آموزش اهمیت درستکاری به کودکانمان چراغ راه موفقیت آنها در زندگی خواهد بود
«کوتاه و مطمئنترین مسیر منتهی به زندگی سرشار از عزت در این جهان این است که همان شخصیتی را در واقعیت زندگی کنیم که به آن تظاهر میکنیم و اگر با دقت و ظرافت زندگی که در اطرافمان جریان دارد را نظاره کنیم درمییابیم که تمامی فضایل اخلاق انسانی را میتوان در خود با بهکارگیری آنها در عمل دوچندان کرد و قوت بخشید.» سقراط
زمانیکه پسرم، جیکوب هنوز بچه بود، همیشه از خودش به من چغلی میکرد. هر کار خطایی هرچند کوچک اگر انجام میداد بلافاصله میآمد پیش من و اعتراف میکرد؛ «مامانی، دستم خورد به قاب عکس و افتاد.»، یا اینکه «مامانی، من قطار اسباببازیم رو شکوندم.» انگار برای جبران و تصحیح خطاهای خود نیاز داشت که پیش من اعتراف کنه و هر بار من را با معصومیت و صداقتش سرحال میآورد.
جکوب تا پایه چهارم یا پنجم دبستان این رویه اعتراف کردن را ادامه داد تا اینکه بهتدریج متوجه تغییری در رفتارش شدم. او دیگر مایل نبود اشتباهاتش را با من مطرح کند و خیلی از مواقع هم حتی سعی میکرد کار اشتباهش را مخفی نگه دارد. البته که در اون سن متأثر از تأثیرات بیرونی جدید و متعدد بود و همچنین دیگر مایل نبود که با مشکلی روبرو شود.
بهعنوان یک پزشک استیوپاتید (کل نگر) با این دانش که ذهن، جسم و روح هر یک بهنوبه خود بر سلامت و تندرستی ما اثرگذار هستند، آموزش دیده بودم که برای درمان، کل یک فرد را در نظر بگیرم. اگر یکی از این جنبهها نادیده گرفته شود، کلیت فرد نمیتواند درمان شود. خصیصهها و ارزشهای اخلاقی ما در این جریان نقش حائزاهمیتی ایفا میکنند. بهعقیده سقراط: «دو نوع بیماری برای روح آدمی شناخته شده است؛ پلیدی و جهل.» با علم به این امر بود که مصمم شدم به پسرم کمک کنم تا چرایی و چگونگی درستکار بودن را تماما درک کند. چراکه هسته وجودی و ماهیت ما از درستکاری نشأت میگیرد.
درسهای زندگی
از زمانی که جیکوب بچه بود، عادت داشت آخر هفتهها صبح زود پیش من بیاد تا طبق روال در مورد درسهای زندگی با هم صحبت کنیم. ما در مورد همهچیز بحث میکردیم؛ از اتفاقات مدرسه و گفتهها و شنیدههای جیکوب با دوستان و معلمش گرفته تا مواردی مثل اتفاقات بدی که در دنیا رخ میدهند و حتی دلیل آفرینش ما. معمولا سؤالهایی که میپرسید بالاتر از سنش بودند و من همه تلاشم را میکردم تا بهترین جواب را برای سؤالهای او پیدا کنم و در مقابل، نظر خودش را هم در رابطه با مسائل جویا میشدم.
درونمایه همیشگی بحثهای من و جیکوب پیرامون درسهای زندگی و مفاهیمی بود از قبیل صداقت، نیکخواهی و ارجح دانستن دیگران بر خود و جیکوب خیلی سریع این مفاهیم را درک میکرد.ازهمینرو تصمیم گرفتم که از این فرصتهای ناب استفاده کنم و راجع به یک درس زندگی مهم، اینکه همیشه باید کار صحیح را انجام داد؛ حتی زمانیکه هیچکس ما را نمی بیند، با جیکوب صحبت کنم؛ مخصوصا باتوجه به تغییری که در او میدیدم.
قبلا هم چند باری راجع به این موضوع صحبت کرده بودیم، اما میخواستم مطمئن بشم که پسرم متوجه است که بیاطلاعی دیگران از کار اشتباهی که انجام داده است، خطای او را توجیه نمیکند. همه ما مسئول تصمیماتی هستیم که میگیریم و هر تصمیمی عواقبی را با خود بههمراه خواهد داشت. خیلی مهم بود که جیکوب متوجه این امور شود.
