به یک هفته بر پیش یزدان بُدند / مپندار که آتش پرستان بُدند
که آتش بدانگاه مهراب بود / پرستنده را دیده پر آب بود
«فردوسی»
عصر روز شنبه ۱۰ بهمن، همزمان با چندین شهر ایران، آیین باستانی سده با حضور جمع کثیری از ایرانیان در روستای چم از توابع شهرستان تفت استان یزد برگزار شد.
چهل روز پس از جشن شب چله، برابر با دهمین روز ماه بهمن (آبان روز از تقویم زرتشتی) جشن سده، برگزار میشود که جشنِ پیدایشِ آتش است.
برای ایرانیان باستان، روشنی و آتش و آفتاب تجلی پروردگارشان بود. آنان هنگامی که میخواستند ستایش خداوند را انجام دهند به سوی خورشید میایستادند و هرگاه شبهنگام و یا در مکانی سر بسته (آتشکده) نیایش میکردند رو به آتش میایستادند. در کتاب اوستا آتش دارای مقامی والا است. گوهر زندگی است، عشق است و تجلی پروردگار. همانطور که تاریکی مظهر اهریمن. اغلب در هر خانهای مهراب و نیایشگاهی وجود داشت که در آن اجاغی با آتش همواره افروخته بود. هرگاه آن آتش بر اثر بیتوجهی خاموش میشد نشان از بدشگونی بود.
از همین رو ایرانیان در آغاز همه جشنهای خود آتش میافروختند و نیایش میکردند. اما مجموعهای از جشنها ویژه آتش بود که مهمترین آنها «جشن سده» بود. جشنی که تا به امروز ادامه یافته است. جشن سده را به هوشنگ، از شاهان ایران باستان و به یادگار پیدایی آتش برگزار میشود نسبت دادهاند. فردوسی شرح آن را در ضمن احوال هوشنگ آورده است. (گاه شماری و جشنهای ایران باستان – هاشم رضی سازمان انتشارات فروهر)
به موجب شاهنامه هوشنگ روزی به هنگام شکار که با گروهی همراه بود، مار سیاهی بر سر راه میبیند. سنگی با شدت به سویش پرتاب میکند. بر اثر اصابت سنگ بر سنگ، جرقهای میجهد و خار و خاشاک اطراف آن را به آتش میکشد. مار میگریزد و شاه و همراهان به گرد آتش به جشن و سرور تا شب هنگام پرداخته و نمیگذارند آتش هیچگاه خاموش شود. از این رو، آن جشن را جشن سده نام نهاده و هر ساله به پاس حرمت آتش و یادگار آن بر پایش میکنند. در این تقارن تعبیری لطیف و پرمعنی به نظر میرسد که روشنی و آتش والاترین مظهر وجود و هستی و عین دانش و خرد و کمال است؛ و مار سیاه نشان ظلمت اهریمنی و جهل و عین بدی و شر میباشد.
…فروغی پدید آمد از هردو سنگ / دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین / نیایش همی کرد و خواند آفرین
بگفتا فروغی است این ایزدی / پرستید باید اگر بخردی
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد / سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار / بسی یاد چون او دگر شهریار
در منابع مختلف جشن سده به کسان دیگری نیز نسبت داده شده است. برای نمونه ابوریحان بیرونی این جشن را به اردشیر بابکان نسبت میدهد و در کتاب «برهان قاطع» جشن سده به کیومرث نسبت داده شده که در اساطیر ایرانی نخستین بشر (آدم) محسوب میشده است. شکست ضحاک ستمگر و نیز پیروزی پسر تهماسب بر افراسیاب نیز علل دیگری است که بر این جشن آوردهاند.
