شبح کمونیسم با متلاشی شدن حزب کمونیست در اروپای شرقی ناپدید نشد
نوشته هیئت تحریریه «نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست»
اپک تایمز درحال انتشار سری مقالات ترجمه شده از نسخه چینی کتاب «شبح کمونیسم درحال حکمرانی بر جهان ما» نوشته هیئت تحریریه نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست است. سایر مقالات را از اینجا بخوانید.
فهرست مطالب
۱- تروریسم و انقلاب کمونیستی
۲- رژیمهای کمونیستی به چه صورت ترور را صادر میکنند
۳- ریشههای کمونیستی افراطگرایی اسلامی
الف. سید قطب: مارکس افراطگرایی اسلامی
ب. پیشتاز لنینیستی جهاد
پ. هسته کمونیستی افراطگرایی اسلامی
ت. قطب و ظهور تروریسم
ث. کمونیسم به چه صورت مسلمانان عادی را قربانی کرده است
۴. حمایت حزب کمونیست چین از تروریسم
الف. حمایت CCP از فعالیتهای تروریستی یاسر عرفات
ب. روابط CCP با القاعده
۵. همگرایی تروریسم با چپ رادیکال در غرب
۶. پایان دادن به علت بنیادین تروریسم
مراجع
***
۱. تروریسم و انقلاب کمونیستی
از زمان حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، غربیها با جنبش تروریستی جهانی و نمایندگان آن آشنا شدهاند. اما تاکنون توجه چندانی به ارتباط نزدیک تروریسم و کمونیسم نشده است.
ایدئولوژی کمونیستی ریشه در نفرت و کشمکش دارد. این ایدئولوژی تمام جنبههای «جامعه کهن» و قوانین و اخلاقیات آن را جزئی از نشانههای طبقه ظالم حاکم میداند که باید به هر نحو ممکن سرنگون شود. از این رو، جنبش کمونیستی، تروریسم را به یک ابزار مهم در راستای کسب قدرت و گسترش ایدئولوژی خود در سراسر جهان بدل کرده است. از اصطلاحات «تروریسم» و «تروریست» نخستین بار در سال ۱۷۹۵ برای اشاره به سلطه وحشت (ترور) در دوران انقلاب فرانسه استفاده شد که پایه و اساس جنبش کمونیستی را نیز بنا نهاد (به فصل ۲ مراجعه کنید). [۱]
ولادیمیر لنین برای پیروزی کمونیستها در روسیه از تروریسم استفاده کرد. کارل کائوتسکی نظریهپرداز مارکسیست در کتاب خود تحت عنوان تروریسم و کمونیسم در سال ۱۹۱۹، به بررسی جامع از پیامدهای احتمالی دیکتاتوری پرولتاریایی مورد نظر لنین پرداخت. کائوتسکی با اشاره به مسئله خشونت در انقلاب فرانسه استدلال کرد که بلشویکهای طرفدار لنین ذات تروریستی ژاکوبنها را به ارث بردهاند [۲].
فلیکس ژرژینسکی، رئیس پلیس مخفی لنین موسوم به چکا در سال ۱۹۱۸ گفت: «ما خواهان سازماندهی ترور هستیم – باید صادقانه این را پذیرفت» [۳]. چکا که مخفف کمیسیون فوقالعاده طرفدار روسیه است، در جریان جنگ داخلی روسیه فعال بود؛ زمانی که بلشویکها با نیروهای سفید ضد کمونیست و جناحهای سوسیالیستی رقیب در رقابت بودند. این کمیسیون از آدمربایی، شکنجه، کشتار و اعدام «دشمنان طبقاتی» در مقیاس وسیع به عنوان بخشی از فرایند سرکوب لنین استفاده کرد که بعدها به نام وحشت سرخ معروف شد.
چکا سعی کرد تا بیشترین حد ترس و رنج را به دشمنان بلشویکها وارد کند. بر اساس اسناد و روایات شاهدان عینی که در کتاب ترور سرخ در روسیه، نوشته مورّخ و مهاجر روسی سرگئی ملگونوف در سال ۱۹۲۴ جمعآوری گردید، بسیاری از قربانیان چکا انتخاب شده بودند، چرا که ملک و املاک داشتند یا از طبقه اشراف بودند. آنها را شبانه از خانههایشان بیرون میکشیدند، به اجبار لباسهایشان را از تن درآورده و سپس به آنها شلیک میکردند. اجساد کسانی که توسط چکا کشته شدند، از جمله زنان، کودکان، افراد مسن و روحانیون، گواه سوءاستفادههای سادیستی نظیر قطع عضو، سوزاندن، پوست کندن، تجاوز، سر بریدن و اقدامات وحشتناک دیگر بوده است.
به گفته ملگونوف، با اینکه چکا به جنایات خود افتخار میکرد، تعداد اسامی انتشاریافته از قربانیان خیلی کمتر از واقعیت است. [۴] گفته میشود که در جریان وحشت سرخ، چکا به تنهایی مسئول قتلعام دهها یا حتی صدها هزار نفر است.
رژیم کمونیستی شوروی، ژرژینسکی را یک قهرمان انقلابی در نظر گرفت. چکا پیش از آنکه به کمیته امنیت دولتی (کاگب) تبدیل شود بارها تغییر نام پیدا کرد، اما مأمورانش همیشه به طور غیررسمی «چکیست» نامیده میشدند. از زمان مرگ ژرژینسکی در سال ۱۹۲۶ تا سال ۱۹۹۰، میدان روبروی لوبیانکا که دفتر مرکزی کاگب بود، به نام او خوانده میشد. در دهه ۱۹۴۰، مجسمه ژرژینسکی در این میدان نصب گردید که در سال ۱۹۹۱ پایین کشیده شد. [۵]
به دنبال تثبیت رژیم شوروی، جنبشهای انقلابی کمونیستی در سراسر جهان همان الگوی وحشت سرخ را تکرار کردند. همانطور که در فصلهای پیشین این کتاب گفته شد، رژیمهای مارکسیست-لنینیستی بدون استثنا از وحشیگری دهشتناکی برای کسب و حفظ قدرت استفاده کردند. خشونت و قتل تنها یکی از مؤلفههای دستور کار تروریستی کمونیسم است.
۲. چگونه رژیمهای کمونیستی ترور را صادر میکنند
رژیمهای کمونیستی ضمن تحمیل وحشت و رنج به مردمان خود از سازمانهای تروریستی خارج از کشور برای ایجاد انقلاب یا بیثبات کردن دولتهای رقیب حمایت میکنند.
شوروی در جریان جنگ سرد فعالانه از طیف وسیعی از فعالیتهای تروریستی در سطح جهان حمایت میکرد. رژیم کمونیستی چین هم از شورشهای تروریستی در خارج از کشور حمایت میکرد و به دنبال اشاعه نظریههای مائوئیستی در خصوص انقلاب و اتحاد با سازمانهای تروریستی و رژیمهای سرکوبگر بود که از حامیان اصلی تروریسم به شمار میرفتند.
استانیسلاو لونف، از افسران سابق اداره اصلی اطلاعات نظامی شوروی که به غرب گریخت، افشا کرد که این اداره پرورشدهنده اصلی تروریستهای سراسر جهان بوه است. [۶] بسیاری از گروههای افراطی که زمینهساز حملات ضدآمریکایی بودند با آژانس امنیتی شوروی موسوم به کاگب ارتباط داشتند. از این بین میتوان به سازمانهایی نظیر جبهه مردمی آزادی فلسطین (PFLP)، ارتش سرخ ژاپن، بریگاد سرخ ایتالیا، فراکسیون ارتش سرخ آلمان غربی و گروههای چریکی متعددی در آمریکای جنوبی اشاره کرد.
اما قویترین شکل تروریسم مدرن، اسلامگرایی رادیکال است که توسط بلوک اتحاد جماهیر شوروی و با هدف ایجاد بیثباتی در جهان اسلام پیریزی شد.
خاورمیانه در نیمه نخست قرن بیستم حوزه استعماری غرب بود. با محقق شدن استقلال مردم در منطقه، اتحاد جماهیر شوروی از فرصت استفاده کرد تا نفوذ خود را در آن کشورها افزایش دهد. در شرایط کنونی، خاورمیانه در وضعیت بغرنجی قرار دارد که از منازعات بین گروههای اسلامی، درگیری اعراب و اسرائیل، جنگ سرد، سیاستهای پیرامون نفت و تضاد فرهنگی بین کشورهای غربی و اسلامی نشأت میگیرد.
