نویسنده: آرش یاوری، تحلیگر سیاسی
به دنبال اعتراضهای سراسری در بسیاری از شهرهای ایران که با مرگ مرحوم مهسا امینی در اواخر شهریورماه آغاز شد، علاوه بر آمریکا، اتحادیه اروپا در چندین نوبت افراد و نهادهای وابسته به حکومت جمهوری اسلامی را در لیست تحریمهای خود قرار داد. البته باید کانادا، بریتانیا، استرالیا و نیوزیلند را نیز به کشورهای تحریم کننده حکومت ایران اضافه کنیم.
طی سالهای طولانی، برخی از افراد و نهادها در غرب که به جمهوری اسلامی وابسته هستند تلاش کرده بودند چهرهای غیر واقعی و مطلوب از حکومت روحانیون در ایران به غرب ارائه کنند. این افراد طی سالهای متمادی روایتهای حکومت را بهجای خواست مردم ایران به غرب ارائه کرده و حتی در بسیاری از موارد لابیگری آنها بر روی تصمیمگیری سیاستمداران غربی به نفع جمهوری اسلامی تأثیر میگذاشت.
نمونه بارز این اتفاق را میتوان در جریان اعتراضهای سراسری به نتیجه انتخابات سال ۸۸ دید. در آن مقطع، اعتراض ایرانیان همزمان شده بود با مذاکرات هستهای با آمریکا. معترضان در خیابانهای تهران بهصراحت در شعارهای خود نام اوباما رئیسجمهور وقت را آورده و از او میخواستند در حمایت از آنها مذاکره با جمهوری اسلامی را متوقف کند.
اما لابیهای وابسته به جمهوری اسلامی که اتفاقاً به حزب دموکرات امریکا هم نزدیک هستند با مشاوره غلط و مغرضانه، مقامهای سیاسی آمریکا و اوباما را فریب داده و آنچه که جمهوری اسلامی در نظر داشت را به عنوان بهترین راه مواجهه با اعتراضات ایرانیان به دولت آمریکا ارائه دادند و نتیجه این شد که اوباما تصمیم گرفت به معترضان ایرانی پشت کند. البته او بهتازگی بهصورت رسمی اعلام کرد که این تصمیم او اشتباه بوده است.
این الگو از سوی جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی نیز پیگیری شده بود و تعدادی از ایرانیان که به عنوان تحلیلگر سیاسی و یا روزنامهنگار در کشورهای اروپایی فعالیت میکردند، حجاب را مسئلهای پیش پا افتاده که جز فرهنگ ایرانیان است قلمداد میکردند. آنها مدعی بودند که قاسم سلیمانی از سوی تمام ایرانیان قابل احترام بوده است و اکثر ایرانیان خواهان براندازی نیستند و همین حکومت دینی را با کمی اصلاحات میخواهند.
در این فضاسازی مسموم، صدای واقعی ایرانیان و صدای اعتراض آزادیخواهان به جایی نمیرسید. حتی بعد از آبانماه خونین سال ۹۸ و کشته شدن بیش از ۱۵۰۰ نفر از ایرانیان معترض طی چند روز، واکنش قابل توجهی از سوی جامعه جهانی در قبال این جنایت دیده نشد.
اما اکنون جوانان معترض با کمک شبکههای اجتماعی و البته راهپیماییهای گسترده ایرانیان ساکن کشورهای دیگر توانستند در جنگ روایتها بر جمهوری اسلامی پیروز شوند. در حال حاضر حامیان و فرستادههای حکومت ایران در غرب صدای بلندی ندارند و ادعاهای آنها نیز خریداری ندارد.
اکنون صدای اعتراض ایرانیان صدای غالب در کشورهای غربی است و منتقدین و مخالفان جمهوری اسلامی در مجامع سیاسی و دانشگاهی اروپا و آمریکا روایتهای دست اول را از ایران به غرب ارائه میکنند.
نتیجه چنین تحولی این شده است که رویکرد اروپا نسبت به جمهوری اسلامی کاملاً تغییر کند. اروپائیان طی سالهای گذشته مایل بودند سطح تنش با جمهوری اسلامی را هر روز بیشتر کاهش دهند و تصور میکردند که با گسترش روابط اقتصادی با ایران میتوانند بر روی تصمیمگیریهای جمهوری اسلامی تأثیر بگذارند، اکنون به اشتباه خود پی برده و چهرهای بدون روتوش از حکومت ایران را مشاهده میکنند.
سبُعیت این رژیم در سرکوب معترضان در خیابانها و صدور گسترده احکام اعدام برای معترضان و اجرای دو حکم اعدام باعث شده که مجدداً اجماعی در جامعه جهانی علیه جمهوری اسلامی شکل بگیرد.
البته نباید فراموش کرد که خطای محاسباتی علی خامنهای در کمک به روسیه در جنگ اوکراین به شکل گرفتن این اجماع سرعت بخشید.
در زمانی که اروپاییان خشمگین از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین در حال ارسال سلاح به کییف برای مقاومت در برابر ارتش مسکو بودند، اخبار ارسال پهپادهای انتحاری از سوی جمهوری اسلامی به مسکو و استفاده آنها در جنگ و هدف قرار دادن شهرهای اوکراین منتشر شد.
