در مقالههای گذشته به طور اختصار به تعریف ارتباطات، ارتباطات درونفردی و میانفردی، بازخور در ارتباطات و… اشارهای داشتیم؛ اینک در خصوص شناخت انسانها و اینکه دانشمندانِ علم ارتباطات، چگونه انسانها را طبقهبندی کردهاند تا خصوصیات و خلق و خوی آنها را بتوانند دستهبندی کرده و ویژگیهای هر یک از این دستهها را به منظور نفوذ در آنها و برقراری ارتباطِ مؤثر، برشمارند.
از حدود چهار دهه پیش، صاحبنظران ارتباطات، روی رابطه میان «پاداش و ارضای نیازها» تأکید کردهاند و آن را در شکلگیری رفتارهای ارتباطی مؤثر دانستهاند. بر این اساس، افراد به خاطر ارضای یک نیاز و یا دریافت پاداش، رفتار ارتباطی خاصی از خود نشان میدهند. اندیشمندان معتقدند که چنانچه بتوانند انگیزههای حاکم بر انسانها را بشناسند، در این صورت خواهند توانست تا رفتارهای ارتباطی آنان را پیشبینی کنند.
آنان معتقدند که چهار عامل اساسی بر رفتارهای ارتباطی افراد تأثیرگذار است:
۱- نیاز به همبستگی (Need for affiliation)
۲- نیاز به موفقیت
۳- جرمگرایی
۴- ماکیاولیسم
نیاز به همبستگی
یکی از عوامل مهمی که در رفتارهای ارتباطی انسانها، اثر انکارناپذیری دارد، نیاز انسانها به همبستگی یا نیاز به با دیگران بودن است. نیاز به همبستگی، عبارت است از خواست و آرزوی برقراری روابط دوستانه با دیگران و تداوم این وضعیت تا حد ممکن. بیشترین پاداشی که بر اساس نیاز به همبستگی به وجود میآید، از همراهی و مصاحبت است؛ از این رو اشخاص سعی میکنند تا در ارتباطات میانفردی خود، بیشتر حالت دوستانه و محترمانه داشته باشند تا حالت اختلاف و یا عدم توافق و خصمانه. اشخاص در این گروه، یعنی کسانی که در گروه «نیاز به همبستگی» قرار دارند، دارای ویژگیهایی بدین شرح هستند:
آرزو و رغبت زیادی برای پذیرش و تأیید از سوی دیگران دارند، گرایش به همسویی و همنوایی نسبت به خواستهها و هنجارهای دیگران در آنان شدیدتر است؛ البته در صورتی که دوستی و پیوند با دیگران برایشان مهم باشد. اگر این دیگران (دوستان و آشنایان و اطرافیان و…) در جهت خواستههای خودشان اندکی اصرار کنند، خواستههایشان به زودی پذیرفته میشود. این گروه انسانها، حتی حاضرند از هنجارها و خواستههای خود در مقابل خواستههای دیگران، چشمپوشی کنند. نسبت به احساسات دیگران علاقه زیادی از خود نشان میدهند.
درد، همراه میطلبد و انسان، شرایط دشوار زندگی خود را همراه با دیگران راحتتر تحمل میکند، زیرا احساس میکند که دیگران هم با وی همراه هستند و در ناملایمات و تحمل دردها و رنجها، آنان شریک وی هستند.
افرادی که در این گروه جای دارند، معمولاً لبخند بر گونه دارند و به هنگام گفتوگو با دیگران نسبت به کسی که سخن میگوید، با تکان دادن سر، نظر موافقشان را ابراز میدارند و خود را مشتاق پذیرش طرف مقابل خویش، نشان میدهند. این گروه از انسانها، بیشتر از نشانههای ارتباط غیر کلامی (حرکات دست و سر و بدن و…) استفاده میکنند. در مجموع افراد با «نیاز به همبستگی بالا»، بازخور کلامی بیشتری از خود نشان میدهند و چنانچه از اعتماد به نفس بالایی برخوردار باشند، از رفتارهای عاطفی بیشتری نسبت به دیگران استفاده میکنند.
انسانهای این گروه، در دنیای کار، به دنبال فرصتهایی هستند تا بتوانند به نیازهای خود پاسخ دهند؛ از این رو ترجیح میدهند تا در محل کار با دیگران ارتباط برقرار نمایند و از محلهای خلوت و دور از دیگران پرهیز میکنند. آنان از درجه مشارکت بالایی در کار نسبت به دیگران برخوردار هستند و بیشتر درگیر امور عمومی میشوند. در مقابل، افراد با درجه نیاز به همبستگی کم، به آرامش و تنهایی بیشتر اهمیت میدهند و بدان نیاز دارند. در محیط کاری خود نیز ترجیح میدهند که کمتر به دیگران وابسته باشند.
مدیران، با درک این نکات ظریف، میتوانند کارهای مناسب را به افراد مناسب واگذار کنند و با توجه به شناختی که از هر یک کارکنان دارند، آنان را در جهت رضایت شغلی، سوق دهند.
درد، همراه میطلبد و انسان، شرایط دشوار زندگی خود را همراه با دیگران راحتتر تحمل میکند، زیرا احساس میکند که دیگران هم با وی همراه هستند و در ناملایمات و تحمل دردها و رنجها، آنان شریک وی هستند.
در مقالات دیگر از دکتر مجید مجدنیا به عوامل دیگر تاثیرگذاربر رفتارهای ارتباطی خواهیم پرداخت.
وبسایت ایشان: www.majdnia.ir
اپکتایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.