در وجه تسمیه این جشن روایات گوناگونی هست که معتبرترین آن همان عدد سد (صد) است و مربوط است به موقعیتهای فصلی. در دورانی ایرانیان سال را به دو فصل تقسیم میکردند. تابستان بزرگ که هفت ماه بود، از آغاز فروردین تا پایان مهرماه، و زمستان بزرگ که از اول آبان شروع میشد و تا پایان اسفندماه ادامه داشت. گویند چون سد روز از زمستان بزرگ سپری میشد، ایرانیان جشن سده را برپا میکردند. چون معتقد بودند که اوج سرما سپری شده و این پدیده اهریمنی (تاریکی و سرما) توان و نیرویش رو به زوال و کاستی است. همچنین برخی معتقدند از آنجا که دهم بهمن ماه پنجاه روز و پنجاه شب تا نوروز باقی مانده، (در مجموع سد روز) آن را سده مینامند.
پس همگان در دشت و صحرا گرد آمده و تلی بزرگ از خار و خس و خاشاک و هیزم فراهم آورده و با فرارسیدن تاریکی شب آتش میافروختند و شادی و پایکوبی میکردند و سرود ویژه آتش را ترنم میکردند و معتقد بودند که این جلوهگاه و فروغ اهورایی، بازماندههای سرما را نابود میسازد. یکی از ویژگیهای جشن سده، همدلی و همکاری مردم است. در گذشته مرسوم بود که گرداوری هیزم و خار و خاشاک برای جشن، فریضهای دینی است و پاداش در پی دارد. هر کس به اندازه تواناییاش هیزم و چوب گرداوری میکرد. بزرگان و امیران کسانی را به کار میگماردند تا به نیت آنان هیزم و خار گردآوری کنند. چون نیروی مردمان گرد میآمد و این اشتراک مساعی برای ضعف و نابودی اهریمن ضروری بود. ماندههای این عقیده و اندیشه در کردار و عمل، هنوز در بسیاری از روستاها و شهرستانها و شهرهایی چون کرمان و یزد باقی است.
توماس هاید در کتاب «تحقیق درباره دینهای ایرانی» درباره جشنهای آتش و همانندی آن با جشنهای آتشی که در اروپا شایع بوده تحقیقاتی کرده و جشن سده را با «جشن شب دوازدهم» در انگلستان مقایسه کرده است که طی آن مردم در بلندی کوهها و بامها آتش افروخته و پایان شدت سرما و نزدیکی بهار را با پایکوبی و شادی جشن میگرفتند.
جشن سده در شمار یکی از سه جشن بزرگ ایرانیان است که در کنار نوروز و مهرگان پس از سقوط ساسانیان در دوران اسلامی نیز دوام آورد. تا جایی که بسیاری از بزرگان و حاکمان نیز این جشنها را گرامی میداشتند. برگزاری جشن سده توسط ملکشاه سلجوقی در بغداد، و نیز پادشاهان دیلمی نظیر عضدالدوله مستند شده است. اما بزرگترین جشن سده که مربوط به دوران پس از اسلام است جشنی است که «مرداویج دیلمی» درسال ۳۲۳ هجری در اصفهان برپا ساخت. وی بر آن بود که شکوه و بزرگی و سنن ایران باستان را زنده کند. وی دستور داد در دشت زایندهرود و نیز بلندیهای اطراف اصفهان آتش بسیار افروزند و در داخل شهر بزم و موسیقی برپا شود. در «تاریخ بیهقی» نیز آمده است که در سال ۴۲۶ در زمان مسعود غزنوی جشن سده برگزار میشد و به این مناسبت اطعام عمومی و نوشیدن شراب در خوانهای عمومی برپا میشد و موسیقی نواخته میشد و به بچهها هدایا داده میشد. در دیوانهای شاعرانی چون منوچهری، فرخی، عنصری و دیگران قصایدی به یادگار مانده که در مدح شاهان و تهنیت و شادباش این جشن سروده شده است.
