«در این نقطه از ایران، هیچ چیز از جان انسان گرفته تا حیوان و ترانسهای برق امنیت ندارد. شورای تامین استان خوزستان دو طایفه محمدی و محمدموسایی را به حال خودشان رها کردهاند تا هر چقدر که میتوانند یکدیگر را بکشند. من بخشی از یک فاجعه انسانی را برای شما روایت میکنم.»
اینها بخشی از روایت یک شاهد محلی از درگیریهای دو طایفه محمدی و محمدموسایی از ایل بهمئی است که از سال ۱۳۹۴ تاکنون درگیر نزاعهای خونینی شدهاند که به کشته شدن دستکم بیست و دو نفر، زخمی و معلول شدن دهها نفر، آواره شدن صدها خانواده و از هم پاشیده شدن زندگیها منجر شده است. اپک تایمز فارسی هویت این شاهد محلی را توانسته تایید کند اما به دلایل امنیتی اسم و مشخصات او در این گزارش منتشر نشده است.
روزنامه کارون در مقالهای در اینباره نوشته است که تامین امنیت استان خوزستان به دلیل ذخایر عظیم نفتی، صنایع سنگین و درصد بالای تولیدات کشاورزی اهمیت حیاتی دارد. در این میان، چند سالی است که نام «پتک» در رسانههای مکتوب و غیرمکتوب نوشته و خوانده میشود و ویدئوهای مختلفی از آن در شبکههای مجازی منتتشر شده است. شهرت این روستای شهرستان باغملک که نزدیک به شهرستان رامهرز است، نه برای جاذبههای آن، نه برای معرفی پیشه کشاورزی و فرهنگ مردمانش، بلکه از جهت نا امنیاش میباشد، به طوری که خونهای بسیاری در این روستا و در جوار زمینهای کشاورزی آن ریخته شده است.
ماجرا از کجا آغاز شد؟
تعدادی از رسانههای داخلی ایران به نقل از منابع خود، گزارش دادند که نزاع دو طایفه محمدی و محمدموسایی از حدود دو دهه پیش آغاز شد و مانند آتش زیر خاکستر گاهی در دعواهایی بین چند فرد خود را نشان میداد، اما در سال ۱۳۹۴ به نزاعی گسترده و دوامدار منجر شد و حتی با کوچ اهالی روستا نیز این مشکل حل نشد و دامنه این درگیریها به شهر رامهرمز نیز کشیده شد. با گذشت زمان این درگیریها امنیت دو شهرستان باغملک و رامهرمز را تحت تاثیر قرار داد. به گفته نمایندگان مجلس، نهادهای استانی خوزستان توان این را ندارند که این نزاعها را پایان دهند.
متنی که میخوانید، براساس مصاحبه اپک تایمز با شاهد محلی متعلق به یکی از طوایف درگیر تنظیم شده است.
روستای پتک، منطقهای است که دارای تراکم جمعیت زیاد و درآمد ناچیز است. در درگیری که میان دو طایفه در سال ۹۴ رخ داد، ابتدا مردم با سنگ و چوب با یکدیگر درگیر میشدند، اما بعدها دست به اسلحه بردند و همین موضوع وضعیت این روستا را پیچیده کرد. در ابتدا تعدادی از جوانان طایفه محمدی، ۸ نفر از طایفه محمدموسایی شامل دو زن، یک دختر، چند جوان و مرد میانسال را به رگبار بستند. طایفه محمد موسایی برای انتقامجویی، خانههای تعدادی از طایفه محمدی را به آتش کشیدند. بعد از این ماجرا بیش از ۲۰۰ خانواده از این طایفه روستا را ترک کردند و به روستای مجاور که همطایفهای آنها بود، متواری شدند. بعد از اینکه قاتلها دستگیر شدند، مدتی آرامش در منطقه برقرار بود تا اینکه طایفه محمدی اعلام کرد که قصد برگشتن به روستا را دارد و همین موضوع، زمینه درگیریهای بیشتری را بوجود آورد و دو نفر از طایفه محمدموسایی کشته شدند.

