ردپای چین کمونیست در بنیادگرایی اسلامی
روابط مستقیم حزب کمونیست چین و طالبان به دهه ۱۹۹۰ برمیگردد. یعنی زمانی که طالبان قدرت را در دست داشت. در آن زمان چین با ملا محمدعمر، رهبر طالبان به توافقی دست پیدا کرد که بخش عمدۀ آن توافق هنوز هم پا برجا است. در دوران حضور آمریکا و نیروهای ائتلاف در افعانستان، چینیها نشستهای مخفی خود را با طالبان ادامه دادند. این نشستها تا امروز ادامه یافته است و در ماههای اخیر آشکارتر و رسانهایتر شده است. به طوری که مقامات چینی دیگر از علنی کردن آن ابایی ندارند.
نخستین بار طالبان در اکتبر ۱۹۹۴ و در اوج جنگهای داخلی افغانستان، در قامت شبهنظامیانی در جنوب افغانستان ظاهر شدند. آنها در مدت کوتاهی ایالات مختلف افغانستان را یکی پس از دیگری تصرف کردند و این گونه یکی از سیاهترین فصلهای تاریخ این کشور را رقم زدند.
مصالحه و دوستی پکن با طالبان میتواند تضمینکننده بخش زیادی از امنیت منافع چین در افغانستان باشد.
قتلعام هزاران تن از مردم هزاره در شهر مزار شریف در آگوست سال ۱۹۹۸، کشتار مردم در ولایتهای سر پل و بامیان در فاصله سالهای ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۱ و حملات انتحاری بیشماری که طی سالهای اخیر مردم بیگناه بسیار زیادی را به کام مرگ برده است، بخشی از کارنامه سیاه این گروه تروریستی است. دیده بان حقوق بشر با انتشار گزارشاتی ویژه به بخشهای مهمی از این قتلعامها بصورت مستند پرداختهاست.
نقض ظالمانه حقوق زنان، ویران کردن تندیسهای عظیم بودا در بامیان که از ثروتهای فرهنگی دنیا بود و غارت آنچه که از ثروت ملی به جای مانده بود، برگهای دیگری از پرونده سیاه طالبان است.
رژیم کمونیستی چین در سرزمین افغانستان و در میان چنین گروه تروریستی بدنام و خطرناکی در پی چیست؟ مصالحه و دوستی پکن با طالبان میتواند تضمینکننده بخش زیادی از امنیت منافع چین در افغانستان باشد. در این میان برای حاکمان کمونیست چین، چندان اهمیتی ندارد که این تعاملات به اصطلاح امنیتی، در نهایت میتواند منجر به ادامه حیات یا حتی قدرتمندتر شدن و مشروعیت بخشیدن به تروریستها شود.
برای پکن آنچه اهمیت دارد این است که طالبان منافع چین را در این کشور هدف قرار ندهند و در میان اویغورهای ساکن شینجیانگ نیز حضور پیدا نکنند. بنابراین میتوان ردپای دو عامل را در این خصوص پیدا کرد.
یک عامل منافع اقتصادی چین در منطقه و عامل دیگر ملاحظات امنیتی این رژیم در منطقه مسلماننشین شینجیانگ واقع در شمال غربی چین. به گمان برخی تحلیل گران احتمالاً چین در راستای تفاهم با طالبان به آنها تا حدودی مشروعیت سیاسی، و حتی گاهی اسلحه و مهمات پیشکش میکند.
فیگارو مینویسد پس از آنکه در ماه اکتبر گذشته، محمد اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان در پکن مهمان رئیس جمهوری چین بود، دولت چین نیز به صورت محرمانه، میزبان یک هیأت از طالبان بود.
بیبیسی معتقد است که افغانستان و چین در زمینههای اقتصادی روابط تنگاتنگی دارند و شرکتهای چینی در استخراج معادن افغانستان فعال هستند. بنابراین هرگونه بیثباتی در افغانستان بر منافع چین به ویژه در بخش صنعت و معدن، میتواند ضربه بزند. شرکتهای چینی برای استخراج از معدن مس عینک، بزرگترین معدن مس افغانستان، پروژه استخراج نفت در شمال افغانستان و اجرای برنامههای راهسازی سرمایهگذاری کردهاند.
