سلسله شانگ که ۱۶۰۰ سال پیش از میلاد بنیانگذاشته شده بود، نمایانگر عصری طلایی در تمدن چین باستان است. این نخستین باری بود که چین باستان در پرتو تاریخ ظاهر و در سوابق تاریخی، مکتوب و ماندگار شده است.
سلسله شانگ بیش از پانصد سال قدمت داشت و پادشاهان آن، مانند بسیاری از حاکمان دنیای باستان، سلطه خود را با جنگافروزیهای پیاپی حفظ میکردند. یکی از حاکمان، که خود در میان مردم عادی بزرگ شده بود، شانگ را به اوج رساند. او کسی نبود جز وو دینگ، بیست و سومین پادشاه سلسله شانگ.
در سالهای ابتدایی زندگی وو دینگ، پدرش او را میفرستاد تا زندگی شهروندان عادی را تجربه کند. در منزلگاه جدیدش هیچ کس فکر نمیکرد که او روزی پادشاهشان خواهد شد.
سرانجام، وو دینگ به سن ازدواج رسید. در آن زمان، پادشاهان شانگ از طریق پیمان ازدواج، معاهدات قبایل همسایه را توسعه میدادند.
وو دینگ در این فکر بود که با چگونه زنی ازدواج خواهد کرد.
بالاخره روز ازدواج بزرگ وو دینگ فرا رسید. هنگامی که گروه حضار به کاخ رسیدند، وو دینگ برای نخستین بار همسرش را دید. او فو هائو بود، شاهزاده یکی از قبایل همسایه.
وو دینگ با خود فکر کرد:«او بسیار زیبا است.»
یک زن متفاوت
روزهای بعد از وصلتشان به خوشی سپری میشد تا اینکه به تدریج وو دینگ دریافت که ملکهاش با زنان دیگر تفاوت دارد.
بر اساس نوشتههای باستانی، هر بار که فو هائو صدای رعد و برق میشنید، سخن و خندهاش را کاملا قطع میکرد تا احترام و خضوع خود را نسبت به خدایان نشان دهد. با اینکه از این صدا غافلگیر میشد، رفتار و منش آرامَش متزلزل نمیشد.
زمانی که وو دینگ بر تخت نشست، قدرت سلسله شانگ رو به افول بود و عوامل داخلی و خارجی متعددی پایداری این امپراتوری را تهدید میکرد.
هنگام هجوم دشمن از شمال، مرزبانان به طور مکرر پیامهای اضطراری به پایتخت میفرستادند و درخواست کمک میکردند. وو دینگ آشفته بود، چرا که قادر نبود فرماندهای بیابد که بتواند اوضاع را سامان دهد.
فو هائو، در حالیکه سرتاپا زره جنگی به تن داشت، به طور غیرمنتظرهای در برابرش ایستاد. از پادشاه خواهش کرد اجازه دهد یک لشکر نظامی را علیه مهاجمین رهبری کند.
علیرغم اینکه فو هائو شجاعتی غیرمعول از خود نشان داده و از جوانی هم تمرینات رزمی را فرا گرفتهبود، وو دینگ تردید داشت که همسر عزیزش را روانه آن جنگ وحشیانه کند. اما به علت پافشاریاش، وو دینگ تصمیم گرفت دست به پیشگویی و فال بزند. نتیجه فال نشان داد که رفتن به جنگ برای فو هائو خوشیمن است. دیگر بدون هیچ معطلی، وو دینگ درخواست فو هائو را پذیرفت.
استعداد رزمی
همین که فو هائو وارد میدان جنگ شد، استعداد رزمی برجسته خود را آشکار کرد؛ دشمن شکست بدی خورد و دیگر هرگز شانگ را به مبارزه نطلبید.
در سلسله شانگ، یوئی برنز (یا تبرزین) یک سلاح معمولی نبود، بلکه نمادی بود از قدرت جنگی. باور بر این است که هر چه اندازه یوئی بزرگتر باشد، دارنده آن قدرت بیشتری میتواند اعمال کند. در سال ۱۹۶۷، دو یوئی بزرگ برنز با نوشته «فو هائو» در ویرانههای یین از خاک استخراج شد. بزرگترین یوئی حدود ۳۷/۳۹ سانتیمتر طول ، ۴۶/۳۷ سانتیمترعرض و ۹۶/۸ کیلوگرم وزن دارد. بر روی این یوئی نشانی از یک جفت ببر با دهانی باز در کنار سر یک انسان حکاکی شدهاست.
حدود قرن سیزدهم پیش از میلاد، شانگکیو، یکی از شهرهای شانگ، مورد حملهی یینفانگ قرار گرفت. وو دینگ، فو هائو را برای دفاع از شانگکیو فرستاد. پس از رسیدن به میدان جنگ، وو دینگ تصمیم گرفت تا نیمه شب حملهای ترتیب دهد، اما فو هائو به او ملحق نشد و در عوض خط مقدم را بیصدا ترک کرد. وو دینگ به تنهایی هجومی بیرحمانه را در برابر نیروهای یینفانگ فرمانروایی کرد. خط مقدم سپاه یینفانگ در هم شکسته بود. آنها از نیروهای سپاه وو دینگ که در تعقیبشان بودند گریختند و سرانجام به درهای آرام رسیدند.
