نویسنده: اندرس کور
محور جدید شرارت؛ به رهبری چین، روسیه، جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی به همین ترتیب؛ مدتهاست که بهصورت هماهنگ دموکراسی را هدف قرار داده است. در حالی که جمهوری اسلامی و روسیه مردم را در اسرائیل و اوکراین میکشند، رژیم پکن خود را برای انجام همین کار در تایوان آماده میکند.
به همین دلیل و اهداف مشابه، حزب کمونیست چین (حکچ) خواهان پیروزی جمهوری اسلامی و روسیه است. چنین پیروزیای دموکراسیهای جهان را مرعوب خواهد کرد و راه را برای عبور ارتش چین از تنگه تایوان هموار میسازد.
در همین راستا، چین و جمهوری اسلامی روابط نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی نزدیکی دارند. حکچ بهجای حمایت از اسرائیل، پیوسته جمهوری اسلامی را ترجیح میدهد و در این نبرد، اسرائیل را مقصر میداند؛ حتی با وجود اینکه جمهوری اسلامی با تسلیح و آموزش گروههای نیابتی خود آغازگر حملات اخیر بود؛ حملاتی که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شروع شد و بهعنوان مرگبارترین حمله تروریستی در تاریخ اسرائیل شناخته میشود. با این حال، چین از محکوم کردن حامیان حماس در تهران خودداری کرد. از منظر نظامی، پکن قطعات مورد نیاز برای ساخت موشکها و پهپادهای ایران را تأمین میکند.
اکنون که اسرائیل دست بالا را پیدا کرده، چین ناگهان با لحنی تند خواهان «کاهش تنش» شده است؛ خواستهای که تحقق آن تا زمان نابودی کامل برنامه هستهای ایران بعید به نظر میرسد. این امر ممکن است نیازمند «تسلیم بدون قید و شرط» رهبران جمهوری اسلامی باشد؛ چیزی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، خواستار آن شده بود یا تغییر رژیم، همانطور که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، پیشنهاد داده است.
اینکه چین اکنون کمک بیشتری به ایران نمیکند؛ مثلاً با اعزام نیرو؛ نشاندهنده ضعف این محور است. ایالات متحده و بریتانیا سختافزار نظامی، از جمله کشتیهای جنگی، جنگندهها و نیروهای انسانی برای دفاع از اسرائیل در برابر موشکهای ورودی ارسال کردهاند. در مقابل، حکچ تنها واژههایی صادر میکند که در جنگ کاربردی ندارند. رزمایشهای مشترک دریایی ایران، چین و روسیه در ماه مارس اکنون در مسکو و پکن به فراموشی سپرده شدهاند؛ همانطور که هر دو پایتخت نگاه خود را از شریکی که در بحران است، برگرفتهاند.
از منظر اقتصادی، حزب کمونیست چین (حکچ) بهخوبی از وضعیت ایران بهعنوان یک کشور مطرود در نظام بینالملل سود میبرد. پکن پیشتر نیز از این مسیر پُرسود عبور کرده است؛ از جمله در قبال روسیه، برمه (میانمار)، ونزوئلا و کره شمالی؛ کشورهایی که بهدلیل تحریمهای غرب ناچارند منابع خود را با تخفیفهای قابلتوجه به چین بفروشند. اکنون تقریباً هیچ کشوری جز پالایشگاههای کوچک چینی موسوم به «قوریچای» حاضر به خرید نفت تحریمی ایران نیست. شرکتهای بزرگ دولتی نفت چین از خرید نفت ایران پرهیز میکنند، چراکه نگران حذف شدن از نظام مالی جهانی هستند.
نفت ایران عمدتاً از طریق نفتکشهای مخفی و بدون روشن بودن دستگاههای شناسایی (ترانسپوندر) منتقل میشود و با تخفیفی بین ۲ تا ۱۱ دلار نسبت به هر بشکه نفت مشابه عمان معامله میشود. با صادرات روزانه حدود ۱.۷ میلیون بشکه نفت ایران؛ که ۹۰ درصد آن به چین میرود؛ پکن سالانه تا ۶ میلیارد دلار در خرید نفت از ایران صرفهجویی میکند. پرداختها بهجای دلار، با یوان چین انجام میشود؛ پولی که ناگزیر باید به چین بازگردد و صرف خرید کالاهای چینی شود. این سازوکار برای پکن و حزب کمونیست چین «برد-برد» است، اما برای ایران نه. برخی تحلیلگران ایرانی این رابطه را نوعی «استعمار نوین» میدانند؛ با این تفاوت که این مدل بیشتر به «امپریالیسم نوین» شباهت دارد.
صادرات کل چین به ایران ۱۰ میلیارد دلار و واردات رسمی چین از ایران تنها حدود ۴.۶ میلیارد دلار است (بدون احتساب نفت خامی که از مسیرهای غیرشفاف ارسال میشود). مازاد تجاری چین در این رابطه بیش از ۵ میلیارد دلار است؛ به معنای ۵ میلیارد دلار شغل ازدسترفته برای مردمی که در ایران با بحران معیشت روبهرو هستند. افزون بر نفت، واردات اصلی چین از ایران شامل پلیمرهای اتیلن، سنگ آهن و مس تصفیهشده است.
با کند شدن رشد اقتصادی چین؛ بهویژه در بخشهای ساختوساز و مصرفکننده؛ نیاز این کشور به واردات از جمله از ایران نیز کاهش خواهد یافت. از سوی دیگر، تأمینکنندگان جایگزین متعددی در سراسر جهان وجود دارند. این واقعیت، روحانیت حاکم بر ایران را در موقعیتی دشوار قرار داده است؛ آنها دوستان اندکی دارند، منابع مالی محدودی در اختیارشان است و تجهیزات نظامیشان هر روز در حملات هوایی اسرائیل نابود میشود.
محور جمهوری اسلامی ایران، چین، روسیه و کره شمالی چنان آشوب، خشونت و ترسی در سطح جهان ایجاد کرده که بسیاری از جریانهای انزواطلب در ایالات متحده، اروپا و ژاپن ترجیح میدهند نظارهگر درگیریها باشند بجای اینکه وارد ماجرا شوند. اما اینکه اسرائیل، تایوان و اوکراین کشورهایی دموکراتیک هستند، یک مسئله اخلاقی مهم برای کسانی است که خواستار بیتفاوتی در قبال این بحرانها هستند. کنارهگیری از میدان میتواند تبعات اخلاقی سنگینی داشته باشد.
اگر این محور در نبرد با اسرائیل پیروز شود، ممکن است در آینده از دستاوردهایش علیه ایالات متحده و متحدان عرب واشینگتن؛ از جمله عربستان سعودی؛ استفاده کند. چنین نتیجهای تصور از قدرت آمریکا در سطح جهانی را مخدوش خواهد کرد؛ چیزی که یکی از پایههای تداوم برتری واشینگتن در جهان به شمار میرود. در نتیجه، قیمت سوخت در آمریکا بالا خواهد رفت و رشد اقتصادی آسیب خواهد دید. تقویت یکی از اعضای این محور در واقع تقویت کل محور است؛ و در برابر آن، تضعیف ایالات متحده. عکس آن نیز صادق است: تقویت متحدان آمریکا، به تقویت امنیت ملی ایالات متحده منجر میشود.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
درباره نویسنده: آندرس کور دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم سیاسی از دانشگاه ییل (۲۰۰۱) و مدرک دکترای دولتی از دانشگاه هاروارد (۲۰۰۸) است