فیگارو میافزاید که پس از اتمام حضور بریتانیاییها در قرن نوزدهم، شوروی سابق در دهه هشتاد، و آمریکا در سیزده سال گذشته، اکنون نوبت استیلای چینیها در افغانستان است.
در این میان مقامات چینی در ماههای اخیر و به ویژه پس از روی کار آمدن دولت جدید در افغانستان، رابطه خود را با پاکستان روز به روز عمیق ترکرده اند. آنها از تسلط و نفوذ پاکستان بر طالبان باخبرند. در فوریه ۲۰۱۵ نیز هیأتی از نمایندگان طالبان از افغانستان به پایتخت پاکستان سفر کرد.
«اندرو سمال» مؤلف کتاب «محور چین – پاکستان: ژئوپولتیک جدید آسیا» طی گفتگو با خبرگزاری دویچهوله معتقد است که در سالهای اخیر، چین به طور فزایندهای در مورد کاهش نیروهای غربی در افغانستان نگران است. این کشور میترسد که برهم خوردن اوضاع افغانستان بر بیثبات شدن شینجیانگ، ایالت ناآرام شمال غربی و منطقه وسیعتر تأثیر داشته باشد و به بلندپروازیهای این کشور برای «کمربند اقتصادی راه ابریشم» ضربه بزند.
«شینجیانگ» منطقهای کوهستانی بیابانی است که در شمال غرب چین قرار دارد و تقریباً یک ششم چین فعلی را تشکیل میدهد. در اثر سیاستهای استبدادی حکومت کمونیستی چین، مردم مسلمان این ایالت به لحاظ اقتصادی زندگی سختی را میگذرانند. سیاستهای حکومت در این استان باعث سیطره اقتصادی چینیهای نژاد هان که اکثریت جمعیت این کشور را تشکیل میدهند بر مسلمانان و در نتیجه فقر و محرومیت مسلمانان شده است. آنها در سرزمین مادری خود مانند بیگانگان زندگی میکنند و دولت چین را به تلاش برای نابودی آیین و فرهنگ خود متهم میکنند.
دولت چین همواره و به خصوص پس از وقایع ۱۱ سپتامبر، سعی در تروریست خواندن مسلمانان اویغور کرده است. در طول حاکمیت حزب کمونیست، اویغورها بارها دست به قیام زدهاند که همواره با سرکوب و واکنش شدید حکومت مواجه شده است. آخرین مورد آن در ماه جولای سال ۲۰۰۹ روی داد.
روزنامه هشت صبح، چاپ کابل مینویسد که با توجه گسترش تهدید گروه تروریستی داعش و احتمال ظهور و گسترش این گروه خطرناک در منطقه غربی چین، بسترهای سرمایهگذاری چین با تهدید روبهرو شده است. از اینرو چین با هدف مصونیت برنامههای اقتصادی خود در بندر گوادر پاکستان، راه ابریشم و دیگر سرمایهگذاریهای اقتصادیاش در آسیای مرکزی و جنوب آسیا، تلاش دارد تعاملات امنیتی خویش را افزایش دهد.
این روزنامه میافزاید چین همانطور که در دهه ۱۹۹۰ با ملاعمر ارتباط برقرار کرد و از این طریق توانست القاعده و دیگر گروههای رادیکال را از شینجیانگ دور نگه دارد، باز هم تلاش دارد با گروههای رادیکال ارتباط برقرار کند.
این روزنامه افغانی معتقد است که در یک نگاه کلی، سیاست خارجی چینیها در سایر کشورهای جهان، بیشتر سودمحور بوده است. آنها براساس این نوع سیاست، در افغانستان نیز به جستجوی سود هستند، در غیر این صورت علاقهای به گسترش روابط با افغانستان نداشتند.
ملاک برقراری روابط برای سران حزب کمونیست، چیزی نیست جز منافع و ثروت در هر گوشه دنیا و به هر قیمتی که باشد.
اپکتایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.