همانطور که در فصل ۵ گفتیم، ایان میهای پاسپا، ژنرال و رئیس سابق سرویس اطلاعات خارجی رومانی کمونیست با فرار از بلوک شوروی به ایالات متحده در جولای ۱۹۷۸ به عالیرتبهترین فراری از بلوک شوروی بدل گردید. پاسپا در مقاله خود تحت عنوان «رد پاهای روسی» از حمایت کمونیستها از تروریسم در خاورمیانه پرده برداشت. [۷] او به نقل از الکساندر ساخاروفسکی، رئیس اطلاعات خارجی اتحاد جماهیر شوروی گفت: «در دنیای امروز که سلاحهای هستهای نیروی نظامی را به حاشیه راندهاند، تروریسم باید سلاح اصلی ما باشد.» تنها در سال ۱۹۶۹ هشتاد و دو مورد هواپیماربایی اتفاق افتاد. بسیاری از آنها کار سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) بود که با حمایت شوروی و کمونیستهای چین انجام شد. پاسپا به این نکته اشاره کرد که روزی وارد دفتر ساخاروفسکی شد و «دریایی از پرچمهای سرخ» را دید که بر روی نقشه جهان خودنمایی میکرد. هر پرچم معادل یک هواپیماربایی بود. ساخاروفسکی به پاسپا گفت که تاکتیک هواپیماربایی ایده خود او بوده است.
مفهوم «سوسیالیسم اسلامی» در جریان جنگ سرد ظهور پیدا کرد، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی از دولتهای عربی در برابر اسرائیل حمایت میکرد. از جمله یاسر عرفات که از سال ۱۹۶۹ تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۴ رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین را بر عهده داشت و جمال عبدالناصر که از سال ۱۹۵۶ تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۰ به عنوان دومین رئیسجمهوری مصر فعالیت میکرد. سازمان آزادی بخش فلسطین به همراه شوروی و حزب کمونیست چین در فعالیتهای گسترده تروریستی مشارکت داشتند.
نیروهای امنیتی رومانی بین سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۸، هر هفته و از طریق هوایی، تجهیزات نظامی برای تروریستهای فلسطینی در لبنان ارسال میکردند. آرشیو به دست آمده از دولت آلمان شرقی نشان میدهد که در سال ۱۹۸۳، آژانس اطلاعات خارجی آلمان شرقی یک محموله اسلحه کلاشینکف به ارزش ۱،۸۷۷،۶۰۰ دلار به لبنان فرستاده است. چکسلواکی نیز هزار تن سمتکس-اچ در اختیار تروریستهای اسلامی قرار داد که یک ماده منفجره پلاستیکی بدون بو است.
در اوایل دهه ۱۹۷۰، یوری آندروپوف رئیس وقت کاگب که بعدها دبیرکل حزب کمونیست شوروی شد، در طی یک عملیات سری، با هدف کاشت بذر نفرت ضد یهودی و ضد آمریکایی در کشورهای عربی و اسلامی اقدام به انجام برنامهریزی دقیق برای یک کارزار دروغپراکنی کرد. پاسپا و همکارش رونالد ریچلاک در کتاب دروغپراکنی از آندروپوف به عنوان «پدر عصر جدید دروغپراکنی» یاد کردهاند. [۸]
۳. ریشههای کمونیستی افراطگرایی اسلامی
با اینکه شورویها و کمونیستهای چینی بودجه بسیاری از سازمانهای تروریستی خاورمیانه را تأمین میکردند، مطرح کردن نام کمونیسم در مناطقی که اعتقادات مذهبی در آنها رایج است، یک چالش جدی بود. تلاشهای اتحاد جماهیر شوروی برای صدور انقلاب سوسیالیستی به جهان اسلام به نتایج متفاوت و بعضا زودگذر منجر شد.
دولتهای زیادی در خاورمیانه با اتحاد جماهیر شوروی همسو بودند، اما فقط یمن جنوبی و افغانستان برای یک مدت طولانی در جریان جنگ سرد تحت سلطه کمونیستها قرار داشتند. در سال ۱۹۷۹، اتحاد جماهیر شوروی با هدف سرپا نگهداشتن رژیم کمونیستی که به تازگی با کمک شوروی به قدرت رسیده بود، وارد افغانستان شد و خاک این کشور را به مدت ده سال اشغال کرد. در سال ۱۹۸۹، شوروی تسلیم و از افغانستان خارج گردید.
اما با وجود اینکه کمونیسم نتوانست سلطه خود را بر جهان اسلام تثبیت کند، تأثیر شگرفی در ایجاد و توسعه افراطگرایی اسلامی در زمان معاصر داشته است.
به دنبال حملات ۱۱ سپتامبر، وقتی اقدامات اسامه بن لادن و گروه تروریستی القاعده به تیتر اول رسانهها بدل شدند، خطر افراطگرایی اسلامی مورد توجه قرار گرفت. اما سرچشمه ایدئولوژیک افراطگرایی اسلامی بنلادن را میتوان در مردی جستجو کرد که او را کارل مارکس اسلامگرایی رادیکال مینامند. [۹]
الف. سید قطب: کارل مارکسِ افراطگرایی اسلامی
در نگاه اول، ارتباط بین کمونیسم و اسلام رادیکال دور از ذهن به نظر میرسد، زیرا مسلمانان به خدا و محمد پیامبر اعتقاد دارند، اما کمونیسم منکر وجود خداست و به دنبال ریشهکن نمودن ایمان به مذاهب مختلف است. در حقیقت، نظریه و متدهای افراطگرایی اسلامی مدرن ارتباط تنگاتنگی با مارکسیسم-لنینیسم دارد.
فرد پیشرو در اسلام رادیکال و جهاد مدرن کسی نبود جز سید قطب؛ او رابط مصری اخوانالمسلمین با کمونیسم بینالمللی و حزب کمونیست مصر بود. [۱۰] [۱۱] مکتب فکری قطب مبتنی بر منطق و لفاظی کمونیستی بود. او در سال ۱۹۰۶ متولد شد، در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ به تحصیل سوسیالیسم و ادبیات پرداخت و در اواخر دهه ۴۰ به مدت دو سال در ایالات متحده تحصیل کرد و پس از بازگشت به مصر به عضویت اخوانالمسلمین درآمد.[۱۲]
قطبیسم را میتوان مکتبی دانست که از خشونت برای نابودی جامعه کهن تحت سلطه «جاهلیت» استفاده میکند. جاهلیت که یک اصطلاح دینی است، به معنای ناآگاهی از حقیقت دین است و در اصل به جامعه قبل از گسترش اسلام اشاره میکند. قطب از مسلمانان خواست که جانشان را در راه مبارزه با جاهلیت فدا کرده و بستر رهایی بشریت را فراهم کنند. او برای تشریح عقاید خود، معنای جاهلیت و مفهوم اسلامی جهاد را از نو تفسیر کرد.
وقتی از کلمه جهاد سخن میگوییم، بسیاری بلافاصله به «نبرد مقدس» فکر میکنند؛ اما این کلمه در زبان عربی صرفا به معنای مبارزه یا پیکار است. در جریان اصلی اسلام، جهاد را به معنای نزاع درونی (کمال نفس) یا جهاد دفاعی نیز در نظر میگیرند. [۱۳] اما قطب این تعریف را بسط داد تا استفاده فزاینده و افسارگسیخته از خشونت را در «نبرد مقدس» توجیه کند. او همچنین مبانی نظری جهاد را پایهریزی کرد. [۱۴] بر اساس فلسفه قطب، هر نظام اجتماعی که بر مبنای قوانین و اخلاقیات سکولار اداره شود، نوعی جاهلیت ضد اسلام است. او جاهلیت را بزرگترین مانع برای مسلمانان و غیرمسلمانان میدانست و معتقد بود که از تحقق ارزشها و قوانین اسلامی جلوگیری میکند. حتی جامعهای که خود را مسلمان بداند، ممکن است غرق در جاهلیت باشد. قطب سیستم اجتماعی مصر را در زمان زندگی خود یک سیستم جاهلی میدانست و معتقد بود که باید سرنگون شود. [۱۵]
این تفسیر از جهاد و جاهلیت، آینه فلسفه مارکسیستی نزاع و درگیری در بین طبقات اجتماعی است. قطب مدعی بود که مردم مجبور به پذیرش جامعه کهن جاهلیت شدهاند و آزادیشان را از آنها گرفته است. این مردمان بردهوار-به مانند طبقه کارگر در مارکسیسم- از این حق برخوردار بودند که برای سرنگونی ستم جاهلیت جهاد کنند. قطب جهاد را وسیله رهایی تمام بشریت، اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان میدانست. [۱۶] زمانی که آثار قطب انتشار یافت، بسیاری از رهبران جریان اصلی اسلام تصور میکردند که او بیش از حد تند رفته و عقاید او را ارتداد خواندند. [۱۷]
قطب مدتها با ناصر، رهبر جنبش افسران آزاد با سویه سوسیالیستی که بعدها رئیسجمهور مصر شد، در ارتباط بود. ناصر در سال ۱۹۵۲ با کودتای نظامی به حکومت محمد علی، سلطنت غربگرای مصر پایان داد. گفته میشود که این کودتای سوسیالیستی-انقلابی توسط قطب و اخوانالمسلمین و به کمک ناصر برنامهریزی شده بود. اما با اینکه قطب امیدوار بود ناصر یک رژیم اسلامی برپا کند، او سکولاریسم را انتخاب کرد و در سال ۱۹۵۴ به سرکوب اخوان المسلمین پرداخت.