براساس سنت ساکنان خوزستان اعم از اقوام لر، عرب و .. هر کسی که قتل انجام دهد، باید منطقه محل سکونتش را ترک کند تا از کشتار و انتقام جوییهای بیشتر جلوگیری شود، اما دادستان وقت خوزستان به طایفه محمدی اجازه داده بود که به روستا برگردد.
بعد از اینکه تعدادی از اعضای طایفه محمدموسایی دیدند که حکومت هیچ کاری برای مجازات عاملان قتل انجام نمیدهد و طایفه محمدی برای برگشتن به روستا تلاش میکند، دست به انتقامجویی زدند و دو نفر از اعضای طایفه محمدی را به قتل رساندند. طایفه محمدی هم برای تلافیجویی تعدادی از روستاهای کوچک محمدموسایی را آتش زدند و ساکنان آن منطقه به شهر رامهرمز مهاجرت کردند. به این ترتیب درگیری به شهر کشیده شد. هر روز تعدادی از اعضای دو طایفه خانههای یکدیگر را در شهر به آتش میکشیدند و به یکدیگر تیراندازی میکردند. امنیت شهر به کلی از بین رفته بود. این وضعیت به همین شکل ادامه یافت تا اینکه بار دیگر چند نفر کشته شدند. دولت مجبور شد تا طایفه محمدموسایی را از روستای پتک جلالی بیرون کند و به این ترتیب این خانوادهها نیز به شهر مهاجرت کردند، اکنون وضعیت به جایی رسیده است که این روستا خالی از دو طایفه درگیر شده است.
دو طایفه به حال خود رها شدهاند
در سال ۱۴۰۰ دو نفر از قاتلان از طایفه محمدی در زندان اعدام شدند. این اقدام دولت باعث شد تا نیمی از طایفه محمدی به روستای پتک جلالی برگردند و نیمی از اعضای طایفه محمدموسایی نیز تصمیم گرفتند که به این روستا برگردند، اما طایفه محمدی مانع شدند. در چنین وضعیتی دولت، اعضای دو طایفه را با یکدیگر آشتی داد، اما این آشتی تنها یک آشتی ظاهری بود و نتیجهاش این شد که طایفه محمدموسایی توانست به روستا برگردد.
این آشتی ظاهری، در واقع آتش زیر خاکستر بود و درگیریها و تیراندازی به ماشینها ادامه داشت، تا اینکه در آذرماه سال گذشته در یک درگیری، دو جوان از هر دو طایفه کشته شدند. قبل از عید نوروز نیز طایفه محمدی، یک خودروی متعلق به یک عضو محمدموسایی را به رگبار بست که باعث شد مسافر خودرو که یک پیرمرد از طایفه بیگدلی بود و هیچ نقشی در درگیریها نداشت کشته شود و راننده نیز به شدت زخمی شد. طایفه محمدموسایی نیز به تلافی، در هفته اخیر یک معلم بازنشسته از طایفه محمدی را به قتل رساند. این معلم بازنشسته طرفدار صلح دو طایفه بود و برادرش نیز دو سال پیش در همین درگیریها کشته شده بود.

در این میان پلیس کار خاصی برای ختم غائله انجام نمیدهد، چون باید شورای تامین استان اجازه بدهد تا پلیس کاری کند. شورای تامین، این دو طایفه را به حال خودشان واگذار کردهاند تا هر کاری میخواهند انجام دهند. اکنون وضعیت به جایی رسیده است که هیچ موجود زندهای در امان نیست. حیوانات هم از این درگیریها در امان نیستند. در این درگیریها به حیوانات هم تیراندازی شده است.