وقتی غرق صحبت درباره اهمیت درستکاری بودیم متوجه شدم در نگاه اول گاها در مقابل تصمیمهای سختی قرار میگیریم و البته که من هم بهنوبه خود کم خطا نکردهام.
خانم سوزان الکساندر ییتس، یکی از کارشناسان وبسایت تخصصی پرورش کودک Focus on the Family ، در رابطه با اهمیت درستکاری و ارجحیت این امر نظریات موجهی را مورد بررسی قرار میدهند.
هرگز نباید برای کوچکترین مسائل هم اصولمان را زیرپا بگذاریم، مهم نیست اگر فکر میکنیم در حق ما بیانصافی شده است، اینکه حق با ما است یا حتی اگر منفعت خودمان را در زیر پا گذاشتن اصول میدانیم.
خانم الکساندر ییتس معتقد است: «بهعنوان والدین، ارزش کدام در نظر ما بیشتر است؛ درستکاری یا موفقیت؟ اگر درستکاری برای ما در اولویت است پس به پسرم مکررا تأکید میکنم که موقع بازی تنیس هر بار که پاش روی خط رفت، حتی اگر منجر به باختش هم شود باید اعلام بکند که پایش روی خط قرار گرفتهاست. تقاضانامه ورودی دانشگاه دخترم را حتی با علم به این نکته که میتواند شانسش را برای قبولی بیشتر کند بهجای او نمینویسم. باتوجه به تحریف ارزشها در جوامع امروزی، ما بهعنوان والدین باید همیشه گوشبهزنگ باشیم؛ چراکه تمنای شدید آدمی برای موفقیت میتواند خارج از آگاهی ما بر تصمیمهایمان تأثیر گذاشته و نهایتا منجر به تخریب شخصیت ما شود.»
ازهمینرو، به کودکانمان بیاموزیم که کار درست را انتخاب کند نه صرفا کارهایی که به نفعش است. ناگفته نیست که هراندازه بیشتر درستکاری را تمرین کنیم بههمان اندازه مهارتمان در انتخاب کار درست و درستکاری تقویت میشود.
انتخابهای صحیح
در طول روز فرصتهای بسیاری برای محک زدنمان در انتخاب درستکاری در مقابلمان قرار داده میشوند تا ببینیم آیا مسیر درست را انتخاب میکنیم یا مسیر سهلتر که نهایتا به نفع ما ختم میشود. گاهی چنین انتخابهایی ساده نخواهند بود و ما را با تناقضهای درونی روبهرو خواهند کرد. اما نهایتا باید تصمیم بگیریم به کدام صدای درونمان گوش خواهیم داد؟
در دوران کودکی، بیشتر خالص و پاک هستیم، اما هرچه بزرگتر میشویم بیشتر کارهایی که در چشم دیگران درست محسوب نمیشوند را انجام میدهیم. این کارها از طرق مختلفی همچون والدین، همکلاسیها، برنامههای تلویزیونی، فضای مجازی و مواردی مشابه یاد گرفته شدهاند. با همه این پیامها، احتمال داره که به این نتیجه و باور برسیم که انجام کارهای درست کار چندان بااهمیتی نیست.
اما انتخاب درستکاری مهم است؛ و اینکه امروز چه کسی هستیم و چه کسی خواهیم شد، از اهمیت مهمی برخوردار است. این درستکاری ما است که شخصیت فرزندانمان و نهایتا نسلها و جوامع فردا را شکل میدهد. این انتخاب بر تصمیمهای روزانه، روابط ما، برخورد ما با چالشهایی که زندگی در هر قدم پیش پایمان میگذارد، انتخاب رهبرانمان و بهطورکلی بر هر جنبه از زندگیمان تأثیرگذار خواهد بود.
سوزان الکساندر ییتس دررابطه با درستکاری میگوید: «انسانی درستکار بودن به این معنی است که حتی در مواقعی که نگاه کسی متوجه شما نیست هم انسانی صادق، معتمد، قابلتکیه و اطمینان باشید. اما متأسفانه فرهنگ امروز ما برای درستکاری جایگاهی قائل نیست و همین امر منجر به شکلگیری رویکردی در میان افراد جوامع شده است بر این مبنی که تا زمانیکه تصمیمات ما خسارت یا آسیبی را بر دیگران تحمیل نکنند و کسی متوجه نشود، هر کاری را که بخواهیم میتوانیم انجام دهیم.»