قطب و اخوان المسلمین برای ترور ناصر برنامه چیدند، اما شکست خوردند و قطب به زندان افتاد. او در سالهای نخست زندان به شدت شکنجه شد، اما با آرام گرفتن اوضاع اجازه پیدا کرد که بنویسد. قطب دو اثر مهم خود به نامهای «در سایه قرآن» و «نشانههای راه» را در زندان نوشت. این دو اثر شامل دیدگاههای او در خصوص قرآن، تاریخ اسلام، مصر و جامعه غرب بود و طرفداری او از افراطگرایی ضد سکولار و ضد غرب را نشان میداد. سرانجام قطب از زندان آزاد شد، اما در مصر ماند و دوباره به زندان افتاد. او در سال ۱۹۶۶ به اتهام دست داشتن در توطئه ترور ناصر محکوم و به دار آویخته شد. قطب با غرور پای چوبه دار رفت تا به شهید راه دین بدل شود.
ایمن الظواهری، رهبر القاعده پس از مرگ بنلادن، اعتقاد داشت که اعدام قطب همان چیزی بود که آتش افراطگرایی جهادی را شعلهور کرده است. [۱۸] به عقیده ویلیام مک کنتس، کارشناس مبارزه با تروریسم و کارمند سابق مرکز مبارزه با تروریسم آکادمی نظامی وستپوینت، افراطگرایان اسلامی اغلب به آموزههای قطب استناد میکنند و خود را «اولاد روشنفکر» او میدانند. [۱۹] حسن حسن، کارشناس مسائل خاورمیانه در گزارش خود در سال ۲۰۱۶ که در مورد دولت اسلامی نوشته بود، به یک نقلقول معروف در بین طرفداران داعش در خصوص چگونگی شکلگیری دکترین بنیادی این گروه تروریستی اشاره کرد: «دولت اسلامی توسط سید قطب طرحریزی گردید، توسط عبدالله عزام به دیگران آموخته شد [و] توسط اسامه بن لادن به یک پدیده جهانی تبدیل گردید.» [۲۰]
ب. پیشتاز لنینیستی جهاد
مفهوم مارکسیستی دیگری که قطب از آن وام گرفت، مفهوم «آگاهی کاذب» بود که به پذیرش آرمانها و فرهنگ حاکم توسط عامه مردم اشاره دارد. بر این اساس، آگاهی کاذب مانع از این میشود که عامه مردم به ظلم و ستمی که بر آنها میرود پی ببرند و سرمایهداری را به خاطر سوسیالیسم سرنگون کنند. به گفته قطب، کسانی که در جاهلیت زندگی میکنند متوجه نیستند که برده هستند. از این رو، برای رهایی خود دست به جهاد نمیزنند. [۲۱]
یکی از آثار مهم لنین، کتاب او با عنوان «چه باید کرد؟» است. او در این کتاب استدلال میکند که طبقه کارگر از نیاز به کمونیسم باخبر نمیشود، مگر آنکه توسط یک گروه از نخبگان انقلابی به سمت آن سوق پیدا کند. قطب که در نهضت خود در برابر جاهلیت با همین پرسش مواجه شده بود، برای یافتن پاسخ به لنین رجوع کرد.
نوشتههای قطب مملو از واژگانی است که دانش آموختکان مکتب مارکسیسم-لنینیسم با آنها آشنا هستند؛ از این بین میتوان به «ونگارد» یا پیشتاز، «دولت»، «انقلاب» و واژگان مشابه اشاره کرد. وضعیت و چالشهایی که لنین هنگام نگارش این رساله با آن مواجه بود، درست شبیه شرایطی است که قطب در تدوین ایدئولوژی رادیکال خود با آن روبرو گردید. تمام امید لنین به یک انقلاب موفق در گرو حزب پیشتاز پرولتاریا بود؛ یک گروه سازمانیافته از نخبگان متعهد که وظیفه نظارت بر انقلاب و هدایت تودهها را بر عهده داشتند. از سوی دیگر، این ایده که کمونیسم زمانی موفق میشود که عوامل آن به طور گسترده در جامعه فعال باشند، با مخالفت لنین مواجه شد. قطب از این نظریه الگوبرداری کرد و سازمانهای اسلامگرای افراطی را جایگزین حزب سیاسی لنینیست کرد.
لنین با تأکید بر سازمان و مفهوم پیشتاز، تمایز روشنی بین دو مفهوم خودانگیختگی و آگاهی ایجاد کرد و ایده تشکیل حزب را مطرح کرد. به اعتقاد لنین، کارگران با اقدامات خودانگیخته تنها میتوانند خواستههای سطحی نظیر افزایش حقوق و هشت ساعت کار در روز را مطالبه کنند، زیرا از آگاهی لازم برای رهاسازی بشر برخوردار نیستند. لنین معتقد بود که برانگیختن کارگران مستلزم وجود پیشتازان (متشکل از روشنفکران بورژوازی، که از امتیاز تحصیل کرده بودن برخوردارند) است تا آنها به این باور برسند که انقلاب تنها راه رهایی است و تنها با رهایی کل بشریت است که میتوان به آزادی رسید. درک کامل مفهوم پیشتاز مستلزم وجود یک حزب سیاسی منسجم است که فعالیتهای آنها را سازماندهی کرده و فرصتهای لازم برای انجام فعالیتهای زیرزمینی را برای انقلابیون حرفهای فراهم کند. [۲۲]
گلن ای. رابینسون، دانشیار مدرسه عالی نیروی دریایی در مونتری کالیفرنیا و پژوهشگر مرکز تحقیقاتی مطالعات خاورمیانه در دانشگاه کالیفرنیا-برکلی، در خصوص اسلام رادیکال گفت: «جهادیسمهای مدرن به طور مشخص لنینیست هستند. البته به دلایل کاملا معلومی، ایدئولوگهای جهادی نامی از لنین به عنوان الگوی خود نمیبرند، اما اصول و منطقشان-به ویژه، سید قطب-پرده از این تأثیر برمیدارد. قطب که در دهه ۱۹۴۰ در مصر تحصیل کرده بود، مطمئنا تحت تأثیر آثار لنین قرار گرفته بود. دو مفهوم کلیدی قطب مستقیما از لنین گرفته شده است: جماعت (پیشتاز) و منهج (برنامه)… پافشاری لنین بر مرکزیت دادن به «پیشتاز» در داشتن یک برنامه دقیق و منسجم برای اجرا و یکپارچه بودن انقلاب، با لحنی اسلامی در آثار قطب منعکس شده است.»
قطب با اقتباس از جوهره لنینیسم خواهان تشکیل نسخه اسلامی حزب پیشتاز لنینیست بود. رابینسون نوشت: «قطب دقیقا استدلالهای مشابهی را برای جهان اسلام مطرح کرد … اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان آنقدر گرفتار یک حاکمیت ناعادلانه و ضد اسلامی بودند که نمیدانستند چه موقع و چگونه باید علیه نظام حاکم برخیزند. از این رو، سازماندهی اقدامات مستقیم علیه حاکمیت مستلزم یک چارچوب جهادی پیشتاز بود.» [۲۳]
این پیشتاز که از افراطگرایان یا به تعریف قطب «مسلمانان حقیقی» تشکیل شده است، یک مأموریت انقلابی دارد و آن آزادی تمام مسلمانان و تمام تمدن بشری است. پیشتاز باید در برابر مسلمانان دروغین سختگیر باشد، از ایدئولوژی اسلامی مبتنی بر تفسیر قطب پیروی کند، ملت جدیدی را بر اساس اسلامگرایی برپا کرده و برای اشاعه اسلام در سایر نقاط جهان از خشونت استفاده کند.
علاوه بر پیشتاز لنینیستی، نظریه قطب شامل ایدههای اُتوپیایی نظیر «برابری اجتماعی» و حذف طبقات اجتماعی میشد. [۲۴] این نکات منعکسکننده اهداف کمونیسم هستند.
