کایل دسایی و آلیسون شانموگم، زوجی اهل افریقای جنوبی، سه سال است در کنار هم زندگی میکنند. به طرزی باورنکردنی، هر دوی آنها در یک روز و در یک بیمارستان در شهر دوربان و با روش سزارین به دنیا آمدهاند. آلیسون ساعت ۱۰:۵۰ صبح چشم به جهان باز کرد و فقط یک ساعت بعد هم کایل.
این زوج که حالا ۲۲ ساله هستند، با فاصله کمی از هم در شهر چتسورث بزرگ شدند، همزمان در سال ۲۰۱۵ وارد دانشگاه شدند و اکنون بهعنوان دستیار مربی مشغول به کار هستند. هر دوی آنها از تمامی این موارد با اطلاع بودند، اما عکسی قدیمی در آلبوم خانوادگی کایل، عجیبترین تصادف ممکن در زندگیشان را نشان داد. آنها پس از تولد در یک اتاق و در کنار هم قرار گرفته بودند. به باور کایل، «این مسئله چیزی فراتر از سرنوشت بود و به روشنی میشد تقدیر خداوند را در آن مشاهده کرد.»
او در ایمیلی به اپک تایمز مینویسد: «زمانی که من و پدرم در حال تماشای آلبوم خانوادگی بودیم، به عکسی قدیمی از نخستین روز تولدم در بیمارستان برخوردیم. با دقت که به عکس نگاه کردیم، پدرم متوجه شد والدین آلیسون هم در عکس دیده میشوند.»
کایل و پدرش در حالی که شوکه شده بودند موضوع را به خانواده آلیسون اطلاع دادند. او میگوید: «اینکه دیدیم اینقدر به هم نزدیک بودیم، ما را به شدت تحت تأثیر قرار داد. این فقط کار خدا میتوانست باشد… اینکه فکر کنی پس از تولد حتی تختهای ما، تخت من به رنگ آبی و برای او به رنگ سفید، کنار هم قرار گرفته بود، خیلی عالیه.» کایل این عکس را در فیسبوک به اشتراک گذاشت و زیرش نوشت: «چه کسی باور میکرد بیست سال بعد، ما در کنار هم مسیر زندگی را طی کنیم.»
این زوج نخستین بار در ۱۹ سالگی و پس از آشنایی در شبکه اجتماعی با هم ملاقات کردند. با این حال آلیسون دوست دارد فکر کند «اولین ملاقات»شان سال ۱۹۹۸ در بیمارستان بوده است. کایل در فیسبوک به آلیسون پیغام داد اما آلیسون ابتدا پاسخی نداد. کایل پافشاری کرد و در نهایت آلیسون نوشت: «عذر میخواهم، من در فیسبوک با پسرها چت نمیکنم.» اما بعد از این که متوجه شد هر دوی آنها باورهای مذهبی مشترکی دارند، «در نهایت پذیرفت.»
پس از صحبتهای تلفنی، هر دو فهمیدند که اشتراکاتشان بسیار زیاد است، از تفریحات و سرگرمیهای مورد علاقه گرفته تا حس شوخ طبعی. آلیسون میگوید: «حتی مسائلی که در آنها کاملاً اختلاف نظر داشتیم، ما را به هم نزدیکتر میکرد.» و پس از شرکت در کنسرتی در کلیسا بود که قرار دیگری با هم گذاشتند و بدین ترتیب عشق در دلهایشان جوانه زد.
کایل ادعا میکند به باور او و آلیسون، عشقشان «به طرزی باورنکردنی تقدیس شده» است. او میگوید: «رابطهی ما هم مثل هر رابطهی دیگری، فراز و نشیبهای زیادی داشته و زمانهایی هم بوده که همدیگر را دیوانه میکنیم.» با این وجود باورهای مشترک آنها را کنار هم حفظ کرده است.
کایل و آلیسون با خانوادههای یکدیگر هم رابطهی خوبی دارند. آنها امیدوارند در آینده بتوانند روی اشتیاق مشترکشان برای تدریس، برنامهریزی بیشتری انجام دهند. کایل دوست دارد نوازنده و «الهامبخش جهان» شود. در مقابل، آرزوی آلیسون داشتن یک کافه و کتابفروشی و کار کردن با جوانان است. این زوج به زودی قصد دارند ازدواج کنند.
کایل میگوید: «ما آرزوهای زیادی داریم، مثلاً داشتن حصار چوبی کلاسیک دور خانه، خانواده، بچه، حیوانات خانوادگی و سفرهای زیاد و به لطف خداوند، همهچیز امکانپذیر است!»
به باور کایل این تصادفی نبوده که آنها در کنار هم قرار گرفتهاند. تقدیر و خواست خداوند را میشد در این مسئله دید. «دوست دختر من میگوید پیشتر فکر میکرده قصههای عاشقانه از این دست، تنها در فیلمها رخ میدهند، اما حالا میتواند با قطعیت بگوید اتفاقی که برایشان رخ داده، کار هنرمندانه خداوند است که «عشق» نام دارد، زیرا به هیچ طریق دیگری نمیتوان این موضوع را تشریح کرد.»
مطالب دیگر:
چگونه یک «دوست قدیمیِ» حزب کمونیست چین، سیاست ایالات متحده را شکل داد (بخش دوم)
سیاستهای بایدن میتواند به آزادی مذهبی در آمریکا آسیب بزند