در جوامع امروزی مباحث متعددی در خصوص رفتار بهدلخواه و موافق منافع خود مطرح است. همچنین در جوامع مثالهای بیشماری از رفتارهای بدی که افراد بههنگام ناراحتی یا در مواقعی که فکر میکنند در حقشان بیانصافی شده است از خود نشان میدهند را شاهد هستیم. بهعقیده من این طرز فکر نادرست است. بهمنظور حفظ و تقویت فضایل اخلاقی و همینطور بهخاطر صلاح اطرافیان و جوامعمان، تحت هر شرایطی باید انتخابهای صحیحی داشت و همواره نیکخواه و درستکار بود. چراکه، بههرحال هویت، شخصیت و رفتار ما بر دیگران اثرگذار خواهد بود. این امری اجتنابناپذیر است؛ کار نادرست و رفتار ناشایست، نادرست است فارغ از توجیهی که برای آن داریم.
موضع خود را مشخص کنید
فهم صحیح و عمیق از اصول و ارزشهای اخلاقی خودمان پیش از آموزش آنها به فرزندانمان، ضروری است. تحقق این مهم در بهکارگیری این اصول و ارزشها در رفتار و عملکردمان بهعنوان والدین نهفته است. در هر فرصتی که با فرزندانمان بدست می آوریم، هنگام پیادهروی یا در مسیر مدرسه، میتوانیم در خصوص این امور با فرزندانمان صحبت کنیم. واقعیت تلخی است که امروزه مباحث حول موضوع اخلاقیات و ارزشها خیلی کمتر میان والدین و فرزندان مطرح میشوند. باتوجه به شرایط و وضعیت فعلی جهان پیرامون، بسیار ضروری است که تأکید بیشتری بر این مباحث داشتهباشیم و آنها را بهبحث بگذاریم.
لغتنامه مِریام-وبستر «درستکاری» را پایبندی مطلق به اصول و ارزشهای اخلاقی یا ارزشهای هنری تعریف میکند. پایبندی مطلق به اصول و ارزشهای اخلاقی در تناقض با تایید تفکرات و عقاید عام قرار دارد، بهویژه در مواردی که این تفکرات و عقاید از مسیر صحیح منحرف میشوند. بهیاد داشتن این امر که فشار گروه همسالان میتواند آینده فرزاندانمان را تنها با یک انتخاب نادرست به سمت نابودی هدایت کند برای ما و البته فرزندانمان بسیار مهم است.
ازهمینرو در بحثهایی که با پسرم داشتیم همیشه سعی میکردم در قالب یک بازی ایفای نقش، آنها را به بحث بگذارم. بهعنوانمثال، از جیکوب میپرسیدم: «اگر همکلاسیها ازت بخوان چیزی رو از یک مغازه بدزدی چه کار میکنی؟ یا اگر قبول نکنی از آنها پیروی کنی و اونا اذیتت بکنن چی؟» و جیکوب هم در جواب به من میگفت: «من فقط میتونم بهشون بگم نه و اون محل رو ترک کنم.» در اینجور مواقع نقش منفی رو یک مقداری قویتر میکردم؛ مثلا میپرسیدم: «اگر اِی.اس (بهترین دوست مدرسه جیکوب) ازت بخواد که نسخه جدید بازی ویدیویی «برادران ماریو/ Mario Bros» رو که خیلی هم دوست داری بدزدی و بدونی هیچکسی هم متوجه نمیشه چی؟»
در طول همه این سالها، مفاهیم متعددی را در قالب سناریوهای مختلفی با جیکوب امتحان کردم، از سیگار کشیدن گرفته تا تقلب کردن و ارجح دانستن بقیه بر خود و پذیرفتن مسئولیت عواقب تصمیمها و کارهایمان. امیدوارم زمانیکه جکوب در آینده همه این مثالها را بیاد آورد، موضع و جایگاهش برای خودش مشخص باشد و انتخاب کار درست برای او آسان شود.
القای درستکاری
«لارا مارکهِم» در مقالهای در وبسایت روانشناسی امروز، رویکردهای جالبی را در خصوص آموزش درستکاری به فرزندانمان ارائه میدهد. وی در این مقاله به چهار نکته اشاره میکند که باید حین آموزش درستکاری به کودکان مدنظر قرار دهیم.
نکته اول این است که کودکان همواره به رفتار و عملکرد والدین و بزرگترها توجه میکنند، به این معنی که ما الگوی یادگیری آنها هستیم. همه والدین میدانند که حتی در مواقعی که فکر میکنیم توجه فرزندانمان به ما نیست، درواقع حواسشان به ما است.
