نویسنده: نجات بهرامی
واژه لیبرالیسم در جریان انقلاب ۵۷ یک فحش سیاسی و برچسبی معادل خائن و جاسوس و ضد انقلاب بود. همه انقلابیون ۵۷ در ضدیت با لیبرالیسم، که دقیقا نمیدانستند چیست، همزبان بودند. این در حالی بود که آنها تصور میکردند یک نظام مستبد را برانداختهاند.
در سالهای اخیر چپها کلمه نو(New) را به لیبرالیسم اضافه کردهاند تا ظاهرا مخالفت خود با لیبرالیسم را ماستمالی کنند. آنها دوگانه جدیدی به نام نئولیبرالیسم در برابر سوسیال دمکراسی خلق کردهاند. از نظر آنها کشورهای دارای نظام لیبرال دمکراسی مانند آمریکا و انگیس مظهر شر و بدی و کشورهایی مانند سوئد و نروژ و فنلاند همان بهشت گمشده کمونیستی هستند.
چپ امروز (غیر از چپ محور مقاومتی که هنوز در اوهام لنینی غرق و روسوفیل است) دیگر مارکس و لنین را پیامبر و خود را کمونیست نمیداند. اما همچنان ضد امپریالیست (مخصوصا ضد آمریکا)، ضد نظام اقتصاد آزاد یا همان سرمایهداری است و همچنان دشمن اصلی و عمده خود را حکومت مدرن و توسعهگرای پهلوی میداند. این چپ آشکار و پنهان دل در گرو رژیمهای توتالیتر روسیه پوتین و چین کمونیست و کوبا و نیکارگوئه و… دارد. به عبارتی چپهای امروزی ورژن رقیق شده کمونیستهای دیروزند، اما جنسشان همان است.
چپ ایرانی نمیداند که اولا مبانی اقتصادی و سیاسی لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و سوسیال دمکراسی یکسان است و سوئد و نروژ و دانمارک بخشی از نظام لیبرال دمکراسیاند و ثانیا کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان و ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا و استرالیا و ژاپن و کره جنوبی صرف نظر از اینکه سوسیال دمکرات یا لیبرال دمکراتند بر مبنای اقتصاد آزاد و رقابتی و احترام به مالکیت و حقوق فردی و حکومت قانون یعنی اصول لیبرالیسم اداره میشوند.
آلترناتیو اقتصاد سرمایه داری (اقتصاد آزاد)، بر خلاف تصور چپ، اقتصاد کشورهایی مانند سوئد نیست. بلکه اقتصادهای بسته و عقب مانده (به درجات مختلف) در کوبا و ایران و روسیه و کره شمالی و میانمار است.
شهرت احزاب سوسیال دمکرات در اروپای غربی به بعد از جنگ جهانی دوم و تشکیل دولتهای رفاه بر میگردد. دولت سرمایه داری رفاه، مسئولیت بیشتری در قبال جامعه دارد. در لیبرال دمکراسی، دولت به همه افراد فرصت برابر میدهد، اما از کسانی که به دلایل موجه مثل پیری، بیماری، بیکاری، ازکارافتادگی و… ناتوان یا کم تواناند حمایت میکند. اما در سوسیال دمکراسیها، دایره کمکهای دولتی وسیعتر است. دولت به اقشار کم درآمد سوبسید میدهد. دولت سوسیال دمکرات برای تامین هزینههای تامین اجتماعی گسترده از مردم مالیات بیشتری میگیرد.
تفاوت سوسیال دمکراسی و لیبرال دمکراسی در درجه و میزان حمایت اجتماعی است. بعد از جنگ جهانی دوم، در غرب «دولت رفاه» که از گهواره تا گور را پوشش میداد شکل گرفت.
مالیاتها (محل تامین بودجه) بهقدری بالا رفت که بسیاری از سرمایهداران و کارآفرینان به آمریکا مهاجرت کردند. بخش وسیعی از مردم هم کمک دولتی را بر کار ترحیح میدادند. بودجه تامین اجتماعی سال به سال بزرگتر میشد. سوسیال دمکراتها چند سال پیش دولت یونان را ورشکسته کردند. دولتهای رفاه در بسیاری از کشورهای اروپایی از طریق انتخابات جای خود را به دولتهای راست و میانه دادند. در انتخابات سال ۲۰۲۲ سوئد احزاب راست و میانه اکثریت کرسیهای پارلمان را کسب کردند.
چپهای بریده از لنینیسم باید این تخیل را کنار بگذارند که سوسیال دمکراسی سوئد و فنلاند چیزی جدا از سرمایهداری و امپریالیسماند و در مقابلِ لیبرال دمکراسی و مخصوصا امپریالیسم آمریکا و اقتصاد سرمایهداری، بلوک جدیدی را تشکیل دادهاند. سوئد و فنلاند و دانمارک و نروژ بخشی از غرب، بخشی از نظام لیبرال دمکراسی، بخشی از جهان سرمایهداریاند. این کشورها حتی بخشی از سیستم نظامی غرب (ناتو) به اضافه استرالیا و ژاپن و کره جنوبی در برابر روسیه پوتین و چین کمونیست و دیگر نظامهای توتالیترند. غرب به رغم اختلافات در مقابل دشمنان آزادی یکپارچه و متحد است.
چپها اگر بخواهند با تحولاتی که در این ۴۵ سال در فکر ایرانیان ایجادشده همگام شوند، باید به کلی خود را از قید تفکرات لنینی خلاص کنند. باید تفکر خود را منطبق با واقعیتهای ایران و جهان آپدیت کنند. چپها اگر همچنان در اسارت افکار ۵۷ بمانند، اگر همچنان ضد آمریکایی و ضد سرمایهدار و طرفدار پوتین و ستایشگر چین کمونیست بمانند، اگر همچنان تاریخ معاصر ایران را با لهجه روسی بخوانند، در همان ۵۷ درجا میزنند.
نویسنده: نجات بهرامی
این یادداشت ابتدا در کانال تلگرامی نجات بهرامی منتشر شد.
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات اپک تایمز نیست.