نویسنده: ولسی جی. اسمیت
گاهی گفته میشود که شرایط سخت مستلزم انتخابهای سخت است. اما این سختی میتواند به استثمار اقشار آسیبپذیر منجر شود. اگر بازار فروش کلیههای انسان راهاندازی شود، با چنین مسئلهای سروکار خواهیم داشت.
افزایش تعداد کلیهها برای عمل پیوند نیازی جدی است. بیش از ۱۰۰هزار بیمار در آمریکا در نوبت دریافت «هدیه حیات» بهسر میبرند. در حال حاضر، اهدای اعضای فوتیها و تعداد اهداکنندگان نوعدوستی که در قید حیات هستند، کفاف نیاز بیماران را نمیدهد. از اینرو، برخی به دنبال آن هستند که برای خرید یکی از دو کلیه افراد زنده به آنها پول بدهند.
دیلن والش، روزنامهنگار، که با دریافت کلیه اهدایی پدرش به زندگی بازگشت، در سرمقاله اخیر نیویورک تایمز به این موضوع پرداخت.
والش نوشت: «صدها میلیون انسان سالم که دو کلیه دارند، بیدردسر در خیابانها قدم میزنند. آنها فقط به یک کلیه نیاز دارند. نکته گیجکننده ماجرا این است که چطور از افرادی که یک کلیه دیگر دارند، یکی بگیریم و به افراد نیازمند کلیه برسانیم. پیوند کلیه از خوکهای اصلاحشده ژنتیکی به انسان که در چند وقت اخیر امتحان شده، دربلندمدت جواب نمیدهد. راهحل سادهتر و قدیمیتری وجود دارد که میگوید برای دریافت کلیه پول بدهید.»
«از میزان تقاضا باخبر هستم اما کار ما نباید به اینجا بکشد. چرا؟ اول آنکه بحث ایمنی مطرح است. این درست است که مردم میتوانند با یک کلیه هم به خوبی زندگی کنند اما ادعای آقای والش مبنی بر اینکه ما به دو کلیه احتیاج نداریم، گمراهکننده است. یک کلیه به خوبی دو کلیه عمل نمیکند.»
اکثر اهداکنندگان زنده به مشکل نمیخورند. مطالعات نشان میدهند که در هر ۱۰هزار عمل اهدای عضو زنده حدود سه مرگومیر رخ میدهد که خیلی ناچیز است، مگر اینکه خودتان جزو آن سه نفر باشید. سلامت اهداکنندگان نیز ممکن است با پیامدهای نامطلوبی مواجه شود. به گزارش مرکز کلیه اهداکنندگان زنده کورنل، «عملکرد کلیه اهداکنندگان معمولاً پس از اهدا ۲۰ تا ۳۰ درصد تنزل مییابد (که به واسطه نرخ تصفیه گلومرولی اندازهگیری میشود).»
از این گذشته، مطالعه انتشاریافته در ژورنال پزشکی بریتانیا نشان میدهد که «اهدای کلیه میتواند امید به زندگی را در اکثر اهداکنندگان بین ۰.۵ تا ۱ سال کاهش دهد.» همچنین دادهها نشان میدهند که «۱ تا ۵٪ از اهداکنندگان زنده با میانگین سنی مشخص دچار ازکارافتادگی کلیه (مرحله پایانی نارسایی کلیه) میشوند.»
مطالعه دیگری نشان داد که «خطر ازکارافتادگی کلیه در اهداکنندگان که تا ۱۵ سال بعد از اهدا در کمین خواهد بود، ۳.۵ تا ۵.۳ برابر بیشتر از غیراهداکنندگان همسن است.»
همچنین خطرات مرسوم در عملهای جراحی مهم مانند خونریزی، عفونت و عوارض ناشی از بیهوشی در اهدای کلیه هم وجود دارد.
اهداکننده به این فکر میکند که بهخاطر نجات جان یکی از عزیزان یا از سر خیرخواهی این عوارض را به جان بخرد. اما فریفتن مردم برای فروش کلیه- تأمینکنندگانی که عمدتاً کمبرخوردار یا مستأصل هستند- و متقاعد کردن آنها برای به خطر انداختن سلامتی یا زندگی خود بهازای پول، اعتبار مالیاتی یا پیشپرداخت وام مسکن- چند نمونه از وعدههای وسوسهانگیزی که مردم را به فروش کلیه وامیدارند- چیز دیگری است.