علی خامنهای و مشاورانش تصور میکردند که میتوانند در این جنگ از روسیه حمایت کنند و هزینهای هم متوجه آنها نشود. اما محاسبات آنها درست نبود و اتحادیه اروپا تا کنون در سه نوبت جمهوری اسلامی را تحریم کرده است و اکنون نیز خبرهایی از احتمال تحریم سپاه پاسداران توسط این اتحادیه به گوش میرسد.
در همین حال بهتازگی روزنامه بریتانیایی «ساندی تایمز» با انتشار مقالهای ضمن تأکید بر این موضوع که رژیمهای تهران و مسکو طی سالیان اخیر بحرانهای مختلفی برای نظم بینالملل ایجاد کردهاند، نوشت که این دو رژیم «اضلاع اصلی محور شرارت نوین» هستند.
«محور شرارت» عبارتی است که اولین بار جورج دبلیو بوش، رئیسجمهوری اسبق آمریکا، سال ۲۰۰۲، و پنج ماه پس از حملات ۱۱ سپتامبر آن را با اشاره به ایران، عراق و کره شمالی به کاربرد و ازآنپس عراق زیر ضرب امریکا و متحدانش قرار گرفت، تحریمهای کمرشکن و دو بار حمله نظامی امریکا را تجربه کرد که نهایتاً به سرنگونی حکومت صدام ختم شد.
آن محور شرارت کوچک اکنون بزرگتر شده و محور شرارت نوین به جمهوری اسلامی، روسیه، چین و کره شمالی تغیر کرده است.
کره شمالی که سالهاست تحت تحریمهای همهجانبه قرار دارد و تنها با کمک چین توانسته مقابل فروپاش داخلی مقاومت کند. اکنون در این کشور فقط حکومتی خودکامه، قحطی و گرسنگی، اقتصادی فلج و البته بمب اتم باقی مانده است.
اما وضعیت چین به عنوان یکی دیگر از اضلاع محور شرارت متفاوت است.
از سال ۱۹۶۶ که «انقلاب فرهنگی» در چین محملی برای تسویهحسابهای سیاسی شد و حدود بیست میلیون نفر به کام شکنجه و مرگ یا خودکشی رفتند و هزاران معبد و آثار تاریخی و فرهنگی در این کشور نابود شد تا کنون چین یکی از کشورهایی است که بحرانهای مختلفی را چه در داخل و چه در خارج از این کشور رقم زده است.
در عرصه داخلی حزب کمونیست چین همچنان به شدت مخالفان را سرکوب میکند. سانسور اینترنت و شبکههای اجتماعی در بالاترین سطح اعمال میشود.
اقلیت مسلمان استان سینکیانگ به صورت سیستماتیک سرکوب شده و مجموعهای از اقدامات که نقض فاحش حقوق بشر است علیه آنها اعمال میشود. مانند اعزام مسلمانان به اردوگاههای اصلاح فکری، تجاوز سیستماتیک به زنان مسلمان، عقیمسازی اجباری، جداسازی و فروش اعضای بدن و اقدامات دیگری ازایندست.
در عرصه خارجی نیز حزب کمونیست چین سلسله اقدامات تحریکآمیزی را دنبال میکند. رژیم چین جزایر مورد مناقشه در دریای جنوبی را نظامی کرده است، تایوان را به حمله نظامی تهدید میکند، تنش مرزی با هند را افزایش داده و واردات از استرالیا را به دلیل آن که این کشور بر تحقیقات بینالمللی در مورد منشأ همهگیری کرونا تأکید داشت، قطع کرده است. حکومت دیکتاتوری چین همچنین خودمختاری هنگکنگ را در هم شکست.
همچنین رژیم چین با سو استفاده از فقر اقتصادی کشورهای جهان سوم و تحمیل معاهدههای استعماری به این کشورها توانسته در تعدادی از کشورهای آفریقایی و آسیایی پایگاه نظامی تأسیس کند.
هر چند مجموع این اقدامات، دولت چین را به حکومتی خودکامه و دیکتاتوری که برای جامعه جهانی خطرناک است تبدیل کرده؛ اما در حال حاضر به دلیل سیاستهای محتاطانه این کشور در مناسبات بینالمللی، توانسته از تشکیل اجماع جهانی علیه خود جلوگیری کند.
اما وضعیت جمهوری اسلامی و روسیه کاملاً متفاوت است. اگرچه ماجراجوییهای منطقهای و رویا پردازیهای اتمی علی خامنهای تاکنون از سوی بسیاری از کشورهای اروپایی تحمل میشد، اما اکنون بیپروایی حکومت روحانیون تهران در سرکوب معترضان و همراهی با روسیه دیدگاه اروپاییهای محافظه کار را هم تغییر داده است.
همچنین تجاوز نظامی روسیه به اوکراین و استفاده از گاز مورد نیاز اروپائیان به عنوان یک اهرم فشار و به خطر انداختن امنیت غذایی بسیاری از کشورها، نهایتا جامعه جهانی را به این نتیجه رسانده که مماشات در برابر جمهوری اسلامی و روسیه را کنار بگذارند.
به جز گزینه نظامی و جنگ که غرب مایل نیست دامنه آن از اوکراین فراتر رود، اکنون تنها گزینه تحریم است. روسیه در حال حاضر در حال تجربه تحریمهای بیسابقه جهانی علیه خود است. اما جمهوری اسلامی باید علاوه بر تحریمهای اخیر منتظر موج بزرگی از تحریمهای اروپا و آمریکا علیه خود باشد.
نویسنده: آرش یاوری، تحلیگر سیاسی
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات اپک تایمز نیست.