انسان، موجودی است که میخندد. این تعبیری است که مشائیان از انسان دارند.
ارسطو میگوید:«از میان تمامی جانوران، تنها آدمیزاد است که میتواند بخندد، چون لازمه خنده، دریافتی عمیق، فراحسّی و عقلانی از رویدادهاست، تیزهوشی و قدرت درک پیچیدگیها نیز کلید آن است. برخلاف برخی دیگر از رفتارهای آدمی که تنها عواطف و احساسات موجد آن است.»
انسانها، میان واقعیت و حقیقت، بین آنچه که هست و آنچه که انتظار دارند باشند، تناقض میبینند و به خنده میافتند. انسان، از مشاهده ناسازگاریها و عدم تجانسها متعجب میشود و به خنده میافتد.
معمولاً این گونه خندهها، با احساس برتری نسبت به فرد یا رویداد همراه است. انسان خود را در مرتبهای بالاتر از موضوع خنده میپندارد و این گونه تحقیر یا استهزا را با خنده بیان میکند. گاهی این گونه خندیدن نیز ممکن است اصلاح در پی داشته باشد و به تعبیر «برگسون» خنده وسیلهای شود تا جامعه بوسیله آن، از خود در برابر سوء استفادههایش انتقام بگیرد. چرا که زبان تحقیر آمیز، توهین حساب شده است و هدف آن نمایاندن راستیها و کژیها از طریق نهیب زدن بر دریافت کننده توهین است.
گاهی ما از سر همدردی میخندیم و پشیمانی خود در برابر ضعفهایمان را در پوشش خنده پنهان میسازیم. شاید سعی میکنیم تا دوباره خود را بازیابیم و به خویشتن خویش برسیم.
وقتی انسان میخندد، بازتابی از یافتههای ذهنی خود را بروز میدهد که خود ترکیبی است از میراث کهن، ادبیات، تاریخ، جغرافیا، … که میتوان نام «فرهنگ» را بر آن نهاد.
دکتر مجید مجدنیا دارای مدرک دکترای تخصصی ارتباطات، کارشناس علوم اجتماعی دانشگاه علامه طبابایی، مدرس، مترجم و پژوهشگر علوم ارتباطات هستند. وی ۲۰ سال تجربه مدیریت در حوزه آموزش و پژوهش در سیستم بانکی و ۱۵ سال تجربه تدریس در دانشگاههای ایران را داراست.
در مقالات دیگر از دکتر مجید مجدنیا به بحث ارتباطات بیشتر خواهیم پرداخت.
وبسایت ایشان: www.majdnia.ir
اپکتایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.