از مجموعه مقالات روانشناسی خانم دکتر نسترن ادیبراد
ما داستان زندگیمان را خودمان می نویسیم. محتوای این داستان شامل همه آن چیزهایی است که بر ما گذشته و آنچه برما خواهد گذشت. نگارش پیش نویس یا سناریوی زندگی ما از دوران کودکی آغاز شده است. زمانی که ادراکاتمان را براساس یافتههایمان از دنیای درونی و پیرامونی خود به هم بافتهایم و با ترکیب این دو، پرده آخر نمایشنامه زندگیمان که سرنوشت نهایی ما را رقم میزند، نگاشته ایم. این سناریو همه آنچه میتوانیم و آنچه انجام خواهیم داد را در بر میگیرد.
همه ما بازیگران نمایشنامهای هستیم که سناریوی آن را خود نگاشتهایم
شاید کمی عجیب باشد ولی خوب است بدانیم که ما نوشتن سناریوی زندگی را از سن چهارسالگی آغاز کردهایم و بهتدریج تا سن نوجوانی و جوانی ویرایش و نسخه نهایی آن را به اجرا در آوردهایم. این پیشنویس بعد از نگارش به تدریج در عمق ناخودآگاه ما نفوذ کرده و سپس تمام ابعاد زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد. پیشنویس زندگی نه تنها تصمیمات ما را تحت تاثیرقرار میدهد، بلکه افکار و رفتارهایی که میتوانیم و یا هرگز نمیتوانیم انجام دهیم را شکل میدهد، تصویر ما از خودمان را میسازد و ما به ندرت میفهمیم که این جنبههای مختلف زندگی ما از کجا آمده است. حتی گاهی از وجود چنین ابعادی در زندگی خود بیخبریم.
شکلگیری پیش نویس زندگی:
بیشترین عوامل تاثیر گذار در پیشنویس زندگی ما والدینمان هستند. اعضای خانواده، معلمین، دوستان و نزدیکان هرکدام به گونه ای در چگونگی نگارش این پیش نویس سهم دارند. بعد از شکل گیری پیش نویس، ما یک عمر به دنبال آن هستیم که بازیگران این سناریو را گرد آورده و نمایشنانه را به اجرا درآوریم. این سلسله روند ما را با مفهوم تاریخچه زندگی خانوادگی بیشتر آشنا میکند و چنین است که میبینیم گاهی گفته میشود خوشبختی یا بدبختی ارثی است. این بواقع همان پیشنویس زندگی افراد است که از طریق والدین خوشبخت یا بدبخت در فرزندان شکل میگیرد. پیشنویس همچنین تحت تاثیر فرهنگ، ملیت، مکان جغرافیایی یا سیاسی تحت تاثیر قرار میگیرد. البته نکته قابل توجه این است که همه پیش نویسها در همه خانوادهها کاملا شبیه به هم نیست ولی در اغلب موارد “تم” اصلی نمایشنامهها شبیه به هم است. مثلا مادری با نمایشنامه “درمانده” همین داستان با حس بیکفایتی را به دختران خود و دختران به فرزندان خود منتقل میکنند و نسلی از زنان، با احساس بیکفایتی ادامه مییابد که رفتارهایی با “تم” شبیه به هم در موقعیتها و زمانهای متفاوت دارند. تم اصلی نمایشنامه هرکسی به طور معنی داری همچنین تحت تاثیر تجربیات فردی قرار میگیرد؛ مثلا واقعهای مثل سرزنش یا تشویق معلم یا دوستان میتواند پیش نویس ما را تحت تاثیر قرار دهد. وراثت نیز از دیگر عوامل تاثیر گذار در پیش نویس ما است؛ مثلا فردی که قد کوتاهی دارد احتمال این که در پیش نویس خود بازیگری بسکتبال را قرار دهد خیلی ضعیف است. گاهی برخی ا به دلیل شرایط ارثی از پیش نویس ما به طور کلی حذف میشوند. همچنین پیامهای سادهای مانند ” من یک بازنده هستم” یا باید جهان را نجات دهم” از عوامل دیگرالهام بخش سناریوی زندگی ما است. نمایشنامهها در طرز نگارش انواع مختلفی دارند مثلا میتوانند خیلی کلی و مبهم باشند و یا با جزییات دقیق نگارش شده باشند. میتوانند نیروبخش و تقویت کننده و یا به طور شدیدی محدود کننده و یا پس زننده باشند.
