ویژگیهای ارتباطات بهگونهای است که نمیتوان گفت رفتار انسانی کاملاً اثربخش و یا کاملاً بیاثر است، چراکه هیچ رفتار انسانی، نمیتواند کاملاً موفقیتآمیز باشد و یا کاملاً با ناکامی مواجه شود. از آنجا که بسیاری از این ویژگیها آموختنی هستند، شاید بتوان با شناسایی برخی از کنشهای رفتاری، ارتباط روزانه خودمان را اصلاح کنیم و اثربخشی آن را قوت بخشیم. در کل میتوان گفت که اثربخشی ارتباطات، دو بعد اساسی دارد؛ اول بعد عملگرایی و دوم بعد خشنودی است.
بعد عملگرایی، خواستهها و تمایلات ارتباطگیرنده یا فرستنده پیام را در بر دارد و بعد خشنودی، شور و شعفی است که در فرایند این ارتباط برای طرفین ارتباط حاصل میشود. چنانچه بعد خشنودی بخش ارتباط موجب رضایت و لذت طرفین باشد، اصطلاحاً یک رابطه اثربخش ایجاد شده است. بسیاری از مواقع، رسیدن به اهداف و احساس موفقیت، مبتنی بر سطحی از رضایت است که از کنش متقابل حاصل میشود. گاه ممکن است یک رابطه با معیار عملگرایانه موفق باشد لکن از نظر کسب رضایت، ناموفق به نظر برسد و برعکس یک کنش ناموفق از نظر عملگرایانه، ممکن است با توجه به معیارهای رضایت، لذتبخش باشد.
ویژگیهای اثربخشی در ارتباطات با توجه به هدفهای عملگرایانه و خشنودیبخش، عبارتند از: گشودگی، همدلی، حمایتگری، مثبتگرایی، تساوی گشودگی (openness).
مقصود از گشودگی، عبارت از اشتیاق به از خود گفتن است که دربرگیرنده اطلاعاتی در مورد خود شخص است که به صورت طبیعی، هر کس میتواند آن را در بخش پنهان ذهن خود نگهدارد؛ به سخن دیگر، هر کس میتواند بخش عظیمی از اطلاعات مربوط به خود را که میتوانند در فراگرد ارتباطات مؤثر واقع شوند و موجب تسهیل آن شوند، مخفی کرده و در نتیجه آن را، یعنی ارتباطی را، از مسیر طبیعی خود خارج سازند. این مفهوم به این معنی نیست که هر انسان، در مقابل طرف ارتباطی خود، زوایای ناگشوده و نامفهوم زندگی خود را برای وی بگشاید و یا تمام نکات ریز و بم زندگی خود را به دیگری بازگو نماید. چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد، این است که فرد، بیش از حد اطلاعات مربوط به خود را به دیگری بازگو نموده و اصطلاحاً خودگشودگی (self-disclosure) بکند که در این صورت، ممکن است این عمل نهتنها مؤثر واقع نشود، بلکه موجب دلزدگی طرف ارتباطی را نیز فراهم آورد.
اکثر مردم علاقهمند هستند که دیگران در مقابل گفتهها و یا اعمالشان عکسالعمل واضحی از خود نشان دهند و هیچکس دوست ندارد که دیگران در برابر او با گاردی بسته قرار بگیرند. این بسته بودن، موجب هراس آدمی میشود. این هراس ممکن است تا اندازهای باشد که فرد را به عمل و یا عکسالعمل غیر طبیعی و غیر عادی وادار سازد. هر شخص این را حق خود میداند که بداند دیگری در مقابل گفتهها و اندیشهها و عملکردهای عادی، چه عکسالعملی بروز میدهد. شاید بتوان گفت که هیچچیز دردآورتر و بدتر از بیتفاوتی نیست.
بسیاری از دلخوریها، عدم تفاهمها و عدم توافقها، در اغلب موارد از بیتفاوتیها آغاز میشوند. شاید برخی از ماچندان توجهی به اطرافیان و مشتریانمان نداشته باشیم و با چهرهای بیتفاوت و خنثی و بدون اشتیاق، به کار بپردازیم و چنین تصور کنیم که به هر صورت در جمع همکارانمان حضور داشتهایم و انجام وظیفه کردهایم. قطعاً دوستانمان از این رفتار و یا حتی از اینگونه طرز تفکر، رنجیدهخاطر خواهند شد چراکه روابط گرم و صمیمانه کارکنان، همدلی و یکرنگی و همراهی، حرکت به سوی توسعه ، همتی والا میطلبد و مشارکت فعالانه و مشتاقانه همکاران، گذشت و ایثار آنان، کار بیوقفه و تلاش با نیت خدمت به مردم، پشتوانهای است برای دستیابی به اهداف ارزشمندمان.
جنبه دیگر گشودگی، با مفهوم تملک احساسات و تفکرات مرتبط است. گشودگی چنین تعبیر میشود که شخص مورد نظر، احساسات و تفکرات خود را که کاملاً در اختیار خود وی است، به دیگری انتقال میدهد. اساساً افراد، خودشان، مسئول احساسات و تفکراتشان هستند و سعی نمیکنند تا آن را از خود منفک کرده و به دیگری انتقال دهند الا در صورتی که مجبور باشند و یا هدف خاصی از آن داشته باشند.
خیلیها معتقدند که خودگشودگی (از خود گفتن) بیشتر در جهت «خودیت» است؛ در این صورت باید بگوییم که احساسات ما از تمایلات یا میانکنش بین واقعیت بیرونی و ادراکات، نگرشها و پیشداوریهای درونی ماست.
در مقالات دیگر از دکتر مجید مجدنیا به بحث ارتباطات بیشتر خواهیم پرداخت.
وبسایت ایشان: www.majdnia.ir
اپکتایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.