پس از مرگ قطب، برادرش محمد قطب به انتشار آثار او ادامه داد. کتاب «معرکه الاسلام و الرأسمالیه» که در سال ۱۹۹۳ منتشر شد، باورهای کمونیستی قطب را منعکس میکند. قطب با صراحت میگوید که اسلام «یک عقیده خاص، سازنده و اثباتگرایانه است که در قالب مسیحیت و کمونیسم شکل گرفته و به بهترین شکل ممکن در آنها ترکیب شده است، به طوری که تمام اهداف آنها (یعنی اهداف مسیحیت و کمونیسم) را شامل میشود و به آنها هماهنگی، تعادل و عدالت نیز میافزاید.» [۲۵]
پ. هسته کمونیستی افراطگرایی اسلامی
مبارزه طبقاتی یک ایده مارکسیستی دیگر است که از اصول افراطگرایی اسلامی است. مارکس تمام زندگی خود را صرف برانگخیتن اختلاف میان پرولتاریا و بورژوازی کرد، تا حدی که دیگر بازگشتی وجود نداشته باشد و اختلاف از طریق انقلاب حل و فصل شود. افراطیون اسلامی تقریبا به همین شیوه عمل میکنند.
نابود کردن مرکز تجارت جهانی در منهتن به خودی خود کمکی به تحقق رویای اتحاد اسلامی قطب نکرد، اما به عنوان ابزاری برای تشدید اختلافات بین جهان غرب و جهان اسلام عمل کرد. حملات تروریستی با هدف تحریک غرب علیه مسلمانان انجام شد، که به نوبه خود باعث تحریک مسلمانان به انجام حملات بیشتر میشود. [۲۶] روشهای افراطگرایان مشابه تلاشهای مارکس و لنین جهت برانگیختن اختلافات بین پرولتاریا و بورژوازی و ایجاد شرایط لازم برای انقلاب است.
نظریههای قطب بیش از اسلام سنتی به کمونیسم شباهت دارد. افراطگرایان اسلامی اعتراف میکنند که با کمونیسم اختلاف مذهبی دارند، اما در واقع شالوده دکترین انقلابی کمونیستی را جذب خود کردهاند. چاک مورس روزنامهنگار میگوید: «دشمن واقعی جهان آزاد، کمونیسم است… اسلام رادیکال همان کمونیسم است که در ردای سنتی اسلام دیده میشود. همان دشمن کمونیستی که اروپا را خراب کرد… در جهان اسلام ریشه دواند و بخش عمده نخبگان اسلامی را متحول کرد.» [۲۷]
آنترو لایتزینگر، مورّخ سیاسی اهل فنلاند معتقد است که تروریسم مدرن در سال ۱۹۶۷ متولد شد و در راستای جنبش کمونیست بینالمللی توسعه یافت. با ظهور و گسترش خارج از کنترل جنبشهای دانشجویی رادیکال در دهه ۱۹۶۰، دانشجویان مسلمانی که در غرب تحصیل میکردند با تفکرات چپ آشنا شده و مفاهیمی مانند انقلاب خشونتآمیز را با خود به میهنشان بازگرداندند. [۲۸]
در سال ۱۹۷۴، عبدالله اشلایفر تازه مسلمان که بعدها استاد مطالعات رسانهای در دانشگاه آمریکایی قاهره شد، با ظواهری رهبر آینده القاعده دیدار کرد. ظواهری که در آن زمان در رشته پزشکی در دانشگاه قاهره تحصیل میکرد، از اینکه گروههای افراطی اسلامی بیشترین عضو را از بین نخبگان دانشکدههای پزشکی و مهندسی جذب کردهاند، به خود میبالید. به گفته اشلایفر، این مؤسسات آموزشی در دهه ۱۹۶۰ پر از مارکسیستهای جوان بودند و اسلام رادیکال مد جدیدی در بین شورش دانشجویی بود. شلایفر به ظواهری گفت: «ببین ایمن، من سابقا مارکسیست بودم. وقتی تو صحبت میکنی، احساس میکنم دوباره به حزب برگشتهام و اصلا احساس نمیکنم که با یک مسلمان سنتی حرف میزنم.» [۲۹]
جالب است که بسیاری از ناظران، افراطگرایی اسلامی را با فاشیسم (فاشیسم اسلامی) مرتبط میدانند و به دلایل مختلف به منشأ کمونیستی آن اشاره نمیکنند. همانطور که لنین و دیگران گفتهاند، فاشیسم شکلی از سوسیالیسم ملّی است و سوسیالیسم نخستین مرحله کمونیسم است. محدوده کمونیسم بینالمللی است و هدف آن برپایی انقلابات کمونیستی در سراسر جهان است. اگر افراطگرایی اسلامی از منظر رویکرد و دکترین آن بررسی شود، به وضوح اشتراکات بیشتری با کمونیسم دارد.
ت. قطب و ظهور تروریسم
آثار قطب بسیاری از جوانان عرب از جمله عبدالله یوسف عزام دانشجوی فلسطینی و از بنیانگذاران القاعده را تحت تأثیر خود قرار دادند. [۳۰] در گزارش کمیسیون ۱۱ سپتامبر هم از عزام به عنوان «مرید قطب» یاد شده و بر تأثیر قطب بر جهانبینی بن لادن تأکید شده است. [۳۱]
محمد قطب، برادر کوچکتر سید قطب، استاد مطالعات اسلامی در عربستان سعودی شد و مسئولیت ویرایش، انتشار و تبلیغ نظریههای برادر فقید خود را بر عهده داشت. بن لادن به طور مرتب در سخنرانیهای هفتگی محمد قطب شرکت میکرد و کتابهای قطب را میخواند.
ظواهری گفت که وقتی جوانتر بود، از عموی خود درباره بزرگی قطب و رنجی که در زندان کشید چیزهای زیادی شنیده بود. [۳۲] در سال ۱۹۶۶ که قطب به دار آویخته شد، ظواهری پانزده ساله به تشکیل یک گروه زیرزمینی کمک کرد که هدف آن سرنگونی حکومت و برپایی یک دولت اسلامی بود. ظواهری در خاطرات خود نوشت: «رژیم ناصری تصور میکرد که با اعدام سید قطب و رفیقهایش جنبش اسلامی ضربه مهلکی خورده است… اما زیر آن آرامش ظاهری، اندیشههای سید قطب در جریان بود و هسته جنبش مدرن جهاد اسلامی در مصر شکل گرفت.» [۳۳] ظواهری بعدها به گروه جهاد اسلامی مصر پیوست که در دهه ۱۹۷۰ تشکیل شده بود. او مشاور بن لادن و همچنین یکی از اعضای مهم القاعده شد و پس از مرگ بن لادن به رهبری القاعده رسید.
در جهان اسلام سنّی، قطب برترین متفکر رادیکال است. [۳۴] تقریبا تمام مفاهیم بدیع و نوآوریهای عقیدتی گروههای جهادی سنّی را میتوان در آثار او پیدا کرد. [۳۵] شاید گروههای جهادی مختلف از نظر فرم تفاوت داشته باشند، اما همه آنها برای تحقق بخشیدن به آرمانهای سیاسی خود تحت لوای اسلام از خشونت استفاده میکنند. [۳۶]
ترور انور سادات رئیس جمهور مصر در سال ۱۹۸۱ توسط جهاد اسلامی و حملات گروه تروریستی الجماعهالاسلامیه مصر در دهه ۱۹۹۰ علیه مقامات دولتی، روشنفکران سکولار، مسیحیان مصری و جهانگردان، همگی از جمله اقداماتی بودند که برای تحقق بخشیدن به دیدگاه قطب انجام میشد. [۳۷]
گروههای جهادی رادیکال که ایدئولوژی قطب را دنبال میکنند، در قالب تروریستهای سلفی-جهادی قرار میگیرند. بر اساس گزارش ۲۰۱۳ رَند کورپوریشن در ایالات متحده، تقریبا پنجاه گروه جهادگرای سلفی در سراسر جهان وجود دارد که بیشتر آنها در شمال آفریقا و منطقه سرزمین شام مستقر هستند. [۳۸] رابرت مان، نویسنده کتاب «ذهنیت دولت اسلامی: داعش و ایدئولوژی خلیفهگری»، قطب را پدر قرن بیستمی جنبش سیاسی میداند که در حال حاضر جهادگرایی سلفی خوانده میشود. به علاوه، قطب به عنوان طلایهدار گروه تروریستی داعش شناخته میشود. مان میافزاید: «قطب مستقیما مسئولیت داعش را بر عهده نداشت، اما نخستین قدم را در راهی پیمود که در نهایت به داعش منتهی میشد.» [۳۹]
با اینکه سازمانهای افراطی اسلامی موجود فاقد یک دورنمای واحد هستند و با منازعات ایدئولوژیک میانشان دستوپنجه نرم میکنند، اما یک ویژگی مشترک در اکثر آنها دیده میشود: آنها اساسا یک فرم تهاجمی از فلسفه جهادی قطب را به ارث بردهاند که همان انقلاب کمونیستی در شکلی جدید است.
ث. کمونیسم مسلمانان عادی را قربانی کرده است
با اینکه گروههای افراطی به نام اسلام فعالیت میکنند، بیشترین تلفات هم شامل حال جامعه اسلامی میشود. زیرا انگیزه حقیقی تروریسم-به مانند کمونیسم-گرایش به کشتار و خرابی به هر بهانه و شکل ظاهری است.
بر اساس گزارش «اسلام و الگوهای تروریسم و افراطگرایی خشونتبار» که در سال ۲۰۱۷ توسط مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی منتشر گردید، «تقریبا در تمام حملات افراطگرایان شاهد هستیم که مسلمانان در حال کشتار یا آسیب زدن به مسلمانان دیگر هستند.»
براساس این گزارش، مجموعا ۸۳٪ از حملات [افراطیون اسلامی] و ۹۰٪ از مرگومیرها در کشورهای کاملا اسلامی رخ داده و اکثر حملات انتحاری به صورت فردی یا با استفاده از وسایل نقلیه انجام گرفته است. اگر به پنج جنبش جنایتکارانه جهان در سال ۲۰۱۶ اشاره کنیم، چهار مورد از آنها افراطیون اسلامگرا هستند. در مجموع، ۸۸٪ از ۲،۹۱۶ حمله و ۹۹٪ از ۱۴،۰۱۷ مرگومیر ناشی از پنج عامل اصلی این جنایات با گروههای افراطی اسلامگرا مرتبط بوده است. [۴۰]
بر اساس گزارشات وزارت خارجه ایالات متحده در مورد تروریسم در سال ۲۰۱۸، مجموعا ۸،۰۹۳ حمله تروریستی در این سال در جهان رخ داد که باعث کشته شدن ۳۲،۸۳۶ تن گردید. این حملات عمدتا در کشورها و مناطق مسلماننشین صورت گرفتهاند: «در سال ۲۰۱۸، در ۸۴ کشور و سرزمین مختلف حوادث تروریستی رخ داد. حدود ۸۵% از کل حوادث در سه نقطه جغرافیایی متمرکز بوده است: خاورمیانه، جنوب آسیا و آفریقای زیرصحرایی.
افغانستان، سوریه، عراق، هند، نیجریه، سومالی، فیلیپین، پاکستان، یمن و کامرون به ترتیب بیشترین تعداد حوادث تروریستی را در سال ۲۰۱۸ داشتند. حوادث این ۱۰ کشور ۷۱% از کل حوادث و ۸۱% از کل تلفات حوادث تروریستی را شامل میشود. [۴۱]
در مقابل، حملات تروریستی در کشورهای غربی تلفات کمتری بر جای گذاشته است. بر اساس گزارش سال ۲۰۱۹ مؤسسه کیتو، تروریستهای خارجی از سال ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۷ عامل ۳،۰۳۷ مورد از ۳،۵۱۸ حادثه تروریستی در ایالات متحده بودهاند. این تعداد شامل ۲،۹۷۹ قربانی هواپیماربایی در حادثه ۱۱ سپتامبر نیز میشود. [۴۲]
۴. پشتیبانی حزب کمونیست چین از تروریسم
حزب کمونیست چین مدتهاست که از فعالیتهای تروریستی خارج از کشور، از جمله فعالیتهای یاسر عرفات، رهبر تروریست فلسطینی، حمایت میکند. عرفات یکی از نخستین کسانی بود که از تاکتیک هواپیماربایی استفاده کرد و نیروهای آمریکایی را هدف قرار داد و بعدها الهامبخش بن لادن شد.
الف. پشتیبانی حزب کمونیست چین از فعالیتهای تروریستی یاسر عرفات
عرفات در سال ۱۹۵۹ جنبش آزادیبخش ملی فلسطین را که به «فتح» معروف است بنیان نهاد و در سال ۱۹۸۸، فلسطین را یک دولت مستقل نامید. عرفات تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۴ چهره اصلی نهادهای مبارز فلسطینی بود. عرفات شخصیت محبوب حزب کمونیست چین بود، زیرا چهارده بار به چین سفر کرد و با بسیاری از رهبران کمونیست چین از جمله مائو زدانگ، جئو ئنلای، دنگ شیائوپینگ و جیانگ زمین ملاقات نمود.
عرفات در سال ۱۹۶۴ العاصفه (طوفان)، شاخه نظامی فتح را تأسیس کرد و پس از آن بلافاصله به پکن رفت تا با جئو ئنلای نخستوزیر چین ملاقات کند. جئو به عرفات یادآوری کرد که به استراتژی توجه کند و از دادن شعارهای مخرب مانند نابودی کامل اسرائیل خودداری نماید. [۴۳]
پکن علاوه بر تأمین اسلحه و پشتیبانی مالی، فلسطینیان را راهنمایی میکرد که چگونه با ایالات متحده و اسرائیل درگیر شوند و در عین حال نفوذ خود را در سطح بینالمللی افزایش دهند. به علاوه، حزب کمونیست چین از فلسطینیان دعوت کرد تا در چین تحت آموزش قرار گیرند.
در ژانویه ۱۹۶۵، عرفات با تکیه بر سازمان چریکی خود به اسرائیل در شمال فلسطین اعلان جنگ داد و در ماه می سازمان آزادیبخش فلسطین دفتر خود را در پکن راهاندازی کرد. جمهوری خلق چین با دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین ارتباط دیپلماتیک داشت و در صحنههای مختلف بینالمللی آشکارا از آن حمایت میکرد.
وقتی عرفات در نوامبر ۱۹۸۸ استقلال دولت فلسطینی را اعلام کرد، پکن بلافاصله وارد عمل شد و روابط دیپلماتیک ایجاد کرد.
عرفات و جیانگ زمین، دبیرکل وقت حزب کمونیست چین در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ با هم دیدار کردند، زمانی که درگیریهای مرگباری میان اسرائیل و گروههای فلسطینی در جریان بود. اسرائیل بارها عرفات را به دلیل نقش او در خشونتهای منطقه محکوم کرد. با حمایت حزب کمونیست چین، عرفات توانست ضمن ایجاد بیثباتی بیشتر در خاورمیانه با ایالات متحده و اسرائیل وارد نبرد شود.
اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین به طور آشکار و پنهان در فعالیتهای تروریستی مختلف نقش داشتند. آنها معتقد بودند که انقلاب خشونتآمیز تنها راه رهایی کشور است. عرفات با بسیاری از رهبران کشورهای کمونیست ارتباط نزدیک داشت و با اعضای انترناسیونال سوسیالیست ملاقات میکرد. فتح یکی از ناظران حزب سوسیالیستهای اروپایی بود.
در سال ۱۹۷۰، سازمان آزادیبخش فلسطین دست به ترور حسین بن طلال پادشاه اردن زد و یک کودتای نافرجام علیه دولت برپا کرد. همچنین در سپتامبر همان سال پنج هواپیمای تجاری را ربود که چهار مورد عازم نیویورک و دیگری عازم لندن بود؛ عملیاتی که به هواپیماربایی داوسون فیلد معروف شد. یک تروریست مدعی شد که تاثیر هواپیماربایی به مراتب بیشتر از کشتن ۱۰۰ اسرائیلی در میدان نبرد است.
در سال ۱۹۷۲، گروه تروریستی سپتامبر سیاه که از شاخههای نظامی فتح است، یازده ورزشکار اسرائیلی را در جریان بازیهای المپیک در مونیخ قتلعام کرد. یکی از تروریستها علی حسن سلامه، رئیس امنیتی فتح و یکی از سربازان معتمد عرفات بود. علاوه بر اسرائیلیهای کشته شده، یک افسر پلیس آلمان غربی نیز قربانی این حمله شد. [۴۴]
ایالات متحده و اسرائیل، عرفات را عامل محرک شماری از حملات تروریستی در خاورمیانه دانستند. در سال ۱۹۸۷، کاخ سفید سازمان آزادیبخش فسلطین را یک سازمان تروریستی اعلام کرد و دفتر اطلاعات فلسطین در واشنگتن را تعطیل کرد.
