اصل اول: انتقاد، ملامت و گلایه نکنید
– انتقاد بیثمر است. زیرا فرد را در حالت تدافعی قرار میدهد و وی را مجبور میکند تا اعمال نادرست خود را توجیه کند.
– انتقاد خطرناک است. زیرا به غرور افراد لطمه میزند و آنها دیگر برای خود اهمیت و ارزش قائل نمیشوند و موجب میشود که از دیگران متنفر شوند و کینه به دل بگیرند.
– با انتقاد کردن قادر نیستیم تغییرات همیشگی ایجاد کنیم و معمولا فقط بذر نفرت و کینه را در دل دیگران میکاریم.
– یکی از روانشناسان بزرگ به نام« هین سلی» معتقد است:«ما هر چقدر برای تاثیرپذیری مشتاقیم، به همان نسبت از سرزنش و ملامت متنفریم.»
– شماتت و انتقاد، موجب تضعیف روحیه کارمندان، اعضا خانواده و دوستان شده و هیچ کمکی به بهبود وضعیت موجود نخواهد کرد.
– «بنجامین فرانکلین» از سیاستمداران موفق، رمز موفقیتش را اینطور بیان کرد: «من در مورد بدیهای دیگران حرفی نمیزنم و فقط راجع به خوبیهایشان صحبت میکنم.»
– بهجای سرزنش، باید تلاش نماییم تا دیگران را درک کنیم و از کارهای با ارزشمند و مفیدتری مانند، همدردی، شکیبایی و مهربانی بهره ببریم.
آیا دلتان میخواهد کسی را تغییر دهید، پس چرا از خودتان شروع نکنید؟ اگر بخواهیم خودخواهانه هم به قضیه نگاه کنیم، نفعش بسیار بیشتر از آن است که بخواهیم دیگری را تغییر دهیم. بله واضح است که ریسک کمتری هم دارد.
کنفوسیوس معتقد بود: «زمانی که مقابل درب منزلتان پر از برف است، به برف روی بام همسایه فکر نکنید.»
اصل دوم: تشویق صادقانه و صمیمانه نثار دیگران کنید
دکتر دیویی فیلسوف معروف میگوید: بزرگترین میل و اشتیاق در نهاد بشریت «آرزوی مهم بودن» است. بعضی از چیزهای بسیار مهمی که انسانها خواهانش هستند: تندرستی، غذا، خواب، پول، زندگی پس از مرگ، زندگی زناشویی موفق، خوشبختی و سلامتی فرزندان و حس مهم بودن میباشد.
– ما جسم فرزندان و دوستان و کارکنان خود را با غذا، سالم نگاه میداریم ولی آیا عزتنفس آنان را تغذیه میکنیم؟ آرزوی مهم بودن، خیلی کم ارضا میشود.
– تحسین و تملق دو چیز متفاوتی هستند. تحسین از ته دل و صمیمانه است. ولی تملق نه. اولی از اعماق وجود است و آن دیگری از زبان. تحسین بدون خودخواهی است و تملق، خودخواهانه. تحسین را همه جا پذیرا میشوند و تملق را همه سرزنش میکنند. تملق یعنی اینکه چیزی را به کسی بگویی که او دقیقا در مورد خودش فکر میکند.
– اگر در بیشتر لحظات زندگی کمی از فکر کردن به خود دست برداریم و در مورد نکات با ارزش و مثبت دیگران بیاندیشیم، دیگر مجبور نیستیم به تملق متوسل شویم و درونی بودن آن کاملا مشخص میشود.
– تائید و تشویق، قانونی انسانی است که تمام انسانها از آن لذت میبرند. در تمامی روابط شخصی خود فراموش نکنید که همه کسانی که به نوعی در ارتباط با ما هستند، انسانند و تشنه شنیدن تحسین و تشویق.
– امرسون میگفت: «با هر کسی که ملاقات میکنم، متوجه میشوم که از لحاظی بر من ارجحیت دارد و من میکوشم تا در همان زمینه از او چیزی یاد بگیرم.»
– بیایید بیش از حد در مورد تمایلات و کارهایمان فکر نکنیم و بکوشیم که نقاط مثبت دیگران را بیابیم.
– بیایید تا از تملق دوری کنیم و آن را از یاد ببریم و به دیگران تحسین و تشویق خالصانه ابراز کنیم.
– بیایید تا با تمام وجود قدرشناس باشیم و برای تحسین دیگران مبالغه کنیم. مردم از شنیدن تحسین خوشحال میشوند و همچون گنجینهای با ارزش تا ابد آن را حفظ خواهند کرد و از یاد نمیبرند.
اصل سوم: در دیگران ذوق و شوق انجام کار مورد نظرتان را ایجاد کنید
– کسی که میتواند میل و رغبت به انجام کار را در طرف مقابل ایجاد کند بر تمام جهان تسلط مییابد و آن که نمیتواند باید تمام مسیر را به تنهایی بپیماید.
– اینکه در مورد علائق خود با دیگران صحبت میکنیم، کاری کودکانه است؛ دیگری متعهد نیست که حتما از آن خوشش بیاید و به آن علاقمند باشد.
– شاید بخواهید کسی را ترغیب کنید تا برایتان کاری انجام دهد، پس بهتر است کمی تامل کنید و در موردش بیاندیشید و از خود بپرسید، چگونه میتوانید در او میل به انجام آن کار را ایجاد کنید؟
– «موفقیت تنها مرهون یک راز است و آن اینکه بتوانید دنیا را از چشم طرف مقابل ببینید و به مسائل از نگاه او بنگرید.» این عبارت بهقدری ساده و واضح است که هرکسی میتواند به حقیقتی که در آن پنهان است پیببرد، اما بسیاری از مردم از آن غافلاند.
– هزاران فروشنده در پیادهروها میچرخند، آنها ناامید و مایوساند، کسی از آنها چیزی نمیخرد. چرا؟ زیرا آنها به نیازهای خود میاندیشند بدون اینکه از نگاه مشتری به مساله نگاه کنند. به همین دلیل هم آن تعداد اندکی از افراد که به فکر دیگران هستند، سود زیادی نصیبشان میشود و رقبای زیادی هم ندارند.
– پدری که مهندس مخابرات بود، نمیتوانست دختر سه سالهاش را مجبور به خوردن صبحانه کند. روشهای متداول سرزنش، خواهش، ناز و نوازش هیچکدام نتیجهبخش نبود. پس تصمیم گرفت که در او ذوق و شوق خوردن صبحانه را ایجاد کند. پدر و مادر از خود پرسیدند: چگونه میتوانیم کاری کنیم که او خودش به انجام این کار تمایل کند؟ دختر کوچولو عاشقانه دوست داشت که کارهای مادرش را تقلید کند. بنابراین از او خواستند تا میز صبحانه را آماده کند. او بدون اینکه ادا و اصول در بیاورد، صبحانهاش را خورد، او با آماده کردن صبحانه بهنوعی خود را نشان داده بود.
منبع: کتاب آیین دوستیابی از دیل کارنگی
مطالب دیگر:
مهرگان، جشنی به قدمت تاریخ ایران
اصول اساسی گفتگو برای حل اختلافات زناشویی
بیش از ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار مقام چینی به دلیل فساد مجازات شدند