مثالی از یک نمایشنامه:
کودکی که دریک خانواده فقیر متولد شده است ستاره معروفی را در تلویزیون میبیند و میشنود که مادر بزرگش میگوید که تو هم روزی مثل این ستاره میشوی و توضیح میدهد که بعضی افراد چگونه با دست خالی توانستهاند به تلویزیون راه یابند و بعد معروف شوند. بعد ازاین او به طور مداوم شروع به خیالبافی در مورد ستاره تلویزیون میکند و بازیهای او به سمت ایفای نقش یک ستاره تلوزیون سوق مییابد و دوستانش هم با او همراهی میکنند تا این که رویای او عمیقتر میشود. او اغلب سخت کار میکند؛ در حالی که گفتههای مادر بزرگش را فراموش کرده ولی این گفتهها و خیالبافیها نمایشنامه او را تحت تاثیر قرار داده، او کار داوطلبانه تلویزیون را دنبال میکند تا این که شغلی در تلویزیون پیدا میکند البته کاری پشت صحنه ولی خوشحال است که به ستارهها نزدیک شده است. اما در عین حال وقتی شب از کارطاقت فرسای روزانه به آپاتمان کوچکش بر میگردد اندوه او را فرا میگیرد که به آنچه میخواسته نرسیده است. او دایم به این فکر میکند که روزی ستاره خواهد شد و باز به کار سخت خود ادامه میدهد و عمیقا باور دارد که روزی به هدف خود خواهد رسید و تمام انرژی او متمرکز بر این خواسته اوست.
پیش نویس ما:
خواندن قصه های سروده شده به ما کمک کند حسی از جهان داشته باشیم. داستانها در طول زندگی ما جاری هستند در این داستانها ما گاهی با قهرمان داستان و گاهی با دیگر افراد دیگر حاضر در آنها همانند سازی می کنیم. و احساس میکنیم این نقشها مناسب ما هستند. داستان زندگی خودمان اما، بهترین داستانی است که ما میتوانیم جایگاه خود را در آن پیدا کنیم. ما دایم داریم داستان زندگیمان را بازگو میکنیم درباره آنچه برما رفته است حرف میزنیم، ویدیوی درونیمان را دوباره بازی میکنیم و نقشهای خوب و بد را به بازیگران دیگر در زندگیمان واگذار میکنیم. ما همچنین داستان از پیش نوشتهمان را به آینده فرافکن میکنیم و انتظار رخدادهایی را داریم که خود را برای آن آماده کردهایم. پشت همه این وقایع خرد و کلان داستانی بزرگ نهفته است که سالها پیش، خودمان آن را نگاشته ایم. این پیش نویس، افکار، رفتارها، باورها و نحوه زیستن ما را شکل می دهد. سناریوی زندگی ما داستانی است که خودمان سراینده آن هستیم و از طریق آن چگونه بودنمان را به اجرا می گذاریم. مثلا اگر در داستان زندگی ما دکتر شدن وجود نداشته باشد هرگز دکتر نخواهیم شد ممکن است حتی آرزوی آن را هم در سر نداشته باشیم. اگر در پیش نویس زندگی ما شکست یا تنهایی و یا توفیق و ثروت باشد در نهایت چنین جایگاهی را برای خود پیدا خواهیم کرد.
ادامه بحث در مقاله آینده…
نسترن ادیب راد
دکتری مشاوره و روان درمانی با ۱۵ سال سابقه تدریس، تحقیق، تالیف و مشاوره در زمینه های بهداشت روانی جوانان و ارتقای سلامت و بهبود روابط زوجها و خانوادهها
وبسایت ایشان: www.adibrad.com
اپکتایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.