به آرمان خاصی تحقق بخشیم. از این رو، هیچکس نمیتواند ارزش اعتبار شما را، جز خودتان، پائین بیاورد. پس با غرور همان که هستید باقی بمانید و بگوئید “من خودم هستم”.
– به خود بگویید باید چیزی برای دادن داشته باشم. از این رو تلاش میکنم تا بهترین آدم دنیا باشم. دوست ندارم کسی را دنباله رو خود نمایم، زیرا موجب انحراف او از مسیری که در زندگی انتخاب کرده است، میشود.
– لحظه شروع همین لحظهای است که در آن هستید، پس همین حالا تصمیم بگیرید. همه چیز از شما شروع میشود، از این رو، نمیتوانید به کسی عشق بورزید مگر آنکه خودتان را دوست داشته باشید. از خود متنفر بودن را کنار بگذارید. خود را در آغوش بگیرید و بگوئید تو خوب و دوستداشتنی هستی. ممکن است قیافه خوبی نداشته باشی ولی هرچه هستی تنها سرمایه منی و به تو افتخار میکنم. این، بازگشت به خود است. تلفن را بردارید و به مادر پیرتان بگوئید” مادر دوستت دارم”، یا به بچه هایتان بگوئید ” با تمام وجود دوستتان دارم”.
– یکیاز علل اصلی ناراحتی شما احساس کاملنبودن میباشد که از درون، شما را آزار میدهد، سعی کنید آنچه هستید قبول کنید و خود را دوست بدارید و در آغوش بگیرید. لازمه زندگی، اعتماد به نفس و رضایت از خود است. کوشش کنید قابلیتهای خود را افزایش دهید، هنرهای تازه یاد بگیرید و ابتکار و خلاقیتی از خود نشان دهید.
مخاطرات شکست در عشق
لطمه دیدن و شکست، خودش چاشنی ارتباط سالم است. وقتی میرنجید و گریه میکنید، واکنش شما، نشانه زنده بودن شما است و رنج هر چه باشد از بیتفاوتی بهتر است.
– ما نیاز داریم دست دوستی به سوی یکدیگر دراز کنیم. احتیاج داریم دوستانی گردآوریم و به هیچ وجه نباید در این مورد به خود ترسی راه بدهیم. شما میتوانید با کسی عهد دوستی ببندید و عشق خود را به او ارزانی کنید، اما قلب خود را برای خودتان نگاهدارید، چون فقط زندگی است که اجازه دارد قلب شما را تسخیر کند.
– مانند ستونهای یک معبد در کنار هم در عینحال، دور از هم قرارگیرید و به دوستی خود که حکم معبد را دارد، استحکام و پایداری بخشید. درخت بلوط و سرو هیچگاه در سایه هم رشد نمیکنند. خورشید خود را پیدا کنید و تا آنجا که امکانش هست، رشد کنید و شکوفا شوید.
– به همه پدیدهها عمیقا و قلبا عشق بورزید. با انسانهای سالمی که میدانند چطور و چگونه زندگی کنند، چگونه بخندند، چگونه مهر بورزند و چه موقع گریه کنند، ارتباط برقرار کنید.
– به ندای قلب خود گوش کنید، اگر با خودتان مسائلتان را مطرح کنید، بدون شک خود درونتان پاسخ مناسب را خواهد داد. یادبگیرید و به خود تلقین کنید که گذشته، گذشته است و اکنون باید خوش بود. زندگی مانند گردش پیکنیک است، گذران و کوتاه.
– محبتی که توقع جبرانش را داشته باشید، عشق اصیل و واقعی نیست. شما مهر میورزید چون از این کار لذت میبرید. پس بیائید به یکدیگر عشق بورزیم.
بازگشت به عشق
بازگشت به عشق یعنی عشق را برتر از همه چیز قرار دادن، چه در کار اداری و چه در هرکار دیگر. شغل شما عشق است و وظیفه شما این است که همه را دوست بدارید و با آنها به گرمی و مهربانی رفتار کنید.
وقتی پول درآوردن به صورت هدف درمیآید، انگیزه ما بیشتر دریافت کردن است تا دادن. در هر موقعیتی، هدفمان آرامش ذهن است. اگر آنچه میخواهیم را به دست آوردیم خیلی خوشحال میشویم ولی اگر هم به دست نیاوردیم هنوز آرامش داریم.
برگرفته از کتاب «مدیریت عشق و عاطفه» ترجمه علیرضا عزیزی
مطالب دیگر:
چرا تمرین معنوی و آرامش بخش فالون دافا در چین تحت آزار و شکنجه قرار دارد (ویدئو)