اکنون بعد از گذشت دههها، تحصیلکردگان و روشنفکران روسی میگویند که اقدامات استالینزدایی هرگز موفق نشده و هنوز شبح کمونیسم در این کشور بر ابعاد مختلف زندگی مردم روسیه تاثیر میگذارد. هر چند از حکومت پلیسی، ارعاب، سرکوب و وحشتآفرینی دوره استالین خبری نیست اما هنوز هم رسانههای روسیه دست به خودسانسوری میزنند. بسیاری از مردم روسیه، استالین را میستایند و علیه جنگ و خشونت اعتراض نمیکنند.
یکونیم قرن پیش از فروپاشی جماهیر شوروی سابق، کارل مارکس در مقدمه مانیفست حزب کمونیست نوشته بود که «شبحی اروپا را گشت میزند، شبح کمونیسم». بعد از فروپاشی شوروی، بسیاری تصور میکردند که کمونیسم نیز به پایان خودش نزدیک شده است، اما بعد از گذشت دههها هنوز سایه این شبح بر روسیه سنگینی میکند.
«استالینزدایی نشد»
ژوزف استالین در زمانی که دبیرکل حزب کمونیست شوروی بود، صدهاهزار نفر را با اتهامهای مختلف سیاسی تحت عنوان «پاکسازی بزرگ» یا «تصفیه کبیر» اعدام کرد که بسیاری از این اتهامها اثبات نشد. در این میان، روشنفکران روس قربانی اصلی اعدامهای سیاسی حزب کمونیست شدند و تعدادی از آنها نیز با تغییر رویه دادن و طرفداری از حزب کمونیست شوروی، از تسهیلات و امکانات برخوردار شدند. برخی منابع تعداد کشتهشدگان دوره استالین را حدود ۶۸۰ هزار نفر میدانند. همچنین در دوره او حدود ۱۰ میلیون اوکراینی بر اثر قحطی جان باختند.
الکساندر سولژنیتسین از روشنفکران لیبرال روسیه نیز درباره تاثیر و نفوذ حکومت کمونیستی در شوروی سابق بر روی عملکرد روشنفکران روس گفته است: «صد سال پیش، وقتی روشنفکران روسیه به اعدام محکوم میشدند، حس میکردند که خود را وقف مردم کردهاند. حالا آنها با یک گوشمالی کوچک توسط دولت خود را قربانی میدانند.»
اخیرا میخائیل شیشکین، از نویسندگان برجسته روسی در نامهای سرگشاده به یک اوکراینی ناشناس، به اوضاع روسیه کنونی میپردازد. وی در بخشی از نامهاش مینویسد: «در روسیه، ما استالینزدایی نداشتیم و دادگاه نورنبرگ هم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را محاکمه نکرد. نتیجهاش بوجود آمدن یک دیکتاتوری جدید در روسیه بود. دیکتاتوری براساس ماهیت خود بدون دشمن نمیتواند وجود داشته باشد که این به معنای (آغاز و تداوم) جنگ است.»
وی در ادامه با طرح این پرسش که «آیا دیکتاتورها و دیکتاتوریها مردم را به بردگی میکشانند یا مردمی که برده شدهاند، دیکتاتور میآفرینند؟» مینویسد: «کشور من فرصتش را از دست داده است. در قرن بیستویکم، انسان مدرن مسئول تصمیمگیری خوب و بد است و اگر ببیند که کشور و مردمش جنگ شرمآور نفرتانگیزی به راه میاندازند، بر ضد کشور و مردمش واکنش نشان خواهد داد، اما بیشتر روسها از نظر ذهنی در گذشته زندگی میکنند، خود را متعلق به قبیلهشان میدانند و فکر میکنند همیشه حق با قبیله ماست و قبایل دیگر دشمن ما هستند و میخواهند ما را نابود کنند. ما مسئول نیستیم، ما هیچ تصمیمی نمیگیریم، رئیس/خان/شاه همه چیز را برای ما تصمیم میگیرد.»
میخائیل شیشکین همچنین از فرآیند ماندگاری کمونیسم در جامعه روسیه سخن میگوید، فرآیندی که به عقیده او حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق در دادگاه نورنبرگ محاکمه نشد. درحالیکه رهبران نازی در این دادگاه محاکمه شده بودند و آنچه در سالهای بعد از مرگ استالین اتفاق افتاد، نیز استالینزدایی نبود. استالینزدایی اصطلاحی است که به مجموعه اقداماتی بعد از مرگ استالین اطلاق میشود که به دستور خروشچف دبیرکل حزب کمونیست شوروی سابق اجرا شد. در این دوره تلاش شد تا جلوی سانسور شدید و کشتار وسیع رهبران حزب و مخالفان گرفته شود. اما به نظر میرسد که منظور نویسنده از اینکه استالینزدایی نشد، این است که ریشههای کمونیسم در روسیه از بین نرفته و کمونیسم در این کشور به حیات خود ادامه داده است.