سوای نگرانیهای مربوط به امنیت جانی و استثمارگری، راهاندازی بازار کلیه، بدن انسان را تبدیل به کالا کرده و فرهنگ را خدشهدار میکند. در نتیجه، استفاده ابزاری از انسان با سرعت بیشتری دنبال میشود. آقای والش حمایت خود را از این کار اینگونه توجیه میکند که ما پیشتر بستر خرید و فروش برخی از اعضا و جوارح بدن را فراهم کردهایم:
او میگوید «بازارهایی برای خرید و فروش بافت، استخوان، سلولهای بنیادی آمنیوتیک و پلاسمای خون و استفاده از رحم زنان و تخمکهای آنها وجود دارد اما اعضای بدن به لحاظ قانونی قابل معامله نیستند.»
اما مشکل این است که فکر میکنیم «اگر بتوانیم کار الف را انجام دهیم، پس میتوانیم کار ب را هم به انجام برسانیم.» وقتی اجازه میدهیم اعضا و جوارج بدن معامله شوند، دیری نمیپاید که این مجوز محدود گامهای بعدی در مسیر کالاسازی انسان را نیز توجیه میکند و اقداماتی را که بهطور فزاینده برای فروشندگان خطرناک هستند مجاز میشمارد. برای نمونه، برداشت پلاسمای خون کاملاً بیخطر است اما این مسئله در مورد زنانی که تخمکهای خود را میفروشند صدق نمیکند، زیرا ممکن است به عوارض جانبی حاد مانند سندرم تحریک بیش از حد تخمدان، پیچخوردگی تخمدان، نارسایی کلیه، سکته مغزی، از دست دادن قدرت باروری و یائسگی زودرس دامن بزند.
آخر قصه کجاست؟ گزینه بعدی چیست؟ فروختن تکههایی از کبد؟ شاید حتی برداشتن اعضای حیاتی از بدن افرادی که دنبال مرگ خودخواسته هستند؟ یا به زنانی که میخواهند سقط جنین بکنند پول بدهیم که بارداری خود را به مراحل بعدی برسانند تا بتوانیم از اندامهای جنین استفاده کنیم؟
نه، اینطور نمیشود!
جدی؟ اما پیشنهاد چنین طرح نابخردانهای توسط جیکوب ام. آپل، متخصص برجسته اخلاق زیستی، مطرح شد: «برخلاف اهداکنندگان کلیه، که در ادامه باید تنها با یک کلیه زندگی کنند، زنان بارداری که کلیههای جنین را تأمین میکنند، میتوانند این کار را دائماً تکرار بکنند و نیازی هم به مراقبتهای پزشکی مربوط به برداشت عضو از بزرگسالان ندارند.» حجم فرصتهای معاملاتی را تصور کنید!
بدتر آنکه مردم ممکن است به همان اندازه که اهدای کلیه را از سر نوعدوستی و برای نجات جان دیگران انجام میدهند، بخواهند فروش کلیه با انگیزههای مالی را قانونی کنند. تأمین اعضای بدن برای سازمانهای توزیعکننده عضو، جراحان پیوند، بیمارستانها و فعالان صنعت پیوند بسیار سودآور است. کسانی که اعضای بدن را تأمین میکنند یا عمل پیوند انجام میدهند، اغلب به وظیفه اجتماعی خود عمل میکنند. وقتی عضوی از بدن اهدا میشود، این حقیقت از طب پیوند عضو چندان به چشم نمیآید. اما وقتی پای انگیزههای مالی در میان است، ریسک بیماران آسیبپذیر افزایش مییابد.
اهدای عضو عمل پسندیدهای است. درواقع اگر شرایط اهدای عضو زنده را تسهیل کنیم، تأثیر بسزایی خواهد داشت. برای نمونه، میتوانیم بخش بیشتری از هزینههای شخصی اهداکنندگان را پرداخت کنیم. مردم نباید برای نجات جان دیگران متحمل هزینه شوند.
اما سلامتی افراد سالم هم حائز اهمیت است. تبدیل «هدیهای» گرانبها به محصولی از جنس گوشت و تبدیل اهداکننده به «فروشنده» به بیعدالتی وحشتناکی دامن خواهد زد که در آن شرایط صرفاً خواهیم دید که افراد تنگدست اعضای خود را به کسانی میفروشند که وضعیت مالی بهتری دارند. چنین طرحی به سقوط بیوقفه جامعه به ورطه سودمندگرایی بیسابقهای دامن میزند که در آن اقشار ضعیف و آسیبپذیر به چشم منابعی آماده برای استثمارگری دیده میشوند. خلاصه آنکه هدف پسندیده راهاندازی بازار کلیه انسان، فراهم کردن شرایط استثمارگری را توجیه نمیکند.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.