در شنهای تاولزده کویر، «یواِن ژون»، راهب بودایی، در لبه صخرهای، سوسوی نوری طلایی و هزار بودای زرین و دخترانی آسمانی در حالی که آواز میخواندند، میرقصیدند و آلات موسیقی خود را مینواختند، مشاهده کرد. «یواِن ژون» تصمیم گرفت که در آنجا بماند. این اتفاق در سال ۳۶۶ پس از میلاد مسیح روی داد.
«یواِن ژون»، در دل صخره غار کوچکی برای مراقبهاش تراشید و سپس در آنجا رویای آسمانیاش را نقاشی کرد. نقاشیاش جزو نخستینها از این دست بود. بیش از ۴۹۲ غار منقوش تا به امروز باقی مانده که به ما دیدی اجمالی درباره این تمدن غنی که زیر دست کمونیست به نابودی نزدیک شده است، میدهد.
غار «موگای» نزدیک دونهوآنگ، در مسیر جاده ابریشم واقع است. در دوران اوجش، تقریباً بین سلسلههای هان و تانگ، هر مسافر و کاروانی، مسیر پرپیچ و خم و بیانتهای جاده ابریشم را طی کرده است. اجناس، اندیشهها و پارچههای ابریشم براق از چین عجیب و غریب به سوی ایران، امپراطوری روم در غرب، و سپس به چهار گوشه جهانی که میشناسیم روانه میشد.
جاده ابریشم همچنین راهبانی را که خود را به دست تقدیر سپرده بودند، در خویش سکنی داده بود. راهب «یواِن ژون» بعدها دوباره با همراهی دیگر راهبانی که در این مکان الهامات مشابهی داشتند، به غارش پا نهاد. آنان در دل صخرهها اتاقکهایی برای مراقبه خود کندند و سپس بر دیوارهای آن تصاویری از بوداها و بهشتهایشان و داستانهایی از سنن بودایی به شکلی استادانه نقاشی کردند و غارها را زینت بخشیدند.
آثار هنری نقاشی شده و کنده کاری شده در غارهای «موگای»، تصوری کوچک از قلب کسانی که ساکن آنجا بودند، به ما میدهد و همچنین تصویری از سلسلههایی که در چین، هرکدام با ویژگیهای خاص و متمایز خود، آمدند و رفتند؛ امپراطوران، جنگجویان، دوشیزگان و مردمان عامی که این نقاشیها روایتگر شیوه زندگیشان هستند.
راهبان زندگی خود را برای جستجوی خرد والا و نظم و ترتیب جهانی، از طریق شفقت و میانهروی، وقف کردند و غار موگای که به غار هزار بودا معروف است، به یکی از مهمترین منابع آیین بودایی و هنر بودایی در جهان تبدیل شد.
دوران افول و انحطاط
با گذشت زمان، راهبان ساکن در موگای متوجه تغییری ظریف در اخلاقیات انسانهای بیرون از محدوده محل سکونت خود شدند. در حدود قرن پنجم، قلبهای مردم به امور دنیوی بیشتر از امور متعالی و معنوی کشیده شد. راهبان باور داشتند که این تغییردلیل بروز جنگهای متوالی، بیماریها، سختیهای مختلف برای مردم است.
سوتراهای بودایی یا متون مقدس، این دوره را تحت عنوان عصر افول و انحطاط توصیف کردهاند.
در سوتراها آمده که هر چیزی در دنیا از مسیر تولد، ایستایی، افول و در آخر نابودی میگذرد و در آن زمان دوران افول و انحطاط جهان آغاز شده بود.
در حقیقت بسیاری از تصاویر دورههای بعدی در غار موگای، بهوسیله مقامات مذهبی و صاحب منصب که تفکرشان بیشتر و بیشتر به سمت مادیات گرایش یافته بود، نقاشی شد. آنان به امید دستیابی به زندگیای شایسته پس از مرگ، در این راه آمده بودند و به این ترتیب موضوع نقاشیها به طور فزایندهای امور دنیوی را شامل میشد.
پساز آن، حمله مغولها، گسترش بلایایی از سمت اروپا و رونق مسیرهای جدید تجاری از طریق دریا، باعث کاهش استفاده از مسیر جاده ابریشم شد و غارهای موگای تقریبا در وزش شنهای صحرا گم شد.
در سال ۱۸۹۰ میلادی، «وانگ یوآنلو»، کاهن دائوئیستی، در گذر از صحرا بهطور اتفاقی در غار متروکه موگای سُر خورد و اسرار درون آن را کشف کرد. انبوهی از نسخههای خطی قدیمی در غاری که به منزله کتابخانه راهبان محسوب میشد، پنهان شده بود.
سیاحان انگلیسی و آلمانی سرانجام وانگ را متقاعد کردند که محل کتابخانه را فاش کند و سپس بسیاری از نسخههای خطی گرانبها و آثار مکشوفه، از جمله متون دینی، نقشههای ستارهشناسی، داروهای باستانی و متون سرگذشتهای تاریخی را به کشورهای خود بردند.
امروزه، غارها تحت حفاظت میراث فرهنگی یونسکو هستند. بسیاری از سازمانهای بینالمللی خود را وقف حفاظت از غارها برای نسلهای آینده کردهاند.
برای کسب اطلاعات بیشتر درمورد آن میتوانید به وبسایت پروژه بین المللی دانهوانگ مراجعه کنید: