Search
Asset 2

شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: فصل ۱۶: کمونیسم پنهان در جنبش زیست محیطی (قسمت اول)

اسلام عرفات و جیانگ زمین، دبیرکل وقت حزب کمونیست چین در سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ با هم دیدار کردند، پس از ۱۱ سپتامبر، روشنفکران چپ رادیکال در

شبح کمونیسم با متلاشی شدن حزب کمونیست در اروپای شرقی ناپدید نشد

نوشته هیئت تحریریه «نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست»

اپک تایمز درحال انتشار سری مقالات ترجمه شده از نسخه چینی کتاب «شبح کمونیسم درحال حکمرانی بر جهان ما» نوشته هیئت تحریریه نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست است. سایر مقالات را از اینجا بخوانید.

فهرست مطالب

مقدمه

  • کمونیسم و جنبش زیست محیطی

الف. سه مرحله جنبش زیست محیطی

ب. ریشه های مارکسیستی جنبش زیست محیطی

پ. مارکسیسم اکولوژیک

ت. سوسیالسم اکولوژیک

ث. وقتی که «سبز» تبدیل به «قرمز» جدید می شود

ج. دستکاری گفتمان جنبش زیست محیطی

چ. اکوتروریسم

ح. صلح سبز: همه چیز به غیر از یک داستان صلح

۲) تغییرات اقلیمی

الف. سرکوب عقاید مخالف

ب. «اجماع نظر» در علوم اقلیمی

مراجع

مقدمه

آفریدگار تمامی شرایط برای زندگی انسان و هر چیز دیگر روی زمین را فراهم کرده است. فرهنگ‌‏های سنتی بر وجود رابطه دوستانه و صلح آمیز بین طبیعت و انسان تاکید می‌‏کنند. دونگ ژونگ‌‏شو، فیلسوف باستانی چینی در این باره در کتاب خود به نام «شبنم فاخر سالانه بهار و پاییز» نوشت: «همه چیز روی زمین برای بهره مندی انسان خلق شده است» [۱]. در عین حال، انسان‌‏ها باید با رعایت اصول آسمان و زمین به طبیعت احترام بگذارند.

در فلسفله سنتی چینی، بین همه چیز تعادل و همچنین ضرورت برای خودداری از آسیب رساندن وجود دارد. در آموزه‌‏های کنفوسیوس به نام «مکتب اعتدال» آمده است: «اصول اخلاقی سیستمی را با قوانینی ایجاد می‌‏کند که آسمان و زمین آن حمایت کرده و دربر گرفته است. این همان سیستمی از قوانین است که به وسیله آن همه مخلوقات با نظم آن امکان تولید و توسعه خود را بدون آسیب رساندن به یکدیگر پیدا می‌‏کنند؛ به عبارت دیگر، تمامی عملکردهای طبیعت بدون تداخل یا سردرگمی جریان پیدا می‌‏کند» [۲]. به این ترتیب سنت کهن چین برای حفاظت از طبیعت اهمیت قائل می‌‏شد. اسناد تاریخی نشان می‌‏دهد که چهار هزار سال پیش و در زمان فرمانروایی امپراتور «یو» کبیر «در ۳ ماه بهار مردم برای کمک به رشد جنگل با خود تبر حمل نمی‌‏کردند؛ در سه ماه تابستان این افراد در رودخانه‌‏ها تور پهن نمی‌‏کردند تا ماهی‌‏ها زاد و ولد کنند» [۳]. زنگ زی، یکی از پیروان کنفوسیوس نوشته است: «درخت را تنها در فصل مناسب می‌‏توان قطع کرد، و حیوانات را تنها در زمان مناسب می‌‏توان ذبح کرد.» [۴].

این نقل قول‌‏ها منعکس کننده ایده‌‏های سنتی اعتدال گرایی در همه چیز و محافظت و گرامیداشت طبیعت هستند که نه تنها در چین، بلکه در تمام فرهنگ های کهن دنیا قابل مشاهده است.

از زمان انقلاب صنعتی، جامعه به طور فزآینده‌‏ای از آلودگی و تاثیر آن بر آسیب‌‏های محیطی آگاه شده است. کشور‌‏های غربی با وضع قوانین حفاظت از محیط زیست تا حدودی این آسیب ها را جبران کرده است. اهمیت حفاظت از محیط زیست در کشورهای جهان اول به شکل همه گیر شناخته شده است.

چیزی که درک کمتری از آن داریم، میزان شکل دهی و دستکاری روایت‌‏های مرتبط با محیط زیست توسط کمونیسم است. اگرچه دلایل حفاظت از محیط زیست کاملا منطقی هستند و بسیاری از افراد برای بهبود وظعیت محیط زیست و تضمین آینده بشر تلاش می‌‏کنند، اما عناصر کمونیسم بخش اعظم جنبش زیست محیطی را برای پیشبرد برنامه‌‏های سیاسی خود استفاده کرده‌‏اند. در واقع نفوذ کمونیسم به جنبش زیست محیطی از ابتدای پدیدار شدن آن وجود داشته است.