ب. روابط حزب کمونیست چین با القاعده
برای اکثر مردم در سراسر جهان، حملات ۱۱ سپتامبر یک تراژدی تکاندهنده بود. اما چینیها در انجمنهای اینترنتی و اتاقهای گفتگو و بوفههای دانشگاه به حمایت از تروریستها پرداختند با نظراتی مانند «عالی بود!» و «از اقدامات عدالتجویانه علیه ایالات متحده حمایت میکنیم». بر اساس نظرسنجی از ۹۱،۷۰۱ نفر در نتایز، که یک شرکت اینترنتی بزرگ چینی است، تنها ۱۷.۸% از پاسخدهندگان با حملات تروریستی مخالفت کردند. این در حالی است که اکثر مردم پاسخهای «مخالفت با ایالات متحده» یا «بهتر از اینها هم در راه است» را انتخاب کردند. [۴۵]
چینیهایی که از حملات ۱۱ سپتامبر خشنود بودند، از نظر قومیتی، مذهبی و موروثی هیچ ارتباطی با بن لادن یا مسلمانان رادیکال نداشتند، اما ریشههای تفکر سمی آنها از یک نقطه تغذیه میکرد. به مانند رفتار افراطگرایان اسلامی در «نبرد مقدس» علیه جهان غیر اسلامی و مسلمانان دروغین که گفته میشد غرق در جاهلیت هستند، حزب کمونیست چین نیز به مدت هفتاد سال ذهن مردم را با نفرت از «دشمنان ملت» مسموم و فرهنگ پیچیده حزب کمونیست را به آنها القا کرده است.
از نظر حزب کمونیست چین، اشتراکات افراطگرایی اسلامی و کمونیسم فراتر از یک همپوشانی ایدئولوژیک است. حزب کمونیست چین پس از قدرت گرفتن طالبان در افغانستان و در دورهای که طالبان از بن لادن محافظت میکرد، روابط نزدیکی با طالبان و القاعده ایجاد کرد. پس از آنکه ایالات متحده در سال ۱۹۹۸ با موشکهای کروز به پایگاههای القاعده حمله کرد، گفته میشود که رژیم چین برای هر موشکی که منفجر نشده ۱۰ میلیون دلار به بن لادن پرداخته تا فناوری موشکها را به دست آورد. [۴۶] [۴۷]
در همان دوران، حزب کمونیست چین به ارائه فناوریهای حساس نظامی به دولتهای حامی تروریسم ادامه میداد. در اواخر سال ۲۰۰۰، شورای امنیت سازمان ملل طالبان را تحریم کرد تا اردوگاههای آموزش تروریستی بن لادن را تعطیل کنند، اما چین از رأی دادن به این تحریم امتناع ورزید. در مقابل، پس از آغاز حملات هوایی ایالات متحده در افغانستان، نیروهای نظامی خود را برای پشتیبانی از طالبان به منطقه اعزام کرد.
پس از ۱۱ سپتامبر، مقامات اطلاعاتی آمریکا گزارش دادند که زدتیئی و هواوی، دو شرکت فناوری وابسته به ارتش آزادیبخش خلق چین، به ارتش طالبان در برقراری یک شبکه تلفنی در کابل پایتخت افغانستان کمک میکنند. [۴۸] در روز وقوع حملات ۱۱ سپتامبر، مقامات چین و طالبان قراردادی برای گسترش همکاریهای اقتصادی و تکنیکی امضا کردند. [۴۹]
دو افسر نظامی چینی در کتاب «جنگ بدون محدودیت»، در مورد حمله فرضی دوم به مرکز تجارت جهانی نیویورک پس از یک تلاش ناموفق برای بمبگذاری بحث کردند. آنها اعتقاد داشتند که این حمله یک معضل بزرگ برای ایالات متحده خواهد بود. این دو از القاعده به عنوان سازمانی یاد کردند که توانایی انجام چنین عملیاتی را دارد. [۵۰] فارغ از اینکه حزب کمونیست چین از حملات ۱۱ سپتامبر اطلاع داشت یا خیر، باید گفت که مفهوم «جنگ بدون محدودیت» راهنمای نظری عملیات آینده را در اختیار بن لادن قرار داد. به علاوه، مشخص شد که نهادهای اطلاعاتی چین در سال ۲۰۰۴ از شرکتهای شل در بازارهای مالی سراسر جهان برای کمک به بن لادن جهت تأمین پول و پولشویی استفاده میکردند. [۵۱]
اردوگاه کمونیستها با سقوط دیوار برلین دچار فروپاشی شد و تنها حزب کمونیست چین باقی ماند تا فشارهای شدید دنیای آزاد را به تنهایی متحمل شود. درست در زمانی که ایالات متحده و دنیای آزاد شروع به تمرکز بر محکومیت استبداد کمونیستی کردند، حملات ۱۱ سپتامبر رخ داد. اولویتها به شکل قابلتوجهی تغییر کرد و به جای تمرکز به کمونیسم جنگ علیه تروریسم آغاز شد. این امر به چین فرصت داد تا بار دیگر به اشاعه کمونیسم بپردازد.
تهدید تروریسم اسلامی رادیکال ایالات متحده را مجبور کرد که از توجه به تهدیدات دائمی کمونیسم دست بکشد و مانع از مقابله دنیای آزاد با سوءاستفادههای بیمانند حزب کمونیست چین شود. در حالی که دنیای غرب در خاورمیانه درگیر جنگ بود، یک سرمایه عظیم بین چین و ایالات متحده دست به دست شد که باعث گردید یک ابرقدرت کمونیست دیگر در حین سقوط اتحاد جماهیر شوروی سر بلند کند.
۵. همگرایی تروریسم و چپ رادیکال در غرب
پس از ۱۱ سپتامبر، روشنفکران چپ رادیکال در غرب از این حادثه استقبال و از عاملان آن دفاع کردند. چند روز پس از حملات، یک نمایشنامهنویس ایتالیایی که برنده جایزه نوبل ادبیات هم شده بود گفت: «دلالان بزرگ در اقتصادی غوطهورند که هر ساله دهها میلیون نفر را به خاطر فقر از پا در میآورد؛ پس ۲۰ هزار کشته در نیویورک چه اهمیتی دارد؟» [۵۲] یک استاد دانشگاه کلورادو-بولدر کسانی را که در مرکز تجارت جهانی کشته شدند، «آیشمانهای کوچک» توصیف کرد (اشاره به یکی از معماران هولوکاست نازی) و افزود که قربانیان بخشی از یک «بدنه مرده تکنوکرات در قلب امپراتوری مالی آمریکا بودند» و این حملات تنها یک مجازات بود. [۵۳]
۱۱ فوریه ۲۰۰۳، یک ماه پیش از حمله ایالات متحده به عراق، بن لادن یک فایل صوتی را از طریق تلویزیون الجزیره منتشر کرد و گفت که اگر منافع مسلمانان با منافع سوسیالیستها در جنگ با صلیبیون همسو باشد، هیچ آسیبی به کسی نخواهد نرسید. او همچنین از مردم خواست که با نیروهای ایالات متحده در خیابان به نبرد بپردازند. [۵۴]
به امید جلوگیری از ادامه عملیات نظامی ایالات متحده در افغانستان و عراق و جلوگیری از اقدامات این کشور در جنگ علیه تروریسم، نیروهای متعدد چپ تندرو یک جنبش اعتراضی ضد جنگ برپا کردند. اکثر اعضای سازمان ضد جنگ اَنسر (ANSWER) (همین حالا برای توقف جنگ و نژادپرستی عمل کن) که در سال ۲۰۰۱ تأسیس شد، سوسیالیست، کمونیست، چپ یا ترقیخواه هستند. بسیاری از بنیانگذاران این سازمان با مرکز عملیات بینالمللی و حزب جهانی کارگران که یک سازمان کمونیستی رادیکال و همسو با رژیم کره شمالی است، ارتباط نزدیک داشتند. بنابراین اَنسر یک نیروی پیشرو و همسو با کمونیسم استالینی است. یکی دیگر از سازمانهایی که در جنبش ضد جنگ فعالیت داشتند، «نه به نام ما» بود که یک حزب کمونیستی انقلابی بر اساس دکترین مارکسیست-لنینیست و همسو با رژیم کمونیستی چین است. [۵۵]
دیوید هوروویتس، محقق آمریکایی در کتاب «اتحاد نامقدس: اسلام رادیکال و چپ آمریکایی» که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد، ارتباط شرورانه چپهای تندرو و تندروهای اسلامی را تشریح کرده است. بر اساس ارزیابیهای هوروویتس، چپهای تندرو در سراسر جهان به طور غیرمستقیم از جهادیهای اسلامی حمایت کردهاند. [۵۶]
یک استاد برجسته چپگرا در جریان ملاقات با مقامات حزب الله گفت که ایالات متحده یکی از کشورهای پیشرو در امر تروریسم است. [۵۷] یک استادیار رشته انسانشناسی در دانشگاه کلمبیا در مقابل ۳،۰۰۰ دانشجو گفت که شخصا دوست دارد یک میلیون موگادیشو رخ دهد. [۵۸] در نبرد موگادیشو در سال ۱۹۹۳ گفته میشود رزمندههای آموزشدیده القاعده ۱۸ سرباز از نیروهای ویژه آمریکایی را کشتند. این استاد دانشگاه همچنین ابراز امیدواری کرد که سربازان آمریکایی یکدیگر را به قتل برسانند.
