آمده بودیم تا ماسوله را بنویسیم. ماسوله را نمیتوان نوشت؛ ماسوله را باید دید، ماسوله قارهایست که تازه کشف شده (سهراب سپهری)
برای اینکه ماسوله را بهتر ببینید، بهتر است ابتدا این سوال را در ذهن خود طرح کنید:
علت پیدایش ماسوله چیست؟
قبل از جواب باید به عرض برسانم که غالبا همه یکجا نشینیها به خاطر آب و کشاورزی شکل میگیرد و دامدارها نیز برای بدست آوردن مرتع مناسب مجبور به مهاجرت هستند و پس از هزاران سال هنوز به یکجا نشینی مناسب نرسیدهاند مثل عشایر مختلف قشقایی، بختیاری، تالش …
اما ماسوله زمین برای کشاورزی ندارد و حتی باغداری نیز ندارد!
علت پیدایش ماسوله معدن آهن است. سنگ آهن را از معادن آهن کوههای روبروی ماسوله برداشت میکردند و با ذوب آن و تبدیل به شمش، داس، تبر، خیش، گاوآهن، پتک، سندان، نیزه، سپر، شمشیر، چاقو، سه پایه، یراق اسب و … تجارت بسیار قوی را در این مکان شکل داده و این شهر را خلق کردند.
شهر؟ آری شهر چرا که پارامترهای شهری دارد و نه بخاطر اینکه نزدیک صد سال است که شهرداری دارد.
تعداد هفده کاروانسرا، یازده مسجد، پنج حمام عمومی و بیش از چهارصد درب مغازه مجموعه را تبدیل به شهر میکند.
وجود راسته بازار در بازار ماسوله ثابت میکند که نه تنها شهر بلکه یک شهر مرکزی بود. راسته چاقو سازی، راسته چموش دوزی، راسته زغال فروشی، راسته آرد فروشی، راسته علافی و….
ماسوله از ابتدای پیدایش خودش سیستم فاضلاب دارد. درب و پنجره دو جداره دارد، اصلا کوچه بنبست ندارد، همه خانههای قدیمی ماسوله ضد زلزله است و هیچکدام از ساختمانهای ماسوله ناودان ندارد و آب باران آن با رعایت شیب ملایم از شهر خارج شده یا به داخل سیستم فاضلاب هدایت میشود.
بیش از هفده علامت از ایمانشان قبل از زرتشت هنوز در معماری ماسوله وجود دارد، مانند خورشیدهای موجود در پنجرهها ،چلیپا یا سواستیکا، گلهای چهار پر، دایرههایی که چهار بیضی داخل آن قرار دارد، دایرههایی که داخل آن شکلی وجود دارد شبیه به علامت تایجی (یین و یانگ)، خورشیدهایی که دو طرف آن فلش دارد و….
اینها وقتی تکمیل میشود که بدانید میراث معنوی زمان میتراییسم نیز حفظ شده است
مثلا: ماسولهایها هنوز عروس را هنگام طلوع آفتاب وارد خانه داماد میکنند تا با طلوع خورشید، خورشید دیگری وارد خانه داماد شود یا زندگی دیگری طلوع کند، هنوز با ماه راز و نیاز می کنند،هنوز باور دارند که خورشید، خانم است و روزها بیرون میآید و شبها که نیاز به جرات بیشتر است، ماه برادرش است که بیرون میآید. هنوز هنگام غروب آفتاب در ماسوله خیر برد را بکار میبرند. هنوز هنگام زلزله افراد مسن، مخصوصا خانمها با دست بر زمین میزنند و میگویند آرام حیوان، آرام حیوان.
چرا که باور دارند زمین روی شاخ گاو قرار دارد و موقع جابجایی از شاخی به شاخ دیگر گاو زلزله اتفاق میافتد.
مهم نیست که این باور درست است یا غلط، مهم این است که وقتی ریشه یابی کنیم به دورا ن پیش از زرتشت میرسد …
سخن کوتاه کرده تا از گزاف گوییم نرنجید؛ مگر به بهانه این چند سطر از این قاره کوچک در دل تاریخ دیدن فرمایید و در کوچههای لایههای مختلف تاریخ قدم بزنید.
دست نوشتهای از طاهر حنیفهزاده ماسوله