اما پیش از آنکه سپاه یینفانگ نفسی تازه کند، پرچمهای شانگ بر فراز دره به اهتزاز درآمدند. دو حرف بزرگ بر روی پرچم ها نوشته شده بود:«فو هائو».
سربازان یینفانگ که از هر دو جانب با نیروهای دشمن مواجه شده بودند، دچار آشفتگی و سردرگمی شدند. طولی نکشید که همهی سپاهیان کشته شدند.
در تاریخ چین ملکه فو هائو اولین فرماندهای است که در جنگ از فنون رزمی کمین استفاده کرده است.
اما این بزرگترین دستاورد فو هائو نبود.
در آغاز هزارهی سوم پیش از میلاد مسیح، هندواروپاییها به صورت گستردهای در حال مهاجرت بودند تا مراتع جدیدی برای چرای دامهای خود پیدا کنند. مانند اکثر دامپروران در طول تاریخ، آنها نیز درندهخو بودند و ساکنین آن مناطق را میکشتند و یا آنها را بیرون میراندند تا از زمینهایشان استفاده کنند. اولین تمدن پیشرفته اروپا، تمدن مینوان، از هم پاشیده شد. بعدها تمدن چین که یکی از بزرگترین تمدنهای تاریخ بود نیز در آستانه انقراض قرار گرفت.
دسته هندواروپاییهای مهاجم که به سمت جنوب چین مهاجرت کردهبودند، به قبیلهی کیانفانگ معروف بودند. هنگامی که وو دینگ در حال جنگ با قبیلهی دیگری در غرب بود، آنها به شمال غربی شانگ هجوم برده بودند. حملهی قوم کیانفانگ به تهدید بزرگی برای سپاه شانگ بدل شد. وو دینگ در موقعیت خطرناکی قرار داشت.
فو هائو بسیار نگران بود، اما با این تصمیم که فورا معدود نیروی نظامی باقیمانده هم به میدان فرستاده شود نیز مخالفت میکرد. به جای آن، به سوی زندان رفت.
تجدید قوا
فو هائو به کمک چندین هزار سرباز مجرم و سربازهای باقی مانده از سپاه شانگ، ارتشی متحد و متشکل از بیش از ۱۳ هزار سرباز را تحت فرمان خود گرفت و به میدان جنگ رفت. این سربازان مجرم سخت جنگیدند. مهاجمین که از حمله سخت آنها به وحشت افتاده بودند، از مسیر خود برگشتند و پا به فرار گذاشتند.
این بزرگترین جنگ درگرفته در طول فرمانروایی وو دینگ بود.
فو هائو که تمدن چین را نجات داده بود، به عنوان الههبانوی جنگ شناخته شد.
یکی از مهمترین امور دولتی در سلسله شانگ مربوط به مسائل جنگی بود. از آن مهمتر، پرستش خدایان و نیاکان و انجام پیشگویی برای پیشبینی آینده بود.
پادشاهان باستان نام خود و تاریخ پیشگویی را در کنار یک سوال بر روی استخوانی حکاکی میکردند. سپس استخوان را داغ میکردند تا ترک بردارد و بعد به تفسیر شکل استخوان، که باور داشتند میتواند پاسخی برای پرسششان ارائه دهد، میپرداختند.
بعد از مراسم، همان پرسش و نتایج پیشگویی با خط جیا گو ون کندهکاری میشد. این استخوانها را نگهداری میکردند و آنها را نامههایی میان پادشاهان و خدایان میدانستند.
در مقبرهای از دوران شانگ، دیده شده نام فو هائو بیش از ۲۵۰ بار با خط جیا گو ون بر استخوانها و پوستههای لاکپشت کندهکاری شدهاست. در طول ۳هزار سال دگرگونی و آشوب، این خط نوشتهها هنوز هم نشاندهنده علاقه بیپایان پادشاه به ملکه محبوبش است.
گفته میشود وجود فو هائو از نشانههای خوشیمنی است که به وو دینگ و مردم شانگ اعطا شده بود. او در بسیاری از لشکرکشیهای جنگی به وو دینگ یاری رساند و قلمرو شانگ را بسیار گسترش داد. بنابراین، حکومت وو دینگ نشانگر دورانی است که سلسله شانگ از همیشه قدرتمندتر بوده است. پس از آن، فو هائو که پیمان آسمانیاش را به انجام رسانده بود، آرام و بیصدا از این جهان رخت بربست.
برخی گمان میکردند که فو هائو را جنگ فرسوده کرده بود. از نظر برخی دیگر، وضع سلامتیاش پس از زایمان بدتر شده بود.
فو هائو در سن ۳۳ سالگی درگذشت.
وو دینگ قادر نبود درگذشت ملکهاش را بپذیرد.
او در کتیبههای استخوانی جیا گو ون نوشته بود:
«فو هائو هنوز اینجا است، مگر نه؟
آیا فو هائو میتواند مرگش را به تاخیر بیندازد؟
او رفته؟»
پس از درگذشت فو هائو، به دستور وو دینگ به جای مقبره معمولی دربار، او را در محوطه داخل کاخ به خاک سپردند تا بتواند در کنار وو دینگ بماند و از سرزمینش حراست کند.
مطالب دیگر:
آیا حزب کمونیست، در حال نابودی بخش خصوصی در چین است؟
مقامات عالیرتبه آمریکا حزب کمونیست چین را محکوم میکنند، چراکه تهدیدی برای جهان آزاد محسوب میشود