برخی از چهرههای چپگرا به طور مستقیم به تروریستها کمک کردهاند. در سال ۱۹۹۵، عمر عبدالرحمن به اتهام توطئه برای بمبگذاری در مرکز تجارت جهانی در سال ۱۹۹۳ محکوم گردید. یکی از وکلای مدافع او به نام لین استوارت به دلیل انتقال پیامهای عبدالرحمان به یاران او در خاورمیانه مبنی بر ادامه حملات در سال ۲۰۰۶ به زندان محکوم شد. استوارت به یک بت سیاسی برای چپگراها تبدیل شد و بارها از او برای سخنرانی در دانشگاههای مختلف دعوت به عمل آمد. [۵۹]
ایستادن در کنار تروریستها در برابر جامعه دموکراتیک غرب بخشی از یک مسیر طولانی است که چپهای رادیکال برای تخریب و تصرف جامعه غربی از درون در پیش گرفته است. چپگرایان از هر وسیلهای برای رسیدن به این هدف استفاده میکنند. اگر چه ایدئولوژی چپ در غرب هیچ ارتباط ظاهری با افراطگرایی اسلامی ندارد، در سطحی عمیقتر اما هر دو ریشه مشترک در نفرت و مبارزه شبح کمونیست دارند.
۶. پایان دادن به علت بنیادین تروریسم
از کمون پاریس و نهادینهسازی خشونت توسط لنین گرفته تا آزار و اذیتهای دولتی تحت حمایت حزب کمونیست چین، کمونیسم همیشه از تروریسم برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرده است. تروریستها از خشونت برای ایجاد بینظمی در جامعه و از ترس برای کنترل مردم استفاده میکنند. آنها ارزشهای اخلاقی جهانی را نقض میکنند تا به اهداف خود دست یابند.
ریشههای کمونیسم را میتوان در باورها و اصول بنیادین گروههای تروریستی مدرن مشاهده کرد، زیرا این ایدئولوژی کمونیستی است که چارچوب نظری برنامههای شیطانی آنها را فراهم میکند.
به علاوه، کمونیسم فراتر از سرزمینهای تحت کنترل خود سعی کرده که از گروهها و افراد مختلف برای پیشبرد فعالیتهای تروریستی خود استفاده کند، هرج و مرج بیافریند و با مبهم جلوه دادن اوضاع دشمنان خود را گمراه کند.
تروریسم اسلامی رادیکال از زمان پایان جنگ سرد در تمام منازعات بینالمللی مورد توجه بوده است. اما مادامی که ایالات متحده و دوستانش درگیر نبردهای نظامی پرهزینه و طولانیمدت در خاورمیانه بودند، رژیم کمونیست چین بی سر و صدا در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت بود که بتواند دنیای آزاد را به چالش بکشد. هرج و مرجی که در خاورمیانه و نقاط دیگر حاکم بود، حواس دولتهای غربی و مردم را از ظهور مجدد تهدید کمونیسم و همچنین جنایات بیسابقهای که حزب کمونیست چین به رغم داشتن روابط اقتصادی و فرهنگی با غرب علیه بشریت انجام داد، منحرف نمود.
کمونیسم که بر پایه نفرت و مبارزه بنا شده، عامل اصلی تروریسم در کل جهان است. رسانهها بیشتر به حملاتی توجه دارند که جامعه غرب را هدف قرار میدهد، اما اکثر قربانیان حملات افراطگرایان اسلامی، همان مسلمانان عادی ساکن کشورهای اسلامی هستند. به طور مشابه، بیش از ۱۰۰ میلیون قربانی ناشی از کمونیسم شامل کسانی میشود که تحت لوای کمونیسم زندگی میکردند.
تا زمانی که ریشههای سمّی کمونیسم خشکانده نشوند، بشریت یک روز خوش نخواهد دید. تنها با شناخت نقش کمونیسم در فعالیتهای تروریستی در سطح جهان و پایبندی به ارزشهای اخلاقی و ایمان حقیقی است که میتوان این تهدید بزرگ را شکست داد و «به جنگ جهانی علیه ترور» پایان داد.
اپک تایمز درحال انتشار سری مقالات ترجمه شده از نسخه چینی کتاب «شبح کمونیسم درحال حکمرانی بر جهان ما» نوشته هیئت تحریریه نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست است. سایر مقالات را از اینجا بخوانید.
مراجع
۱. Brian Whitaker, “The Definition of Terrorism,” The Guardian, May 7, 2001, https://www.theguardian.com/world/2001/may/07/terrorism.
۲. Karl Kautsky, Terrorism and Communism: A Contribution to the Natural History of Revolution, trans. W. H. Kerridge (Manchester, United Kingdom: The National Labour Press Ltd., 1919), Marxists Internet Archive, accessed on May 5, 2020, https://www.marxists.org/archive/kautsky/1919/terrcomm/index.htm.
۳. Felix Dzerzhinsky, as quoted in Michael Foley, Russian Civil War: Red Terror, White Terror, 1917–۱۹۲۲ (United Kingdom: Pen & Sword Books, 2018).
۴. Sergei Melgunov, The Red Terror in Russia (United Kingdom: Hyperion Press, 1975), chap. 3.
۵. Deborah Seward, “Statue of Soviet Intelligence Chief Pulled Down,” The Associated Press, August 22, 1991, https://apnews.com/863f51d5087d19bee14a280626730385.
۶. Stanislav Lunev, Through the Eyes of the Enemy: The Autobiography of Stanislav Lunev (Washington, DC: Regnery Publishing, Inc., 1998), 80.
۷. Ion Mihai Pacepa, “Russian Footprints,” National Review, August 24, 2006, https://www.nationalreview.com/2006/08/russian-footprints-ion-mihai-pacepa.
۸. Ion Mihai Pacepa and Ronald Rychlak, Disinformation: Former Spy Chief Reveals Secret Strategies for Undermining Freedom, Attacking Religion, and Promoting Terrorism (Washington, DC: WND Books, 2013), 259–۲۶۶.
۹. Paul Berman, “The Philosopher of Islamic Terror,” New York Times Magazine, March 23, 2003, https://www.nytimes.com/2003/03/23/magazine/the-philosopher-of-islamic-terror.html.
۱۰. Raymond Ibrahim, “Ayman Zawahiri and Egypt: A Trip Through Time,“ The Investigative Project on Terrorism, November 30, 2012, https://www.investigativeproject.org/3831/ayman-zawahiri-and-egypt-a-trip-through-time.
۱۱. Robert R. Reilly, The Roots of Islamist Ideology, Centre for Research Into Post-Communist Economies, February 2006, 4.
۱۲. Berman, “The Philosopher.”
۱۳. Andrew McGregor, “Al-Qaeda’s Egyptian Prophet: Sayyid Qutb and the War on Jahiliya,” Terrorism Monitor ۱, no. 3 (May 4, 2005), https://jamestown.org/program/al-qaedas-egyptian-prophet-sayyid-qutb-and-the-war-on-jahiliya.
۱۴. A. E. Stahl, “‘Offensive Jihad’ in Sayyid Qutb’s Ideology,” International Institute for Counter-Terrorism, March 24, 2011, https://www.ict.org.il/Article/1097/Offensive-Jihad-in-Sayyid-Qutbs-Ideology#gsc.tab=0.
۱۵. McGregor, “Al-Qaeda’s Egyptian Prophet.”
۱۶. Stahl, “‘Offensive Jihad.’”
۱۷. McGregor, “Al-Qaeda’s Egyptian Prophet.”
۱۸. Dale Eikmeier, “Qutbism: An Ideology of Islamic-Fascism,” Parameters, vol. 37, issue 1, http://www.dtic.mil/docs/citations/ADA485995.
