Search
Asset 2

تغییر سرنوشت: در اوج بیماری روش منحصر به فردی را برای سلامتی یافتم

عکس اخیر آماندا جیا شهروند کانادایی ساکن تورنتو  (Yi Ling/The Epoch Times)
عکس اخیر آماندا جیا شهروند کانادایی ساکن تورنتو (Yi Ling/The Epoch Times)
عکس اخیر آماندا جیا شهروند کانادایی ساکن تورنتو (Yi Ling/The Epoch Times)

از جوانی با مشکلات سلامتی‌ام درگیر بودم. با گذشت سال‌ها، درمان‌های مختلفی را امتحان کردم اما نتیجه خوبی نگرفتم. به علت تحصیلات بالایی که داشتم هر درمانی که خارج ازطب مدرن بود را قبول نداشتم. با گذشت زمان معلوم شد که طب مدرن نمی‌تواند من را درمان کند. بنابراین با ناامیدی شروع کردم که درباره بقیه درمان‌ها تحقیق کنم و در آن زمان بود که رویکردی کاملا متفاوت و قدرتمند باعث شد که بتوانم بدون بیماری زندگی کنم و این یک معجزه بود .

این داستان من است

بیماری‌های تمام نشدنی‌ام ، من را بدبخت کرده بود

وقتی ۵ ساله بودم در یک تعطیلات تابستانی، با دختر همسایه به مدرسه ابتدایی که نزدیک‌ منزل‌‌‏مان بود برای بازی کردن رفتیم. یک دانش آموز بزرگتر در حال بازی کردن با یک داس بود. در آن روزها در روستاهای چین، از داس برای بریدن گندم استفاده می‌شد. کنجکاوی باعث شد تا به آن دانش آموز نزدیک‌تر شوم اما ناگهان داس از دست آن دانش آموز سُرخورد و دسته چوبی آن به بینی من اصابت کرد و باعث خونریزی شدیدی از بینی‌ام شد.‌

بدین ترتیب بینی من مشکل پیداکرد ونفس کشیدنم سخت شد. قبل از این حادثه هم، من با عبورهوا از بینی‌ام مشکل داشتم اما بعد از این واقعه، وضعیت بینی‌ام بدتر شد. بدترین حالت این بود که بینی و گلوی من پر از مخاط غلیظی بود که نه می‌توانستم آنرا ببلعم و نه به بیرون تُف کنم. حتی حالا که به آن فکر می‌کنم، احساس مریضی به من دست می‌دهد. نمی‌دانم چطور توانستم با این وضعیت زندگی کنم. وقتی ۲۰ ساله شدم تحت عمل جراحی سپتوم بینی قرار گرفتم، اما نتیجه خوبی نداشت. مجبور شدم برای این که بتوانم به درستی نفس بکشم، به داروهای مختلف اعتماد کنم.

تصویر کودکی نویسنده همراه با والدینش (Courtesy of Amanda Jia)

در سن ۳۰ سالگی در حین عمل هیستروکتومی با خون حاوی هپاتیت ث آلوده شدم. طبق نظر دکترم، این ویروس اغلب باعث سیروز کبدی می‌شود. بنابراین او به من هشدار داد که ممکن است فقط تا ۱۰ سال دیگر زندگی کنم. با وجود مصرف داروهای مختلف، احساس بهتری نداشتم و اغلب احساس ضعف می‌کردم.

قبل از عمل هیسترکتومی، اغلب کمردرد داشتم. بعد از عمل هم، تمام مفاصلم درد می‌کرد. بعضی اوقات آنقدردرد داشتم که تمام شب نمی‌توانستم بخوابم. پزشکان در ابتدا نمی‌توانستنند علت آنرا پیدا کنند اما بعدا تحت درمان آرتروز روماتوئید قرار گرفتم. مقدار بسیار زیادی دارو مصرف می‌کردم اما اثر خیلی کمی داشتند.

به علت درد و استرس، بسیار تحریک پذیر شده بودم و و حتی به خاطر چیزهای کوچک به راحتی ناراحت می‌شدم. علاوه بر این، عوارض جانبی داروها باعث شد که لاغر و رنگ پریده شوم.

حتی امیدم را به  داشتن زندگی عادی از دست دادم.

راه جدید

با این‌که بسیاری از درمان‌های پزشکی غربی را امتحان کرده بودم، اما همچنان احساس بدبختی می‌کردم. از جوانی در سیستم اعتقاداتی مادی‌گرایی تحصیل کرده بودم، بنابراین به چیزی به جز پزشکی مدرن اعتقاد نداشتم. بعد از این‌که علم مدرن نتوانست من را درمان کند، به دنبال طب چینی، طب تبتی و انواع اقسام درمان‌ها رفتم اما هیچ کدام روی من کار نکرد. بنابراین در اوج ناامیدی به فکر چی‌گونگ و بودیسم افتادم.

در سال ۱۹۹۵ هنگامی که هنوزدرچین زندگی می‌کردم، مادرم یک تمرین چینی باستانی به نام فالون دافا را یاد گرفت که شامل تمرین‌هایی با حرکات آرام، آموزش و مراقبه بود. بعد از چند ماه تمرین، او احساس عالی پیدا کرد و درنتیجه آنرا به من توصیه کرد و گفت که با انجام آن وضعیت سلامتی من بهتر خواهد شد.

فالون دافا حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری و صبر را به عنوان یک راه برای بهبود سلامتی و شخصیت اخلاقی و دستیابی به خرد معنوی آموزش می‌دهد. همه کتاب‌ها، موسیقی ورزش، منابع و دستورالعمل‌ها به طور رایگان در دسترس همه قرار دارد.