وینک بیامدت به پنجاه روز پیش / جشن سده، طلایه نوروز و نوبهار (منوچهری)
امروزه جشن سده میان زرتشتیان رایج و برقرار است. آنان جشن سده را همانند نوروز، مهرگان و تیرگان ابتدا در محلی عمومی برپا میکنند که همگان در آن شرکت میکنند. پس از آن هر خانواده با توجه به توانایی و امکانات خود، در خانه نیز مراسم جشن را برپا میکند. برای آنان یکی از اهداف آئینی این جشن، گردآمدن نیکان و نیرومند شدن علیه شر و بدی است. در اجرای مراسم دینی این هدف به وضوح دیده میشود. همکاری عموم در گردآوری هیمه و خار کاری نیک به حساب میآید. موبدان هنگامی که میخواهند به سوی پشته بزرگ بیایند دست هم را میگیرند یا به وسیله بند مقدس با هم پیوند دارند و با هم آتش را که در لالههایی که به دست دارند در پشتهها میزنند.
این مراسم به وسیله انجمن زرتشتیان کرمان سالها است که بیرون از شهر انجام شده و همه مردم زن و مرد، زرتشتی و مسلمان، کلیمی در آنجا گرد آمده و در شادی شرکت میکنند. در کرمان مقارن با غروب آفتاب موبدان با لباس ویژه سپید، لاله به دست و زمزمه کنان با سرود آتش نیایش، گرد پشته هیمه سه بار میگردند و آنگاه با آتشی که در لالهها میسوزد، هیمه را میافروزند. روز دهم بهمن آش ویژهای پخته میشود که انواع سبزیها و حبوبات و گوشت در آن وجود دارد و تهیه سیروگ که نان ویژهای است و آن را در روغن کنجد سرخ میکنند به یاد درگذشتگان و اوستاخوانی جهت شادی روانها مرسوم بوده و در کرمان هنوز مرسوم است. خانوادههایی که در محل عمومی جشن نمیرفتند در بام خانهها آتش میافروختند.
«صدیقه رمضانخانی» پژوهشگر میراث فرهنگی در یزد میگوید در استان یزد هم اکنون این جشن در روستای چم از توابع تفت برپا می شود و دوستداران فرهنگ ایران و زرتشتیان در این مراسم شرکت میکنند که موبدان با لباسهای سفید، هیزمها را شعلهور میکنند و سپس دست در دست هم گرداگرد آتش میچرخند و سرود اوستا میخوانند. به گفته وی در گذشته زنان، زغال افروخته آتش جشن سده را به اجاق خانههایشان میبردند و نمیگذاشتند خاموش شود چراکه آن را مایه برکت میدانستند. در این مراسم نان مقدس سوروک (سیرک) پخت میشود و همراه با آجیل لرک بین مردم توزیع میشود. این جشن در سایر استانها به ویژه در کرمان برپا میشود که به سده سوزی معروف است و همه اقشار جامعه در آن شرکت میکنند. همچنین در میان عشایر بافت و سیرجان، آتش جشن سده با چهل شاخه از درختان هرس شده به نشانه چله بزرگ در میدان ده افروخته میشود.
زرتشتیان تهران نیز این جشن را از سال ۱۳۱۷ خورشیدی توسط «باشگاه مزدیسان» برگزار کردند که تا سال ۱۳۳۴ ادامه یافت. آنگاه سازمان فروهر تاسیس شد که جشن سده و جشنهایی دیگر را به گونهای آبرومند برپا میکرد. این جشن سالها است که توسط این سازمان در باغ ورجاوند و دیگر اماکن برگزار میگردد.
***
از سپیدهدم تاریخ ایران زمین و پیدایش فرهنگ و آئین مردمان این سرزمین هزاران سال میگذرد. طی این سالهای طولانی و به درازا کشیده شده، سلسلهها و پادشاهیها یکی پس از دیگری طلوع کردند و غروب کردند. جنگهای خانمانسوز، تاخت و تاز بیگانگان و بدخواهان و بلایای گوناگون، هر یک به نوعی این تمدن کهن را تحت تأثیر خود قرار دادهاند. هرچند که این فرهنگ در دوران مختلف تاریخ، غبار فرسودگی، زوال و خزان را به خود دیده است، لیکن فرازهایی از آن، طی گذر از قرنها، از نیاکان به یادگار مانده و سینه به سینه و نسل به نسل تا به امروز منتقل شده است.