مردم به ستوه آمدهاند
با این حال اقلیتی از هر دو طایفه درگیر این جنگ ناتمام هستند، شاید بتوان گفت بیست درصد از جمعیت دو طایفه در حال درگیری و تیراندازی به یکدیگر هستند. مردم به ستوه آمدهاند اما کاری نمیتوانند انجام دهند. این درگیریها باعث شده که هیچ کسی در این روستا سرمایهگذاری نکند. در حالیکه مردم فقیرتر شدهاند، این درگیریها ابعاد وسیعتری به خود گرفته است و باعث افزایش آسیبهای اجتماعی نیز شده است. به طور مثال جوان شانزده سالهای که باید در مسیر درست زندگی قرار بگیرد، درس بخواند، ورزش کند و از تفریحات سالم لذت ببرد، سرگرمی زندگیاش این است که با اسلحه به مردم تیراندازی کند و دست به خرابکاری بزند. همچنین دهها خانواده در جریان این درگیریها از هم پاشیدهاند. بخصوص بعضی زوجها از دو طایفه درگیر، از یکدیگر جدا شدهاند. فرزندانشان قربانی این طلاقها شدهاند. خانمی هست که بعد از کشته شدن شوهرش در همین درگیریها، خانه و فرزندش را رها کرد و بعد فرزندش در بیپناهی و سرگردانی ناشی از نبود پدر و مادر در تصادف با موتور کشته شد. شبها مردم از صدای شلیک گلولههای پی در پی خواب ندارند. با این حال، این روایت بخشی از یک فاجعه انسانی است که در این منطقه در حال وقوع است و ساکنان نگران گسترش بحران و وقوع یک قتلعام در این منطقه هستند. مشکل محدود به این دو طایفه نیست، بلکه مساله اینجاست که دو طایفه در دو شهرستان باغملک و رامهرز پراکنده هستند و درگیریها را همین افراد از روستا به این دو شهر نیز کشاندهاند.
مشکل ما این است که «صدا و سیما» به دنبال اخبار قتل و کشتار در آمریکا میگردد تا منتشر کند، اما توجهی به قتل و کشتارهایی که در این منطقه ایران انجام میشود، ندارد. انگار ما وسط جنگ اوکراین و روسیه هستیم … آنهایی که باید نظم را در اینجا برقرار کنند مشغول کارهای دیگری هستند.
درخواست از وزارت اطلاعات و کشور برای ختم غائله
در ادامه صحبتهای این شاهد محلی، اپک تایمز واکنش مقامهای جمهوری اسلامی را بررسی کرده است. در میان اخبار منتشر شده درباره این نزاع طایفهای، پیگیریهای دو نماینده از این دو شهرستان در رسانهها انعکاس داشته است.
اقبال محمدیان، نماینده وقت رامهرمز و هدایتالله خادمی، نماینده وقت ایذه و باغملک در سال ۱۳۹۶ در نامهای به وزارت اطلاعات و کشور، با اشاره به استفاده از سلاحهای گرم در درگیریها میان دو طایفه محمدی و محمدموسایی و گسترش درگیری به شهر رامهرمز گفتند که استان خوزستان، ظرفیت و امکانات مقابله با این درگیری را ندارد و اعزام یگان ویژه ناجا و استقرار تیم عملیاتی سپاه میتواند آرامش را به شهر رامهرمز برگرداند.
در ویدیویی که از سخنرانی یکونیم دقیقهای اقبال محمدیان منتشر شده است. او در صحن علنی مجلس درباره افزایش درگیریها و گسترش درگیری به طوایف دیگر خوزستان هشدار میدهد و خطاب به مقامهای امنیتی جمهوری اسلامی از آنها درخواست میکند که کاری برای پایان درگیریها میان این دو طایفه انجام دهند. در میانه صحبتهای کوتاه او، تذکر داده میشود که وقت نماز است و صحبتهای او ناتمام میماند.
در گزارشهایی که بعد از این تاریخ در رسانهها منتشر شده است، درگیریهای دو طایفه کماکان ادامه داشته و خبری از دخالت وزارتهای اطلاعات و کشور نیست.
این دو نماینده پیش از این نیز در دولت روحانی در نامهای از رئیس جمهور و معاون او برای حل و فصل این درگیری درخواست کمک کرده بودند.