شبکه رسانهای کانورسیشن، یک بررسی تحلیلی درباره نگرش مردم روسیه به استالین را منتشر کرده است، در بخشی از این مقاله آمده است: «در سال ۲۰۱۹، هفتاد درصد از افراد روسی شرکتکننده در تحقیق گفتند که استالین برای آنها نقش کاملا مثبت یا بسیار مثبت ایفا کرده است. تنها ۱۶ درصد او را با دید منفی دیدند. همچنین از آن زمان به بعد بود که جوانان روس که تا آن زمان عمدتاً نسبت به استالین بیتفاوت بودند، شروع به ابراز احساسات مثبت به او کردند. در سال ۲۰۲۱، ماهها قبل از حمله به اوکراین، ۵۶ درصد از آنها استالین را یک رهبر بزرگ میدانستند.»
«میدان سرخ، هنوز سرخ است»
در کتاب شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما در بخش «میدان سرخ، هنوز سرخ است» به دلایل ماندگاری کمونیسم در روسیه پرداخته و نوشته شده است: «رئیسجمهور روسیه، بوریس یلتسین، اعلام کرد که حزب کمونیست شوروی غیرقانونی است و فعالیتهایش را محدود کرد. مردم در ابراز تحقیر و نکوهش طولانیمدتی که در خصوص حزب در خود نگه داشته بودند، پرانرژی و فعال بودند و در ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱ شورای عالی برای انحلال اتحاد جماهیر شوروی قانونی را به تصویب رساند و به حکومت شصت و نه ساله خود پایان داد، اما چگونه ایدئولوژیهای ریشهدار کمونیستی میتوانستند بهراحتی تسلیم شوند؟ یلتسین پس از تأسیس فدراسیون روسیه، یک کارزار کمونیسمزدایی را بهراه انداخت. مجسمههای لنین پایین کشیده شدند، کتابهای شوروی سوزانده شدند، کارکنان دولت سابق شوروی از کار برکنار شدند و بسیاری از اشیاء مربوط به شوروی سوزانده یا نابود شدند، اما علیرغم همه این کارها باز هم به جوهر کمونیسم پرداخته نشد.»
همانطور که شیشکین به نبرد میان نازیها و روسها میپردازد، اما در نهایت با آوردن مثالی میگوید که پدرش فکر میکرد که علیه نازیها میجنگید و از میهنش (روسیه) در مقابل رژیم هیتلر در آلمان دفاع میکرد اما نمیدانست که در واقع از رژیم فاشیستی استالین رهبر دیکتاتور حزب کمونیست شوروی دفاع میکرد.
در کتاب شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما نیز به همین موضوع اشاره شده و آمده است: «جنبش نازیزدایی پس از جنگ جهانی دوم بهمراتب فراگیرتر بود. از محاکمات عمومی مجرمان جنگ نازیها تا پاکسازی ایدئولوژی فاشیستی، دقیقاً کلمه «نازی» درحال حاضر مترادف با حس شرمساری است. حتی امروز، شکار نازیهای سابق همچنان ادامه دارد تا آنها را به پای میز عدالت بکشانند. متأسفانه برای روسیه، جایی که نیروهای کمونیستی هنوز قوی بودند، فقدان پاکسازی کامل کمونیسم، فرصتی در اختیار آنها قرار داد که دوباره برگردند. در اکتبر ۱۹۹۳، یعنی فقط دو سال پس از آنکه شهروندان مسکو به خیابانها ریخته و خواستار استقلال و دموکراسی بودند، دهها هزار نفر از شهروندان مسکو در میدان شهر راهپیمایی کردند و نام لنین و استالین را فریاد زدند و پرچمهای شوروی سابق را تکان دادند. این تجمع سال ۱۹۹۳ مربوط به کمونیستهایی بود که خواستار بازگرداندن نظام شوروی بودند. حضور سربازان و پلیس فقط باعث تشدید رویارویی شد. در لحظه بحرانی، سرویسهای امنیتی و مقامات نظامی تصمیم گرفتند، از یلتسین حمایت کنند که او نیز تانکهای نظامی را برای خاموش کردن آن بحران گسیل داشت. با این حال، نیروهای کمونیستی همچنان باقی ماندند و حزب کمونیست روسیه را تشکیل دادند که بزرگترین حزب سیاسی در این کشور بود تا زمانی که حزب حاکم فعلی، روسیۀ متحدِ ولادیمیر پوتین، جایگزین آن شد.»
کاوه شجاعی در مقالهای با عنوان «روشنفکران روس علیه روشنفکری روس» برای تشریح وضعیت کنونی روسیه، نقل قولی را از نیکلای اسوانیدزه، یک خبرنگار که برای شبکهای دولتی روسیه کار میکند، آورده است. وی میگوید: «کسی نیست که به ما بگوید چه بکنیم و چه نکنیم. اما چیزی در فضا حس میشود. خودتان میفهمید که چه باید بگویید و چه نباید بگویید.» همچنین سرگئی بولگاکف از روشنفکران روس درباره تنها راه تغییر در جامعه روسیه میگوید: «روسیه نمیتواند از نو آغاز کند، مگر اینکه روشنفکرانش از نو آغاز کنند.»