بهٰعنوانمثال، تصور کنید موقع بیرون آمدن از سوپرمارکت متوجه میشویم که صندوقدار فراموش کردهاست که آب معدنی را حساب کند. اگر برفرض بگوییم: «فراموشش کن، وقت ندارم برگردم،» یا حتی بدتر بگوییم که: «خوب چه خوب، اینبار آب مجانی میخوریم،» چه درسی به فرزندانمان میدهیم؟ کار درست این است که برگردیم و پول آب معدنی را هم پرداخت کنیم و دراینصورت است که فرزندمان هم یاد خواهد گرفت که شرایط مشابه را چطور باید مدیریت کرد. در طول روز باید از هر فرصتی که با آن روبهرو میشویم استفاده کنیم تا کار درست را انجام دهیم با این هدف که توجیهی باشد برای فرزندانمان درخصوص رفتاری که از آنها انتظار میرود.
نکته بعدی این است که فرزندانمان را متوجه سازیم که رفتار و تصمیمات او بر دیگران اثر خواهد گذاشت و این امر به او کمک خواهد کرد تا حین تصمیمگیری بسنجد رفتارش نیکخواهانه و باملاحظه است یا خیر. در واقع از این طریق قاعده طلایی «با دیگران همانطور رفتار کنید که میخواهید آنان با شما رفتار کنند.» را در عمل به نمایش میگذارید. اگر فرزندتان به کودک دیگری اجازه میدهد تا با کامیون اسباببازی موردعلاقهاش بازی کند حتما به او گوشزد کنید که این رفتارش موجب خوشحالی کودک دیگری شدهاست و اینکه چه احساس خوبی خواهد بود اگر کودک دیگری به خود او اجازه میداد تا با اسباببازی موردعلاقهاش بازی کند. از او بپرسید از اینکه اسباببازیاش را با دیگری شریک شدهاست چه حسی دارد. انجام کار درست دقیقا بههمان اندازهای که برای مفعول دلچسب است برای فاعل نیز لذتبخش خواهد بود؛ مطمئن شوید که فرزندتان متوجه این نکته باشد.
گاها حتی میتوانیم با انجام کار نادرست نیز فرصت یادگیری جدیدی برای کودکان ایجاد کنیم و گزینههای رفتاری دیگری را نیز به فرزندانمان معرفی کنیم.
بهعنوانمثال، تصور کنید فرزندتان بهجای انجام تکالیفش تصمیم میگیرد بازی کند و نهایتا پروژهای که برای او تعریف شده بود امتیاز قابلقبولی نمیگیرد. در این مواقع کودکان فرصتی خواهند داشت که با عواقب تصمیمات و انتخابهایشان مواجه شوند و به این بیاندیشند که کجای مسیر را اشتباه انتخاب کردند. ازاینرو، رفتار جایگزین این خواهد بود که هر روز بعد از مدرسه تکالیفشان را انجام دهند و بعد مشغول بازی و سرگرمی شوند. آیا از این طریق فرزندمان به این نتیجه خواهد رسید که این کار در مقایسه با زمانیکه باوجود تکالیفش تصمیم میگیرد اول بازی کند و آخر شب با خستگی تکالیفش را انجام دهد انتخاب بهتری خواهد بود؟
و در آخر، مارکهم پیشنهاد میکند با طرح پرسشهای صحیح به فرزندانمان کمک کنیم تا رفتار و تصمیمهای خود را بسنجند. در این مورد، شبیهسازی و قرار دادن فرزندانمان در شرایط مشخص با یک پرسش ساده «اگر تو در این شرایط قرار میگرفتی چه کار میکردی؟»، همانطور که من با جکوب تجربه کردم، و اینکه از فرزندتان بپرسید از شرایط مشخصی که با آن روبهرو شده است چه درسهایی آموخته است میتواند بینهایت مفید و مؤثر واقع شود. در شرایطی که کودکان متوجه شوند تصمیم یا اتفاقی که شاهدش بودند صحیح و درست نبودهاست به آنها کمک خواهد کرد تا با نگاه به درونشان نقاط کمتر قوی خود را بشناسند و تقویت کنند. برخی از مهمترین درسهای زندگی از همین طریق حاصل میشوند.