در آن زمان آنقدر ضعیف بودم که نمی‌توانستم سرکار بروم و حتی در انجام کوچکترین فعالیت‌های بدنی نیز مشکل داشتم. اما درباره معجزه‌های بسیاری که برای تمرین کنندگان فالون دافا اتفاق می‌افتد چیزهای زیادی شنیده بودم که اعتماد به نفس کافی به من داد که این روش را امتحان کنم.

در ابتدا نمی‌توانستم بدون این که خسته شوم، بیش از نیم ساعت تمرینات ایستاده را انجام دهم و نشستن با پاهای ضربدری در موقعیت گُل نیلوفر آبی در طول مدیتیشن بسیار دردناک بود. خوشبختانه در همسایگی من تعدادی تمرین کننده فالون دافا زندگی می‌کردند. ما همدیگر را تشویق کرده و درک‌های‌مان را با همدیگر به اشتراک گذاشته وبا هم پیشرفت می‌کردیم. همچنین درس‌های استاد لی هنگجی را که به صورت فیلم‌های ویدئویی بود تماشا کرده و کتاب «جوان فالون» که کتاب اصلی این آموزه‌ها است را خواندیم.

به تدریج فهمیدم که هدف فالون دافا معالجه بیماری نیست چرا که بیماری، ناشی از کارمایی است که در زندگی‌های قبلی‌مان ایجاد کرده‌ایم. با خواندن «جوان فالون» متوجه شدم که برای ازبین بردن کارما، باید قلب خود را تزکیه کرده، شخصیت اخلاقی‌ام را بهبود بخشیده و انسان خوبی بشوم. بنابراین تصمیم گرفتم با پشتکاری تمرین کرده و سختی نشستن با پاهای ضربدری در وضعیت گُل نیلوفرآبی را تحمل کنم.

از مدت‌ها قبل، احساس بهتری داشتم. بیماری تنفسی که مدت مدیدی داشتم، درحال بهبود بود و ساخت مخاط در بینی و گلویم کمتر و کمتر می‌شد تا این که در نهایت ناپدید شد. این که بتوانم آزادانه نفس بکشم، تسکین باورنکردنی بود وبه من  زندگی جدیدی داده شد.

در حقیقت، سلامتی من از همه نظر  بهبود یافت. بدون این‌ که واقعا متوجه شوم، انواع بیماری‌های مزمنی که داشتم ناپدید شده بودند. بی‌خوابی وخستگی‌ام نیز از بین رفت و اکثرا حس می‌کردم که مانند یک پَر سبک هستم.

وضعیت روحی‌ام نیز بهبود یافت. هم اکنون کمتر عصبانی شده و خیلی خوب با مردم کنار آمده و احساس رضایت و آرامش می‌کنم. نسبت به دیگران مهربان و صبور هستم. همچنین احساس می‌کنم خِرد ذاتی من بیدار شده و فکرم روشن‌تر و واضح‌تر شده از گذشته است.

با داشتن بدن سالم و ذهنی آرام توانستم دوباره به سر کار بروم ومجددا به دانشگاه رفته و فوق لیسانس گرفتم.

البته فالون دافا که فالون گونگ نیز نامیده می‌شود، الزامات خود را دارد بنابراین باید به طور مداوم کار کنم تا خودم را طبق استانداردهایی که اصول راهنما در این روش هستند یعنی حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری بهبود بخشم.

قلبی شاد

از ۲۳ سال پیش که تمرین فالون دافا را شروع کردم، مجبور نشدم به دکتر بروم یا حتی یک قرص مصرف کنم. یک تمرین کننده فالون دافا و یک تزکیه کننده حقیقی بودن تنها راه این است. نه تنها سلامتی را به ارمغان می‌آورد، بلکه قلب‌مان را شاد می‌کند. احساس می‌کنم که بی‌نهایت خوش‌شانس هستم که این تمرین شگفت انگیز را پیدا کردم  که سرنوشت من را کاملا تغییر داد.

در سال ۲۰۰۸ به کانادا مهاجرت کردم و به گروه راهپیمایی تیان گو که از تمرین کنندگان فالون دافا تشکیل شده، پیوستم. وقتی در رژه‌ها شرکت می‌کردیم، بدون این که خسته شوم خیلی راه می‌رفتم و قدرت بدنی‌ام به حدی خوب شده بود که مانند بقیه افراد شرکت کننده در رژه بود. همچنین توانستم در هر نوع آب و هوایی بیرون بروم و دیگر از سرما نمی‌ترسیدم. این تغییرات چیزی است که در گذشته فقط می‌توانست در رویای من باشد نه در واقعیت.

اکنون در محیط کاری جدیدی مشغول به کار بوده و در حال کسب دانش و مهارت‌های جدید هستم. دائما تفکرم را پرورش داده، افق‌هایم را باز کرده و در همه جنبه‌ها خودم را پرورش می‌دهم. من صمیمانه از فالون دافا تشکر می‌کنم که زندگی جدیدی به من داده است.

مطالب دیگر:

فالون دافا، تمرینی معجزه‌‏آسا برای سلامتی جسم و ذهن

منع ورود به آمریکا برای مقامات چینی عامل آزار و شکنجه فالون گونگ

واقعیت پنهان پشت دادخواهی بزرگ ۲۵ آوریل فالون گونگ

اخبار مرتبط

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی