شبح کمونیسم با متلاشی شدن حزب کمونیست در اروپای شرقی ناپدید نشد
اپک تایمز درحال انتشار سری مقالات ترجمه شده از نسخه چینی کتاب «شبح کمونیسم درحال حکمرانی بر جهان ما» نوشته هیأت تحریریه نًه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست است.
طرح و نقشۀ شیطان برای نابودی بشریت، صدها سال است که درحال اجرا بوده است. برنامهریزیهایش در پیچ و خم امور اجتماعی متجلی میشود، از جنبشهای جمعی تا خواص حاکم، در سراسر دنیا و درطول تاریخ، بهطور بیقفهای درحال کار است تا انسان را در دام بیندازد و او را ازبین ببرد.
فهرست مطالب
۱- فاسد کردن افکار انسان
الف. فریبی بهنام الحاد
ب. باور اشتباه مادیگرایی
پ. نظریۀ کفرآمیز تکامل
ت. فرقۀ علم
ث. فلسفۀ جدال
ج. افزونگی روشنفکری
ح. زبان سخیف
۲- واژگون کردن فرهنگ سنتی
الف. آموزش تنزلیافته
ب. هنر منحط
پ. کنترل رسانهها
ت. ترویج مطالب شهوتانگیز، قمار و مواد مخدر
ث. تباهی همه اقشار
۳- در هم شکستن جامعه
الف. تباه کردن کلیسا
ب. متلاشی کردن خانواده
پ. خودکامگی در شرق
ت. نفوذ به غرب
ث. منحرفکردن قانون
ج. دستکاری و کنترل مالی
چ. فراحکومت
۴- تحولات خشنِ اجتماعیِ مهندسیشده و ناآرامیهای ساختگی
الف. جنگ
ب. انقلاب
پ. بحران اقتصادی
ت. بیگانه کردن انسان با سرزمین و ریشههایش
ث. ربودن جنبشهای اجتماعی
ج. تروریسم
۵- تقسیم و فتح
الف. ریشهکن کردن دگراندیشان
ب. متقاعد کردن نخبگان
پ. تنزل سطح توده مردم
ت. ایجاد جمعیت مخرب
ث. سرعتبخشیدن به جایگزینی نسلی
ج. تکهتکه کردن اجتماع
۶- فریب و دفاع
الف. توطئۀ آشکار
ب. اعمال استتارشده
پ. اهریمنجلوهدادن مخالفان
ت. منحرف کردن توجه
ث. اسارت اکثریت
۱- فاسد کردن افکار انسان
شیطان معیارهای تشخیص خوب و بد را تغییر داده است. درستی را بهعنوان شرارت و پلیدی را بهعنوان محبت معرفی میکند. مفاهیم شوم خود را در چهرۀ «علم» مطرح میکند و با استفاده از «عدالت اجتماعی» نقابی بر چهرۀ منطق تبهکارانه خود میگذارد. از «نزاکت سیاسی» برای تحمیل کنترل فکر استفاده میکند و «بیطرفی ارزش» را گسترش میدهد تا حساسیت افراد را نسبت به جنایاتِ بیرحمانه ازبین ببرد.
الف. فریبی بهنام الحاد
انسان بهوسیلۀ خداوند آفریده شد و فرد مؤمن حفاظت الهی را دریافت میکند. بنابراین، اولین گام برای نابودی بشریت این است که ارتباط بین انسان و موجودات خدایی قطع شود. شیطان عوامل خود را در دنیای انسانی گسیل داشته تا الحاد را گسترش دهند و افکار انسان را منحرف کنند.
در دهه ۱۸۵۰، فیلسوف مادیگرای آلمانی به نام لودویگ فویرباخ گفت که خداوند صرفاً بازتابی از سرشت درونی انسان است. سرود سوسیالیستی «اینترناسیونال» ادعا میکند که هرگز آفریدگاری وجود نداشته است. درواقع استانداردهای اخلاقی، فرهنگ، ساختار اجتماعی و تفکر منطقی انسان همگی از الهیات سرچشمه میگیرند. در امواج پرتلاطم تاریخ، ایمان به موجودات خدایی مانند طناب لنگر مستحکمی است که بشریت را از گزند امواج محافظت میکند.
ادموند برک، فیلسوف انگلیسی، پس از تعمق درباره انقلاب خونین فرانسه که سلطنت و روحانیت را زیر و رو کرد، گفت: «وقتی انسانها نقش خداوند را بازی کنند، واضح است که شبیه شیاطین رفتار میکنند.» الحاد، متکبران را وسوسه میکند تا نقش خداوند را بازی کنند و در تلاش باشند تا سرنوشت سایرین و جامعه را کنترل کنند. متعصبترین کمونیستها عادت دارند که خود را خدا ببینند. گسترش الحاد اولین گام تمام نقشههای شیطان مبنی بر نابودی بشریت است.
ب. باور اشتباه مادیگرایی
ذهن و ماده بهطور همزمان وجود دارند. اصول مرکزی مارکسیسم، ماتریالیسم دیالکتیک است، که وجود روح را انکار میکند. ماتریالیسم یا همان مادیگرایی در طول انقلاب صنعتی ریشه دواند، یعنی همان زمانی که پیشرفت سریع در علم، تکنولوژی و تولید به فرقۀ تجربهگرایی[۱] و الحاد خوراک میداد. مردم ایمان خود را به معجزات الهی از دست دادند و فرامین خداوند را طرد کردند.
مادیگراییِ ساخته شده بهوسیلۀ شیطان، مفهومی فلسفی نیست، بلکه ابزاری اهریمنی است که ایمان معنوی انسان را سرنگون میکند. مادیگرایی، که محصول الحاد است، مبنایی برای ادعاهای فراوان روشنفکری بنا کرد.
پ. نظریۀ کفرآمیز تکامل
نظریۀ تکامل داروین، فرضیهای ناقص است که مدتهاست بیاعتبار شده است. اما شیطان استدلالهای خام خود را به ابزاری برای گسستن پیوند بین موجودات خدایی و انسان تبدیل کرده است. آن بهطور کفرآمیزی مقام انسان را معادل حیوانات درنظر میگیرد، در عین حال شأن و منزلت انسان و تکریم او نسبت به آفرینش خداوند را تضعیف میکند. قرن بیستم شاهد این بود که نظریۀ تکامل عرصههای تحقیق و آموزش را تصاحب کرد و آفرینشگرایی[۲] از کلاسهای درس برچیده شد.
از نظریۀ اولیه داروین، مفهوم مهلک داروینیسم اجتماعی ناشی شد. «انتخاب طبیعی» و «بقای اصلح» جامعه بینالملل را تا حد جنگلی از نزاعهای وحشیانه بین ملتها تنزل داد.
ت. فرقۀ علم
شیطانِ مسلحشده به تجربهگرایی و علمگرایی، فرقه علم را اشاعه داده تا منطق بشری را با «عقلانیت علمی» جایگزین کند. مردم به سمتی هدایت شدند که فقط آنچه را باور داشته باشند که بتوانند ببینند و بهطور ملموس آن را حس کنند، که در نتیجه جهانبینی الحادی را تقویت میکند.
جامعه علمی معاصر تمام پدیدههایی که نمیتواند تشریح کند یا بهوسیله شیوههایش تأیید کند را خرافات یا شبهعلم درنظر گرفته و مردود میداند، تازه اگر کلاً آنها را نادیده نگرفته باشد. علم نوعی علم دنیوی شده که بهوسیلۀ غالب شدن آموزش و اندیشههای آکادمیک، برای سرکوب ایمان و اخلاقیات استفاده میشود.
ث. فلسفۀ جدال
نظریۀ دیالکتیک تشریحشده بهوسیلۀ گئورگ هگل مجموعه اصولی عمومی برای تفکر منطقی است. متفکران چین باستان این اصول را در طول دوران پیش از سلسلۀ کین (۲۲۱ق.م تا ۲۰۶ق.م) بهکار میبستند.
مارکسیسم جنبههای از اثر هگل را جذب کرد و در مورد سرشت تضاد دیالکتیکی بزرگنمایی کرد. در کلام چیانگ کایشِک، رهبر جمهوریخواه چینی، هدف کمونیسم این نیست که مشکلات را حل و فصل کند، بلکه «گسترش تناقضات جهانی تا حداکثر ممکن است که باعث شود جدال بشری تا ابد ادامه یابد.»
همانطور که بارها در عمل دیده شده، شبح شیطانی کمونیسم باعث گسترش نفرت در میان مردم، ایجاد و تشدید تضادها شده و در نهایت ازطریق انقلاب خشن یا فریب، قدرت را به چنگ میآورد.
ج. افزونگی روشنفکری
بسیاری از گرایشات فلسفی و ایدئولوژیکی از الحاد و مادیگرایی زاده شدند، مانند مارکسیسم، ماکیاولیسم، سوسیالیسم، نیهیلیسم، آنارشیسم، زیباییگرایی، فرویدیسم، مدرنیسم، اگزیستانسیالیسم، پستمدرنیسم و ساختارشکنگرایی[۳]. طرفداران و پیروان آنها آنچنان در نظریههای بیمعنی و کلامی متوقف شدند که هیچ فرصتی نداشتند به مسائل مهم واقعی بپردازند.
زمانی طبقۀ روشنفکر از خردمندترین و داناترین نخبگان جامعه تشکیل میشد، اما در قرن گذشته، روشنفکران ابزاری برای این شبح شیطانی شدند تا ایدئولوژی آن را ترویج دهند و با انحراف و کژفهمی آن، تفسیر و تعبیر غلطی از دنیا داشته باشند.
ح. زبان سخیف
مانند زبان «گفتار نو» ابداع شده بهوسیله اَبَرکشور اوشینیا در کتاب ۱۹۸۴ نوشته جرج اورول، عوامل شیطان زبان را تغییر شکل دادند تا مناسب علایق شیطان شود. در فرهنگ لغات شیطان، «آزادی» به معنی حالت مفرطی است که با اخلاقیات، قانون یا سنت محدود و کنترل نشده است. عباراتی مانند «همه انسانها فرزندان خداوند هستند،» «همه انسانها در برابر قانون برابر هستند،» و «فرصت برابر» به مساواتگرایی مطلق تغییر شکل داده شدهاند. «انسان نیکخواه به دیگران عشق میورزد» و «همسایهات را مانند خودت دوست بدار» تبدیل به دروغ بیقاعدهای بهنام «تحمل» شده است. تفکر عقلانی به ابزاری برای علم تجربی محدود تبدیل شده است. بهدنبال برابریِ نتیجه بودن باعث شد عدالت، «عدالت اجتماعی» شود.
زبان، ابزار اندیشه است. شیطان با در دست گرفتن کنترل تعابیر و ظرائف زبان، اندیشه انسان را محدود میکند تا به اهداف اهریمنی خود برسد.
۲- واژگون کردن فرهنگ سنتی
فرهنگ راستین انسان بهوسیلۀ موجودات خدایی به انسان عرضه شد. مهمترین نقشی که فرهنگ اعطاشدۀ الهی دارد این است که همزمان با حفظ عملکرد عادی جامعه انسانی، ابزاری برای انسانها فراهم کند تا اصول و قانون آموزشداده شده در دورۀ پایانی را درک کند تا از انهدام و تباهی نجات یابد.
فرهنگ اعطاشدۀ الهی، به مردم هشدار میدهد تا در مقابل توطئههای شیطان مراقب باشند، ازاینرو شیطان ابزارهایی پنهانی را بهکار میگیرد تا مردم را از سنتهایشان قطع کند و فرهنگ آنان را نابود کند. شیطان برای ازبین بردن نگرش سنتی به زندگی و ارزشهای اخلاقی، اهدافی بهظاهر متعالی را ابداع کرد و مردم را به سویی برد که زندگی خود را وقف جدال و کمکش کنند و خود را برای این ایدههای منحرف جدید قربانی کنند.
الف. آموزش تنزلیافته
آموزش و تعالیم سنتی، بهمدت هزاران سال نگهداری شده و به فرهنگ بدیع بشریت منتقل شده است. آن بهمنزلۀ راهنمایی برای مردم عمل کرده تا مهربان باشند، فضیلت اخلاقی خود را حفظ کنند، در مهارتهای حرفهای استاد شوند و افراد و شهروندانی خوب باشند. با شروع از قرن ۱۹ میلادی، کشورهای اروپا و امریکا نظام آموزش عمومی رایگان را شروع کردند.
اما در ابتدای قرن بیستم، مدارس عمومی شروع کردند تعالیم مخالف سنت و اخلاقیات را به دانشآموزان آموزش دهند. نظریه تکامل، آموزش مورد نیاز شد. همانطور که شیطان کنترل خود بر محتوا و مطالب خود را گسترش میداد، کتابهای درسی بهتدریج پر شد از الحاد، مادیگرایی و جدال طبقاتی. فرهنگ سنتی که آثار بزرگ ادبی کلاسیک نمونههای مشهود آن بهشمار میرفت، در تناقض با جریان ایدئولوژیکی اهریمنی بود و بهطور فزایندهای به حاشیه رانده شد.
شاگردان روشنفکر و متفکر به پیروی از ایدئولوژی شیطان وسوسه شدند، بهطوری که استعدادشان به پای پرداختن مسائل بیاهمیت ریخته شد و آنها را از مسائل ضروری زندگی و جامعه بازداشت. ساعتهای طولانیِ کلاسها، بچهها را از محیط خانواده و مراقبت والدینشان جدا کرد و از همان سنین جوانی ایدئولوژی شیطان به زور به آنها خورانده شد.
با شعار «تفکر مستقل» شاگردان ترغیب میشدند تا ارتباط خود با سنت را قطع و والدین و معلمانِ خود را تحقیر کنند و طوری پرورش مییافتند که ضدسنت و ضد اولیاءامور شوند. استانداردهای آکادمیک بهتدریج تنزل یافت و مهارت دانشآموزان در ریاضیات و ادبیات را تحتتأثیر قرار داد. مطالعات اجتماعی و روایتهای «نزاکت سیاسی»گونه از تاریخ به آنها خورانده شد و غرق در سرگرمیهای مبتذل شدند.
در کشورهایی که تحت حکمرانی این شیطان هستند، شاگردان در محیطی عملاً منزوی، از مهدکودک تا مقاطع تحصیلی بالاتر، تحت شستشوی مغزی ایدئولوژی اهریمنی آن قرار میگیرند. وقتی فارغالتحصیل و وارد اجتماع میشوند، ذهنشان پر از منطق پیچیده و منحرف است.
ب. هنر منحط
هنرهای سنتی راستین از جانب موجودات خدایی سرچشمه میگیرند، ابتدا در معابد، کلیساها و سایر مکانهای عبادی ظاهر میشوند. هنر واقعی معرف راستی، مهربانی، زیبایی و درستکاری بوده است و کمک میکند فرهنگ اخلاقی صحیحی حفظ شود.
شیطان از هنر منحط استفاده میکند تا فرهنگ سنتی را نابود کند. به بهانه «معرفی واقعیت،» امپرسیونیسم را به هنرهای بصری و رئالیسم، و ناتورالیسم یا طبیعتگرایی را به ادبیات معرفی کرد. تحت نقاب «نوآوری» و «نقد واقعیت،» اکسپرسیونیسم، هنر آبستره یا انتزاعی، مدرنیسم، پستمدرنیسم و مانند آن را معرفی کرد. هنر والا، اصیل و خالص مورد تمسخر قرار میگیرند، درحالی که مبتذل و مستهجن مورد تکریم قرار میگیرند.
زباله، سالنهای هنری را اِشغال کرده است. صداهای خشن و سر و صداهای ناپسند و گوشخراش حالا «موسیقی» نامیده میشوند. نقاشیهای تاریک و شیطانی چیزهایی از دنیای اسفل را ترسیم میکنند. تحت نقاب هنرهای نمایشی، حد و مرزهای اخلاقی شکسته شده است. بسیاری از جوانان، طرفداران سرسخت سلبریتیهای منحط هستند.
پ. کنترل رسانهها
شیطان با استفاده از هر وسیلهای مردم را فریب میدهد تا منابع اطلاعات یا در اصل همان رسانههای جمعی آنان را کنترل کند. در کشورهایی که قدرت سیاسی دارد، رسانهها ماشینهای تبلیغاتی ادارهشده بهوسیله حزب کمونیسم هستند. در سایر مکانها، از آزادی بیان استفاده میکند تا گزارشها و بحثهای مهم را زیر انبوهی از اخبار جعلی، مطالب مبتذل و مطالب احساسی بیاهمیت مدفون کند.
مشوقهای مالی استفاده میشود تا رسانهها را کنترل کند، بنابراین به شیطان اجازه میدهد افکار عمومی را برباید. بسیاری از افراد درحالی که با موضوعات شخصی و علایق خود مشغول هستند، نمیتوانند حقایق و موضوعات مرتبط را از سیل اطلاعات، تمیز دهند. صدای آن عده کمی که صاحب خرد و شهامتی هستند که توطئه شیطان را تشخیص میدهند خفه شده و با سر و صدای ناهنجار به حاشیه رانده میشود و باعث میشود هیچ تأثیری روی تصویر کلی نداشته باشند.
ت. ترویج مطالب شهوتانگیز، قمار و مواد مخدر
شیطان سبکزندگی منحط، آزادی جنسی و همجنسگرایی را ترویج میدهد. مردم را به قمار و مواد مخدر ترغیب و جمعیتی معتاد بوجود میآورد. جوانان به ابزار الکترونیکی و بازیهای رایانهای مملو از خشونت، مطالب شهوتانگیز و شنیع چسبیدهاند.
ث. تباهی همه اقشار
موجودات خدایی، در جامعه انسانی حرفههای سنتی را برنامهریزی کردند تا بگذارند مردم از طریق کارشان یاد موجودات خدایی را زنده نگه داشته و ارتباطشان با الهیات را حفظ کنند. شیطان نمیتواند این را تحمل کند.
شیطان اهریمنهای بیشماری را فرستاد تا به تمام اقشار جامعه هجوم آورده و آنها را تضعیف کنند. تحت نام نوآوری، افراد جویای شهرت و منفعت انواع و اقسام «ساختههای» منحرف را از خود درآوردند و دنیا را با گرایشات عجیب و غریب و فاسد پر کردند.
وقتی مردم از ارادۀ موجودات خدایی فاصله بگیرند، علاقه خود به هدف اصلی انسانبودن را از دست میدهند. در نهایت، در دام شیطان افتاده و نابود میشوند.
۳- در هم شکستن جامعه
کمونیسم سازمان و ایدئولوژی خود را از ایدئولوژی و سازمان باندها و فرقهها میگیرد. در شرق، معرف کمونیسم، رهبران حزب هستند مانند ولادیمیر لنین، جوزف استالین، مائو زدانگ، جیانگ زمین و پیروان آنها. وضعیت در غرب پیچیدهتر است، چراکه شیطان نخبگانی قدرتمند در حکومت، کسبوکار، دانشگاه، مذهب و سایر حوزهها را انتخاب کرد تا به طرح و نقشه خود جامه عمل بپوشاند و جامعه را تضعیف کند.
الف. تباه کردن کلیسا
مذهب دنیوی سوسیالیسم در مذاهبی که زمانی صالح و درست بودند تزریق شد. نمایندگان شیطان که درون کلیسا بودند آموزههای سنتی را تغییر دادند و حتی متون مقدس را تغییر دادند. آنها «آزادی الهیات» را بوجود آوردند تا ایدئولوژی مارکسیستی و جدال طبقاتی را در ایمان صالح تزریق کنند و انحراف اخلاقی را در میان روحانیون گسترش دهند. به خاطر همین امر، بسیاری از مؤمنان امید خود به کلیسا را از دست دادند و ایمان خود به رستگاری خداوند را رها کردند.
ب. متلاشی کردن خانواده
موجودات خدایی خانواده، حکومت و کلیسا را بوجود آوردند تا بنیان تمدن بشری باشند. خانواده سنگر مهم اخلاقیات و سنت است و مانند مجرایی عمل میکند که فرهنگ را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند.
شیطان با استفاده از فمینیسم، ضدپدرسالاری، آزادی جنسی و قانونیکردن همجنسگرایی، به خانواده سنتی حمله میکند و زندگی مشترک بدون ازدواج، خیانت و بیعفتی، طلاق و سقطجنین را ترغیب میکند. نابود کردن خانواده بخش بسیار مهمی از نقشه شیطان برای نابودی بشریت است.
پ. خودکامگی در شرق
شیطان با بهرهگیری از ضعف روسیه پس از جنگ جهانی اول، محرک وقوع انقلابی شد تا سزار را مجبور به واگذاری سلطنت کند و سپس انقلاب اکتبر را بهراه انداخت تا قدرت را بهزور به چنگ آورد. در ادامۀ آن، اتحاد جماهیر جمهوری، یعنی اولین رژیم سوسیالیستی جهان بوجود آمد. کمونیست بینالملل[۴] نیز بوجود آمد تا انقلاب را در سراسر جهان گسترش دهد.
در سالهای ۱۹۱۹ و ۱۹۲۱ احزاب کمونیستی در ایالات متحده و چین تأسیس شدند که هر دوی آنها دستورات خود را از اتحاد جماهیر شوروی میگرفتند. حزب کمونیست چین به پشتوانه اتحاد جماهیر شوروی و بهرهگیری از تاخت و تاز جنگ جهانی دوم، با خشونت و خیانت، کنترل چین را در دست گرفت.
احزاب کمونیست شوروی و چین پس از بهدست گرفتن قدرت، دهها میلیون نفر از مردم خود را در زمان صلح بهطور بیرحمانهای قتلعام کردند. حزب کمونیست چین تحت عنوان «دیکتاتوری طبقه کارگر» جریان انقلاب را ادامه داد و انقلاب فرهنگی را بهراه انداخت که تا این زمان بیسابقه بوده است و علیه دستاوردهای تمدن بشری اعلان جنگ کرد و تجاوز وحشیانه به فرهنگ سنتی پنجهزار سالۀ چین را آغاز کرد.
از دهه ۱۹۸۰ این حزب اصلاحات اقتصادی را مطرح کرد تا از فروپاشی خود جلوگیری کند، اما حوزۀ سیاسی همچنان تحت کنترل شدید دیکتاتوری باقی مانده است. تا امروز این حزب از طریق کارزارهای سرکوب، مانند سرکوب جنبش دموکراسی و آزار و اذیت فالون گونگ، محکم به قدرت چنگ زده است.
ت. نفوذ به غرب
دربار امپراتوری چین، حق الهی پادشاهان غرب و نظام نظارت و تعادل[۵] امریکایی شکلهای حکومت هستند که موجودات خدایی بر اساس فرهنگ و محیط منحصر بهفرد انسانها برای آنان بنیان گذاشتند. شیطان که نمیتوانست از طریق انقلاب در غرب قدرت را به دست بگیرد، از تخریب ایدئولوژیکی استفاده کرد تا کنترل خود را اعمال کند. کشورهای غربی، بهغیر از انقلاب خشن، ویژگیهای گوناگون سیستم کمونیستی را بهطور گستردهای اتخاذ کردهاند.
ث. منحرفکردن قانون
قانون از حکم الهی سرچشمه میگیرد و بر اساس اخلاقیات است. شیطان با تعریف دوباره مفاهیم اخلاقیات و آزادی، فرمولسازی و تفسیر قوانین را تحت تأثیر قرار داد. در کشورهای کمونیستی شرق، شیطان هر طور که مایل است قوانین را تفسیر میکند.
در غرب، از طریق تخریب و تغییر دادن قوانین، آنها را تحریف کرد تا اعمال انسانی را دوباره تعریف کند و مفاهیم اخلاقی خوب و بد را ریشهکن کند. از بدیهایی مانند قتل، خیانت و بیعفتی و همجنسگرایی محافظت میکند درحالی که شهروندان شریف را مجازات میکند.
ج. دستکاری و کنترل مالی
لغو نظام استاندارد طلا و اتخاذ ارز بیپشتوانه پر نوسان باعث بحرانهای دائمی اقتصادی شده است. حکمت سنتی حاکم بر تأمین مالی پایدار اهمیت خود را از دست داده و حکومتها و افراد را در فرهنگ مصرفبیشاز حد و خرجکردن مفرط به دام انداخته است. بدهیهای دولتی حاکمیت ملی را تضعیف کرده و مردم تشویق میشوند که پولهای بیشماری از بانکها و دولت قرض بگیرند.
چ. فراحکومت
شیطان با دستکاری در جهانیسازی به آن کمک کرد تا حکومتی جهانی تأسیس کند که حقوق قانونی کشورها را زیر پا بگذارد. از سوی دیگر، دورنمای رؤیایی سازمانها و عبارات فریبآمیزی همچون لیگ ملل، ملل متحد، «یکپارچگی منطقهای» و «حکومت جهانی» را ترویج داد.
از سوی دیگر، رهبران و کشورها را تهدید میکند که از دستوراتش پیروی کنند. با استفاده از جنگهای ساختگی و تحولات خشن اجتماعی، صلح و امنیت مردم را میرباید. هدف این است که کل دنیا را تحت فراحکومت خودکامۀ واحدی درآورد و کنترل شدید مدیریتی، ایدئولوژیکی و جمعیتی اِعمال کند.
۴- تحولات خشنِ اجتماعیِ مهندسیشده و ناآرامیهای ساختگی
شیطان برای اینکه اجتماعی انسانی سنتی را سرنگون کند، در مقیاس وسیعی مهاجرت انبوه، جنبشهای اجتماعی و تحولات خشن اجتماعی را بهراه انداخته است.
الف. جنگ
جنگ یکی از مؤثرترین حربههای شیطان است، چراکه میتواند نظم بینالمللی قدیم را درهم شکند، سنگرهای سنت را نابود کند و توسعه ایدئولوژی آن را تسریع بخشد. بسیاری از جنگها تحت نفوذ اهریمنی بهراه افتادند. شیطان از جنگ جهانی اول بهره برد تا چند امپراتور اروپا، مخصوصاً سزار روس را سرنگون کند که راه را برای انقلاب بولشویکی هموار ساخت.
جنگ جهانی دوم شرایطی برای حزب کمونیست چین فراهم آورد تا قدرت را در دست گیرد و برای اتحاد جماهیر شوروی نیز شرایطی فراهم آورد تا اروپای شرقی را تصرف کند و بدینوسیله اردوگاه سوسیالیستی بعد از جنگ را تأسیس کند.
جنگ جهانی دوم همچنین بینظمیِ استعمارزدایی بوجود آورد و رژیمهای کمونیستی شوروی و چین از آن بهرهبرداری کردند تا به حمایت از جنبشهای کمونیستی جهان برخیزند. «جنبشهای رهایی ملی،» بسیاری از کشورهای آسیا، افریقا و امریکای لاتین را در اردوگاه سوسیالیستی قرار داد.
ب. انقلاب
بهچنگ آوردن قدرت سیاسی سریعترین راه برای شیطان است تا موجودات انسانی را نابود کند و بههمین دلیل هر جا که ممکن باشد اولین انتخابش این است. کارل مارکس با خلاصهکردن درسآموختههای کمون پاریس نوشت که طبقۀ کارگر باید دستگاه اصلی دولت را سرنگون کند و دولت خود را جایگزین آن کند. قدرت همیشه موضوع اصلی نظریۀ سیاسی مارکسیست است.
تحریک انقلاب را میتوان به مراحل زیر تقسیم کرد:
۱- در میان مردم نفرت و ناسازگاری برانگیزید.
۲- با دروغ و تأسیس «جبهۀ متحد انقلابی،» مردم را فریب دهید.
۳- هر یک از نیروهای مقاومت را بهصورت جداگانه و در هر زمان یکی از آنها را شکست دهید.
۴- از خشونت استفاده کنید تا فضای رعب و وحشت و هرجومرج بوجود آورید.
۵- کودتایی راه بیندازید تا قدرت را بهدست بگیرید.
۶- «مخالفان» را سرکوب کنید.
۷- با استفاده از رعب و وحشت انقلاب، نظم جدیدی را ایجاد و حفظ کنید.
کشورهای کمونیستی سعی کردند از طریق کمونیست بینالملل انقلابی جهانی را بهراه بیندازند و عملگرایی انقلابی را صادر کرده و با حمایت از چپگرایان محلی، در دولتهای غیرکمونیستی نا آرامی ایجاد کنند.
پ. بحران اقتصادی
بحرانهای اقتصادی میتوانند بهعنوان ابزار ترغیب به انقلاب یا معرفی جنبشهای سوسیالیستی در نقش ناجی ایجاد شوند. وقتی سیاستمداران در کشورهای دموکراتیک در پیدا کردن راهحل عاجز میشوند، به معاملههای فاوستی[۶] تن میدهند و بهتدریج کشورهای خود را بهسمت دولتهای بزرگ و سوسیالیسمِ همراه با مالیاتهای سنگین هدایت میکنند. همانطور که سائول الینسکی در «قوانین رادیکالها» نوشته، «اقدام واقعی در واکنش دشمن قرار دارد.»
رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ مقطع حساسی بود که اروپا و ایالات متحده مسیر دولت بزرگ و مداخلهگرایی[۷] گسترده را آغاز کردند. بحران مالی سال ۲۰۰۸ همچنان کفۀ ترازو را به نفع گسترش سیاستهای چپگرایان سنگینتر کرد.
ت. بیگانه کردن انسان با سرزمین و ریشههایش
از زمانهای قدیم، مردم از مکانی به مکان دیگر جابجا میشدهاند. اما جابجاییهای گسترده محلی و بینالمللی که امروزه دیده میشوند، نتیجۀ دستکاریهای آگاهانۀ این شیطان است. مهاجرت گسترده باعث انحلال هویت ملی، مرزها، حق حاکمیت، سنتهای فرهنگی و انسجام اجتماعی میشود.
وقتی تودههای مردم از هویت ملی خود جدا میشوند، راحتتر جذب جریان مدرنیته میشوند. برای مهاجرانی که در محیطی نا آشنا زندگی میکنند، برایشان امرار معاش دشوار است، چه رسد به اینکه در روند سیاسی یا سنتهای فرهنگی کشور میزبانشان شرکت کنند.
مهاجران تازهوارد بهراحتی بهعنوان رأی آزاد برای احزاب چپگرا استفاده میشوند. در عین حال، مهاجران شرایط مساعدی برای تحریک خصومتهای نژادی یا مذهبی فراهم میکنند.
ث. ربودن جنبشهای اجتماعی
شبح شیطانی کمونیست از گرایشات اجتماعی استفاده میکند تا مردم را عصبانی و ناراحت و آشفته کند، تعارضها را تشدید کند و جنبشهای بزرگ را بهحرکت درآورد تا جامعه را به بیثباتی بکشاند، مخالفان سیاسی خود را سرکوب کند، گفتمان را زیر سلطۀ خود درآورد و موقعیت برتری اخلاقی را تصاحب کند. بهعنوان نمونه میتوان از جنبش ضد جنگ، محیطزیستگرایی و سایر جنبشها در جامعه غرب نام برد.
ج. تروریسم
انقلابهای کمونیستی از طریق اقدامات خشونتبار موفق میشوند و رژیمهای کمونیستی سیاستهای تروریسم دولتی را اجرا میکنند. کمونیستهای شوروی و چین، از گروههای تروریستی بهعنوان نوعی گروه ویژۀ عملیاتی علیه جهان آزاد حمایت کردند. اکثر جنبشهای تروریستی از مدل سازمانی لنینیستی الهام میگیرند. شیطان از تفرقه بین مردم سوءاستفاده کرده و خشم افراد را به نفرت جمعی هدایت میکند.
نامعقولبودنی که تروریستها را به کشتار مردم بیگناه هدایت میکند فضای درماندگی عبثی را بوجود میآورد. مردمی که در معرض حوادث خشونتآمیز سرکش فراوانی قرار میگیرند، تبدیل به افرادی ضداجتماع، افسرده، پارانوئید و بدبین میشوند. تمام اینها به نظم عمومی آسیب زده و جامعه را تکهتکه میکند و برای شیطان راحتتر میسازد که قدرتش را بنیان گذارد.
۵- تقسیم و فتح
شیطان مردم را با توجه به ویژگیها و انگیزههای مختلفشان اداره و کنترل میکند. ممکن است آنها را به قتل یا رشوه وادار کند یا آنها را طوری آموزش دهد که در نقش پیادهنظام انقلاب و شورش خدمت کنند.
الف. ریشهکن کردن دگراندیشان
برخی از افراد، عاقلتر و شایستهتر از دیگران هستند. برخی به الهیات نزدیکترند و کیفت آگاهی خوبی دارند و در معرض حقههای شیطان نیستند. بهخصوص در کشورهایی مانند چین که تاریخی غنی و طولانی دارند مشکل است که مردم را با فریب همراه ساخت.
حزب کمونیست چین مجبور شد مجموعهای از کارزارهای سیاسی را بهراه اندازد که دهها میلیون نفر از مردم را به کشتن داد و از طریق کشتن نخبگانی که در نقش نگهبانان فرهنگ سنتی چین عمل میکردند، نظام فرهنگی را تخریب کرد.
خواه در چین باشد یا در غرب، شیطان برای محو فیزیکی اعضای بابصیرت و متفکر جامعه که توطئه آن را میبینند و آنقدر شجاع هستند که با مقاومت در برابر آن ایستادگی میکنند، هیچ تردیدی به خود راه نمیدهد. شیطان برای انجام این کار، کارزارهای سیاسی، آزار و شکنجه مذهبی، دادگاههای نمایشی و ترورهایی را برنامهریزی میکند.
ب. متقاعد کردن نخبگان
شیطان از نخبگان همه کشورها و صنایع بهره میگیرد. برای انجام این کار، بر اساس اینکه چقدر میتوانند برنامههایش را تنگاتنگ دنبال کنند مطابق منافع آنان عمل میکند و به آنها قدرت میدهد. آنانی که به دنبال نام و نفوذ هستند، شیطان به آنها شهرت و قدرت میدهد. برای افراد طماع، سود و منفعت برنامهریزی میکند. منیت متکبران را باد کرده و خوشیِ نادانان را حفظ میکند. افراد با استعداد و باهوش با علم، مادیگرایی و آزادی بیان بیقید و شرط، اغوا میشوند.
افرادی که جاهطلبیهای غرورآمیز و مقاصد خوبی دارند، آرمانهایشان به افتخار و سرفرازی شخصی تبدیل شده است. این مسئله باعث میشود این افراد از رئیسجمهور شدن یا نخستوزیر، دانشمند اتاق فکر، سیاستگذار، مدیر، غول بانکی، استاد، متخصص، برنده جایزه نوبل شدن یا چیزهایی شبیه این، همراه با داشتن موقعیت اجتماعی برجسته، نفوذ سیاسی و ثروت فراوان، حس بسیار خوشایندی داشته باشند. وقتی این مناصب بنیان گذاشته شوند، هر یک از این شخصیتهای شیک و والا بر اساس شرایط و موقعیت خود انتخاب میشوند. همه این افراد در نظر شیطان «عوامل نادان» و «احمقان مفید» هستند.
پ. تنزل سطح توده مردم
شیطان با استفاده از روایتهای جعلی، دانش عموم مردم را دستکاری کرده و مردم را با نظام آموزشی منحرف خود گمراه و رسانهها را کنترل میکند. بهطور ماهرانهای از احساس امنیت مردم و تفریحات سطحی استفاده میکند تا عموم مردم را به سمتی ببرد که فقط به منافع آنی خود و سرگرمیهای عجیب و غریب، ورزشهای رقابتی، شایعات اجتماعی و زیادهروی در امیال شهوانی و نفسانی اهمیت بدهند. همزمان، شیطان نازلترین ویژگیهای مشترک اجتماع را برآورده میکند تا رأیدهندگان را از هشیاری و قضاوت خودشان محروم و افراد واجد شرایط رأیدادن را به چنگ آورد.
در کشورهای کمونیستی خودکامه، افراد هرگز مجاز نیستند با سیاست هیچ کاری داشته باشند. در کشورهای دموکراتیک، کسانی که به رفاه عموم مردم اهمیت میدهند توجهشان به مسائلی جزئی (مانند حقوق تراجنسی) معطوف شده است، که همان ترفند جنگی معروف تاریخ نظامی چین باستان مبنی بر «پیشروی از مسیری مخفی همزمان با مرمت راههای چوبی بهصورت آشکار» را تداعی میکند. اخبار پر سر و صدا، مسائل پرهیجان اجتماعی و حتی حملات تروریستی و جنگها بهعنوان پوششی برای مقاصد واقعی شیطان برنامهریزی میشوند.
فکر و ذهن عموم مردم با شعور مدرن پر شده و آنان بسیج میشوند تا اقلیتی از مردم که سرسختانه به سنت پایبند هستند را ببلعند. روشنفکران انتقادات شدیدی بر فرهنگهای بومی در سراسر جهان اِعمال میکنند و تعصب کوتهفکرانهای را در میان شنوندگان تحصیلنکردۀ خود میپرورانند. از مفاهیم تفکر انتقادی و تفکر خلاق به اشتباه استفاده میشود تا نسل جدید را در گودال جدال با قدرت بیندازد و آنها را از جذب دانش و خرد موجود در فرهنگ سنتی بازدارد.
ت. ایجاد جمعیت مخرب
در کشورهای کمونیستی، شیطان پس از قتلعام حاملان فرهنگ سنتی، شرکت در انقلاب را در ذهن انبوه جمعیت تزریق کرد. حزب کمونیست پس از اینکه در چین قدرت را بهدست گرفت، نسلی را برای پرورش نسل «توله گرگها» برگزید. آنها ترغیب شدند تا بهطور درهم و برهم نزاع و دعوا کنند، بشکنند و آسیب بزنند، غارت کنند و آتشسوزی بهراه بیندازند.
در طول انقلاب فرهنگی، دختران نوجوان معلمان خود را بهراحتی تا حد مرگ کتک میزدند. سربازان۵۰ سِنتی ارتش سایبری چین[۸] که بهطور فعالی در شبکههای اجتماعی مختلف چین کار میکنند، بهطور پیوسته درباره ضرب و شتم و کشتن مینویسند، نمونه پستهای آنها معمولاً اینگونه است: «جزایر دیائویو را بازگردانید حتی اگر چین تبدیل به بیابان شود» و «ترجیح میدهیم چین به گورستان تبدیل شود بهجای اینکه نتوانیم آخرین ژاپنی را ریشهکن کنیم.» احساسات خونین آنها بهطور فعالی بهوسیلۀ حزب کمونیست چین پرورش مییابد.
در غرب، حزب کمونیست با افتخار به تجربه انقلاب فرانسه و کمون پاریس گوش جان میسپارد. هر انقلاب و شورشی بهوسیله گروهی از افراد مخربی که هیچ محذور اخلاقی، هیچ شرم و هیچ رحمتی ندارند معرفی میشود.
ث. سرعتبخشیدن به جایگزینی نسلی
شیطان طوری برنامهریزی کرده که نسل قدیمیتر به حاشیه رانده و با سرعت زیاد از جامعه حذف شود. همزمان که به افراد جوان حق و حقوق، قدرت سیاسی و امتیازات بیشتری داده میشود، سالمندان موقعیت، اقتدار و اعتبار خود را از دست میدهند و در نتیجه گسست بشریت از سنت سریعتر میشود.
ادبیات، هنر و فرهنگ رایج معاصر همگی مطابق با سلایق و ارزشهای جوانان وفق داده میشوند، همان افرادی که تحت فشار هستند تا بهدنبال آخرین مد روز باشند مبادا از چشم همقطاران خود بیفتند. پیشرفت علمی و تکنولوژیکی سریع باعث میشود افراد مسن نتوانند پا به پای آنها پیش بروند و نتوانند خود را با تغییرات اجتماعی عظیمی که در نتیجۀ آن رخ میدهد سازگار کنند.
تحول حوزههای شهری و روستایی همراه با مهاجرت جمعی دست به دست هم میدهند تا سالمندان را بیگانه و آنها را از زمان حال دلسرد کنند. زجر و درماندگیِ عزلتشان بهوسیلۀ واقعیت زندگی مدرن تشدید میشود و جوانان که در رقابت دائم هستند وقت کمتری برای والدین و بزرگان خود میگذارند.
ج. تکهتکه کردن اجتماع
در جامعه انسانی سنتی، مردم به یکدیگر کمک میکنند. وقتی تضادهایی وجود داشته باشد، آنها مذهب، اخلاقیات، قوانین و آداب و رسوم قومیِ خود را دارند تا حل و فصل و همکاری را راحتتر کند.
فروپاشی چنین جامعۀ منظمی در مدتزمان کوتاه برای شیطان غیرممکن است. باید ابتدا جامعه را به واحدهای کوچکتر تقسیم کند، اعتماد سنتی بین افراد را ازبین ببرد و آنها را از هم بیگانه کند. این کار ابزار مناسبی در اختیار شیطان قرار میدهد تا ذرهذره به حساب بشریت برسد.
شیطان از هر استاندارد قابلتصوری استفاده میکند تا جامعه را به گروههای مخالف تقسیم کند و بین آنها نفرت و کشمکش بوجود آورد. طبقه، جنسیت، نژاد، قومیت و گروههای مذهبی، همگی میتوانند بهعنوان مبنایی برای تقسیمبندی باشند.
خصومت بین طبقه بورژوا و طبقه کارگر یا پرولتاریا، حاکمان و افرادی که حکومت میشوند، ترقیخواهان و «مرتجعین،» لیبرالها و محافظهکاران را تشدید میکند و همگی اینها درحالی صورت میگیرد که حکومت بهطور پیوسته قدرت خود را گسترش میدهد. فردی منزوی و جداشده هیچ امیدی ندارد که بتواند در مقابل حکومت خودکامهای مقاومت کند که به تمام منابع جامعه دسترسی دارد.
۶- فریب و دفاع
درست همانطور که یک جنایتکار سعی میکند شواهد کارهای اشتباهش را ازبین ببرد، شیطان هر کاری که بتواند را انجام میدهد تا خودش را مخفی کند. درک وسعت فریب آن مشکل است.
الف. توطئۀ آشکار
شیطان عظیمترین طرحها و نقشههای خود را در روز روشن انجام میدهد و همزمان برچسب معقول، منطقی و قانونی روی آنها میزند. فردی معمولی نمیتواند وجود چنین توطئه عظیم و شرورانهای را درک یا تصور کند. حتی وقتی فرد سعی میکند دسیسۀ شیطان را افشاء کند، دیگران نمیتوانند آن را بهراحتی بپذیرند. بهعلاوه، شیطان از انواع و اقسام شیوهها استفاده میکند تا عمداً بخشهایی از برنامه خود را برملا کند تا سوءظن، ترس و سردرگمی بوجود آورد.
ب. اعمال استتارشده
درطول جنگ سرد، جهان به دو اردوگاه نظامی و سیاسی تقسیم شد. اما درحالی که سیستم اجتماعیشان ظاهراً در تقابل با یکدیگر قرار داشت، روند اهریمنیِ مشابهی به شکلهای متفاوت در هر دو سو درحال اجرا بود.
بسیاری از کمونیستهای تجدیدنظرطلب[۹] سبک غربی، سوسیالیستها، فابیانیستها، لیبرالها و ترقیخواهان علناً الگوهای شورویایی و چینی را طرد کردند اما تلاشهایشان جامعه را بهسوی نوعی ساختار اجتماعی هدایت کرد که هیچ تفاوتی با ساختار اجتماعی اتحاد جماهیر شوروی و چین نداشت. به زبان ساده، شیطان از شرق خودکامه استفاده کرد تا توجه را از نفوذ فعال در غرب منحرف کند.
پ. اهریمنجلوهدادن مخالفان
آنهایی که جرأت میکنند شیطان را افشاء کنند برچسب «نظریهپردازان توطئه،» «افراطیون،» «راست افراطی،» «راست آلترناتیو،» «جنسیتزدگان،» «نژادپرستان،» «جنگافروزان،» «متعصبین،» «نازیستها،» «فاشیستها،» یا سایر اصطلاحات توهینآمیز میخورند و هدف این است که این افراد را منزوی و از فضای دانشگاهی و سطح اجتماع طرد کرده و به حاشیه برانند. تفکر آنان در معرض تبعیض، تمسخر و ترس و نگرانی قرار میگیرد و حضورشان هیچ مخاطبی را به خود جلب نمیکند.
ت. منحرف کردن توجه
شیطان مردم را به سمت تنفر از افراد، قومیتها و گروههای بهخصوص و بدگمانی نسبت به آنها هدایت میکند و توجه مردم را از نقشههای شوم خود منحرف میکند.
ث. اسارت اکثریت
اینطور نیست که همه فریب حیلههای شیطان را بخورند. همیشه افرادی باهوش و بینا هستند که به رمز و رموز شیطان پی ببرند. اما شیطان هماکنون از عهده آن برآمده تا اکثریت مردم را تحت نفوذ خود قرار دهد و از آنها بهعنوان پوشش خود استفاده کند.
افراد کمی که به ماهیت شیطان پی بردهاند مانند کسانی هستند که در بیابانهای متروک یکه و تنها ماندهاند. آه و ناله آنان شنیده نمیشود و در انتظار سرنوشت محکوم خود هستند.
شیوههایی که شیطان مردم را با آنها نابود میکند بیپایان و دائماً درحال تغییر است. مشروح کاملتر استراتژیهایی که در بالا اشاره شد در فصلهای بعد بیان میشود.
۶ – Faustian- فاوست، نام مردی نیمه افسانهای است که برای چندین سال خوشی، روح خود را به شیطان میفروشد (یادداشت مترجم.)
۷- Interventionism – مداخله دولت در امور اقتصادی و عدم وجود آزادی درتجارت (یادداشت مترجم.)
۸- افرادی که در اینترنت برای دولت چین و در حمایت از سیاستهای آن فعالیت میکنند. سابقاً به ازای هر مطلبی که مینوشتند ۵۰ سِنت چینی به آنها پرداخت میشد. (یادداشت مترجم)