۱۹. William McCants, “Problems With the Arabic Name Game,” Combating Terrorism Center, May, 22, 2006.
۲۰. Hassan Hassan, The Sectarianism of the Islamic State: Ideological Roots and Political Context (Washington DC: Carnegie Endowment for International Peace, June 2016), 26, https://carnegieendowment.org/files/CP_253_Hassan_Islamic_State.pdf.
۲۱. Roxanne L. Euben, “Mapping Modernities, ‘Islamic’ and ‘“Western,’” in Border Crossings: Toward a Comparative Political Theory, ed. Fred Dallmayr (Lanham, MD: Lexington Books, 1999), 20.
۲۲. Vladimir Lenin, “What Is to Be Done?” in Lenin’s Selected Works, trans. Joe Fineberg and George Hanna (Moscow: Foreign Languages Publishing House, 1961), vol. 1, 119–۲۷۱, Marxists Internet Archive, accessed on May 5, 2020, https://www.marxists.org/archive/lenin/works/1901/witbd.
۲۳. Glenn E. Robinson, “Jihadi Information Strategy: Sources, Opportunities, and Vulnerabilities,” in John Arquilla and Douglas A. Borer, eds., Information Strategy and Warfare: A Guide to Theory and Practice (London: Routledge, 2007), 92.
۲۴. McGregor, “Al-Qaeda’s Egyptian Prophet.”
۲۵. Abdallah al-Qutbi, as quoted in “Impaling Leninist Qutbi Doubts: Shaykh Ibn Jibreen Makes Takfir Upon (Declares as Kufr) the Saying of Sayyid Qutb That Islam Is a Mixture of Communism and Christianity,” TheMadKhalis.com, January 2, 2010, http://www.themadkhalis.com/md/articles/bguiq-shaykh-ibn-jibreen-making-takfir-upon-the-saying-of-sayyid-qutb-that-islam-is-a-mixture-of-communism-and-christianity.cfm.
۲۶. Damon Linker, “The Marxist Roots of Islamic Extremism,” The Week, March 25, 2016, http://theweek.com/articles/614207/marxist-roots-islamic-extremism.
۲۷. Charles Moscowitz, Islamo-Communism: The Communist Connection to Islamic Terrorism (Boston: City Metro Enterprises, 2013).
۲۸. Antero Leitzinger, “The Roots of Islamic Terrorism,” The Eurasian Politician, no. 5 (March 2002), http://users.jyu.fi/~aphamala/pe/issue5/roots.htm.
۲۹. Lawrence Wright, The Looming Tower: Al-Qaeda and the Road to 9/11 (New York: Knopf Publishing Group, 2006), 42.
۳۰. Dawn Perlmutter, Investigating Religious Terrorism and Ritualistic Crimes (New York: CRC Press, 2003), 104.
۳۱. National Commission on Terrorist Attacks Upon the United States, The 9/11 Commission Report (Washington DC: National Commission on Terrorist Attacks Upon the United States, 2004), 55, https://www.9-11commission.gov/report/911Report.pdf.
۳۲. Wright, The Looming Tower, ۳۶–۳۷.
۳۳. Lawrence Wright, “The Man Behind Bin Laden: How an Egyptian Doctor Became a Master of Terror,” New Yorker, September 16, 2002, https://www.newyorker.com/magazine/2002/09/16/the-mn-behind-bin-laden.
۳۴. Glenn E. Robinson, “The Four Waves of Global Jihad, 1979–۲۰۱۷,” Middle East Policy ۲۴, no. 3 (Fall 2017): 70, accessed via Research Gate on May 5, 2020, https://www.researchgate.net/publication/319160351_The_Four_Waves_of_Global_Jihad_1979-2017.
۳۵. Robinson, “Jihadi Information Strategy,” ۸۸.
۳۶. Robinson, “The Four Waves of Global Jihad,” ۸۵.
۳۷. Anthony Bubalo and Greg Fealy, “Between the Global and the Local: Islamism, the Middle East, and Indonesia,” The Brookings Project on US Policy Towards the Islamic World, no. 9 (October 2005): 7, https://www.brookings.edu/wp-content/uploads/2016/06/20051101bubalo_fealy.pdf.
۳۸. Seth G. Jones, A Persistent Threat: The Evolution of al Qa’ida and Other Salafi Jihadists (Santa Monica, CA: RAND Corporation, 2014), 64–۶۵, https://www.rand.org/content/dam/rand/pubs/research_reports/RR600/RR637/RAND_RR637.pdf.
۳۹. Robert Manne, “Sayyid Qutb: Father of Salafi Jihadism, Forerunner of the Islamic State,” Australian Broadcasting Corporation, November 7, 2016, http://www.abc.net.au/religion/articles/2016/11/07/4570251.htm.
۴۰. Anthony Cordesman, “Islam and the Patterns in Terrorism and Violent Extremism,” Center for Strategic and International Studies, October 17, 2017, https://www.csis.org/analysis/islam-and-patterns-terrorism-and-violent-extremism.
۴۱. Bureau of Counterterrorism and Countering Violent Extremism, Country Reports on Terrorism 2018 (Washington, DC: Department of State, 2019), https://www.state.gov/reports/country-reports-on-terrorism-2018.
۴۲. Alex Nowrasteh, “Terrorists by Immigration Status and Nationality: A Risk Analysis, 1975–۲۰۱۷,” Cato Institute, May 7, 2019, https://www.cato.org/publications/policy-analysis/terrorists-immigration-status-nationality-risk-analysis-1975-2017.
۴۳. Shi Yanchun 時延春, “Zhou Enlai yu Zhongdong” 周恩來與中東 [“Zhou Enlai and the Middle East”], Party History in Review, issue 1 (2006), 7–۸, http://waas.cssn.cn/webpic/web/waas/upload/2011/06/d20110602193952375.pdf. [In Chinese]
۴۴. Stefan M. Aubrey, The New Dimension of International Terrorism (Zürich: vdf Hochschulverlag AG an der ETH, 2004), 34–۳۶.
۴۵. “۹۱۱ kongbufenzi xiji shijian zhi hou: guonei yanlun zhaideng” ۹۱۱恐怖分子袭击事件之后:国内言论摘登 [“A Sampling of Chinese Public Opinion Following the 9/11 Terrorist Attacks”], Modern China Studies, issue 4 (2001), http://www.modernchinastudies.org/us/issues/past-issues/75-mcs-2001-issue-4/596-911.html. [In Chinese]
۴۶. Yitzhak Shichor, “The Great Wall of Steel: Military and Strategy,” in S. Frederick Starr, ed., Xinjiang: China’s Muslim Borderland (London: Routledge, 2004), 149.
۴۷. John Hooper, “Claims That China Paid Bin Laden to See Cruise Missiles,” The Guardian, October 19, 2001, https://www.theguardian.com/world/2001/oct/20/china.afghanistan.
۴۸. “Chinese Firms Helping Put Phone System in Kabul,” The Washington Times, September 28, 2001, https://www.washingtontimes.com/news/2001/sep/28/20010928-025638-7645r.
۴۹. Shichor, “The Great Wall of Steel,” ۱۵۸.
۵۰. Qiao Liang 乔良 and Wang Xiangsui 王湘穗, Chao xian zhan 超限战 [Unrestricted Warfare], (Beijing: Zhongguo shehui chubanshe, 2005), chap. 2. [In Chinese]
۵۱. D. J. McGuire, “How Communist China Supports Anti-US Terrorists,” Association for Asian Research, September 15, 2005, https://web.archive.org/web/20110914053923/http://www.asianresearch.org/articles/2733.html.
۵۲. Daniel Flynn, Why the Left Hates America: Exposing the Lies That Have Obscured Our Nation’s Greatness (United States: Crown Publishing Group, 2004).
۵۳. “Ward Churchill” [profile], Discover the Networks, accessed on May 5, 2020, http://www.discoverthenetworks.org/individualProfile.asp?indid=1835.
۵۴. Transcript of Osama bin Laden tape, BBC, February 12, 2003, accessed on June 9, 2020, http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/2751019.stm.
۵۵. Jamie Glazov, United in Hate: The Left’s Romance With Tyranny and Terror (Los Angeles: WND Books, 2009), 164–۱۶۵.
۵۶. David Horowitz, Unholy Alliance: Radical Islam and the American Left (Washington DC: Regnery Publishing, Inc., 2004), 37.
۵۷. Glazov, United in Hate, ۱۵۹–۱۷۶.
۵۸. “Nicholas De Genova” [profile], Discover the Networks, accessed on May 5, 2020, http://www.discoverthenetworks.org/individualProfile.asp?indid=2189.
۵۹. “Lynne Stewart” [profile], Discover the Networks, accessed May 5, 2020, http://www.discoverthenetworks.org/individualProfile.asp?indid=861.