مارک مِریل، پدر ۵ فرزند و الگوی درستکاری میگوید: «درستکاری، یک رفتار یا عمل واحد نیست، بلکه یک طرز فکر یا ذهنیتی است که باید در خودمان پرورش دهیم. درستکاری درواقع در قلب و ذهن افراد متولد میشود و از هویت و باورهای بنیادین ما در خصوص درست و نادرست، خوبی و پلیدی نشأت میگیرد. درستکاری نه فقط در یک عمل و رفتار شما، بلکه در شخصیت شما نمایان میشود.»
مریل معتقد است در پرورش درستکاری بهتر است در وهله نخست بر مبانی و موارد ابتدایی مثل اینکه در شرایط مشخص چه مطلبی را چطور باید بیان کرد و یا چه کاری را چطور باید انجام داد متمرکز شویم. اگر از این مبانی بهعنوان راهنمای مسیرمان استفاده کنیم در طول این مسیر متوجه خواهیم شد که در راستای تحقق اصول و ارزشهای اخلاقی که برای خود تعریف کردهایم چطور باید رفتار کنیم و تنها ازاینطریق میتوان این اصول و ارزشها را به فرزندانمان نیز القا کنیم. البته بنیان رفتار و گفتار ما تفکرات ما است، بنابراین نباید از طرز تفکر و اندیشههایمان غافل شویم.
مریل در رابطه با انتخاب کار نادرست میگوید: «در مواقعی که اقداماتی مغایر اصول اخلاقی را صرفا بهمنظور منفعتطلبی انجام میدهیم، باید توجه داشتهباشیم که تأثیرات ناشی از این اقدامات موجب زیان دیگران خواهد شد. این قانون طبیعت است؛ هنگامی که فردی چیزی را که متعلق به او نیست تصاحب میکند، ضرر و رنج حاصل از این اقدام بر دیگری تحمیل میشود و در نهایت شخصی باید تاوان این اقدام را بپردازد. ماه همیشه پشت ابر نمیماند.»
به جلو بنگرید
بسیاری از نویسندگان، نقل قولی را در خصوص اهمیت درستکاری از یکی از موفقترین نامهای دنیای کسب وکار و تجارت، وارن بافِت، نقل میکنند: «هنگام مصاحبه استخدامی، سه ویژگی را در متقاضیان جستجو کنید: درستکاری، هوش و انرژی. اگر متقاضیان فاقد مورد اول باشند، دو مورد دیگر کسبوکار شما را نابود خواهند کرد.»
بهعنوان والدین تمام دغدغه ما این است که فرزندانمان در بهترین مدارس تحصیل کنند تا نهایتا با دریافت بهترین تحصیلات آینده و موفقیتشان در زندگی تضمین شود. هوش برای ما بسیار ارزشمند است. اما آیا یک موردی را در این معادله فراموش نکردیم؟ همانطور که بافت هم معتقد هست هوش و ذکاوت فارغ از درستکاری منجر به نابودی ما میشود یا حداقل کسب وکارمان را متضرر میکند. اگرچه تحصیلات حائزاهمیت است، پرورش شخصیت برای تضمین زندگی موفق اهمیت فراتری دارد و متأسفانه این امر از نظرها پنهان ماندهاست.
امروز، پسر من جیکوب یک نوجوان ۱۴ ساله است و اگرچه صبحهای تعطیلات کمتری را با هم میگذرانیم، اما هرازگاهی حینی که جیکوب مشغول کارهای روزانه است تلاش میکنم چند موردی از درسهای زندگی را چاشنی روزهایش کنم. اصول و ارزشهای اخلاقی والا بنیان هویتی مردی را پیریزی میکنند که جیکوب فردا روز به آن تبدیل خواهد شد و چراغ راهنمای مسیر زندگی او خواهند بود. این مسئولیت من بهعنوان یک مادر و عضوی از جامعه است که اطمینان حاصل کنم جیکوب در زندگی مردی درستکار خواهد بود.
تاتیانا دِنینگ، پزشک خانواده است با تمرکز بر تندرستی و پیشگیری از بیماری. او براین باور است که با توانمند ساختن بیماران ازطریق دانش و مهارتهای ضروری، آنها قادر به حفظ و ارتقای سلامت خود خواهند بود.
مطالب دیگر:
آلمان در «خط مقدم» علیه نفوذ چین و روسیه
اینفوگرافیک آزار و شکنجه فالون گونگ در چین
داستانهای باستان: مفهوم وفای به عهد و برادری