علوم زیست محیطی یک زمینه مطالعاتی پیچیده است، و پژوهش‌‏های آن همچنان تا یافتن پاسخ‌‏های قطعی درباره موضوعاتی چون تغییرات اقلیمی فاصله زیادی دارد. با این حال بسیاری از فعالان و سازمان‌‏های «سبز» تحت تاثیر ایدئولوژی چپ گرا و با استفاده از روایت‌‏های افراطی، رادیکال و حتی مذهبی، مفهوم حفاظت از محیط زیست را در یک مبارزه کاملا سیاسی خلاصه کرده‌‏اند. به جای پیروی از آموزه های باستانی اعتدال و محافظه گرایی، فعالان محیط زیست چپ گرای رادیکال در جنگ خود با «دشمنان» محیط زیست، از کسب و کارهای خصوصی گرفته تا تولید مثل سعی در زیر پا گذاشتن اخلاق و سنت را دارند. جنبش زیست محیطی در ترکیب با گرایش‌‏های رادیکال به یک پروپاگاندای گمراه کننده و معیار سیاسی دیکتاتوری تبدیل شده است که می‌‏توان آن را «نسخه‌‏ای از کمونیسم» نامید.

این فصل بر چگونگی ترکیب جنبش زیست محیطی به عنوان یک ایدئولوژی با کمونیسم، و دستکاری و تغییر آن برای خدمت به اهداف کمونیسم تمرکز می‌‏کند.

  • کمونیسم و جنبش زیست محیطی

پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و کشورهای بلوک شرق اروپا، کمونیست‌‏ها به تاثیرگذاری بر جوامع شرقی و غربی و ایجاد یک حکومت جهانی ادامه دادند.

برای دستیابی به این هدف، کمونیسم باید ابتدا یک «دشمن» جهان شمول را که همه نسل بشر را تهدید می‌‏کند، ایجاد کند و با ایجاد وحشت در کل دنیا، افراد را به کنار گذاشتن آزادی فردی و حاکمیت دولتی ترغیب کند. ایجاد وحشت جهانی درباره بلایای اقلیمی و محیطی قریب الوقوع یک روش کمونیسم برای دستیابی به هدف خود است.

الف. سه مرحله جنبش زیست محیطی

شکل گیری و گسترش جنبش زیست محیطی دارای یک پیوند ناگسستنی با کمونیسم است. گسترش این جنبش را می‌‏توان در سه مرحله توضیح داد.

مرحله اول

اولین مرحله به اصطلاح «دوره آبستن» نظری نام دارد، که آثار آن را می‌‏توان از سال ۱۸۴۸ میلادی و انتشار «مانیفست کمونیست» توسط کارل مارکس و فردریش انگلس تا اولین «روز زمین» در سال ۱۹۷۰ مشاهده کرد.

مارکس و پیروان او از جنبش زیست محیطی به عنوان محور گفتمان خود یاد نکردند، اما دو مفهوم آتئیسم (خداناباوری) و ماتریالیسم مارکسیست به طور طبیعی با گرایش‌‏های اصلی جنبش زیست محیطی مدرن سازگار هستند. مارکس اعلام کرد که کاپیتالیسم با طبیعت (یا محیط زیست) در تضاد است. مارکسیست‌‏ها واژه «اکوسیستم» را ابداع کرده و به آرامی جنبش زیست محیطی را وارد موضوعات عمومی مختلف کردند.

در آخرین دهه از این دوره، یعنی ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰، دو کتاب پر فروش به نام های بهار خاموش (۱۹۶۲) و بمب جمعیت (۱۹۶۸) مفاهیم جنبش زیست محیطی را وارد فرهنگ عامه کردند. کتاب بهار خاموش به نگرانی‌‏های منطقی درباره آسیب به محیط زیست توسط سم‌‏های شیمیایی می‌‏پرداخت، در حالی که بمب جمعیت از کنترل سریع و گسترده جمعیت حمایت می‌‏کرد و جرقه‌‏های گرایش ضد‌‏انسانی در جنبش زیست محیطی تحت تاثیر کمونیست را به راه انداخت.

مرحله دوم

به طور کل می‌‏توان گفت که عملکرد اصلی جنبش «پاد فرهنگ» دهه ۶۰ میلادی، به راه انداختن رژه نظامی عناصر کمونیسم در غرب بود. آنها با تبلیغ جنبش‌‏های مدنی و ضد جنگ کار خود را آغاز کردند، و به سرعت در اشکال مختلف مانند فمینیسم، انقلاب جنسی و حمایت از محیط زیست گسترش پیدا کردند. این در واقع ریشه انفجار ایدئولوژی زیست محیطی و خشم بود.

اولین «روز زمین» در سال ۱۹۷۰ نشانگر آغاز مرحله دوم بود. کمی بعد و در سال ۱۹۷۲، سازمان ملل متحد اولین کنفرانس خود را در زمینه محیط زیست انسانی در شهر استکهلم برگزار کرد. سپس مجموعه ای از گروه های نظارتی و سازمان ها شکل گرفتند. در اروپا و ایالات متحده، این گروه‌‏ها با استفاده از اعتراض، پروپاگاندا و کنشگری تحت پوشش پژوهش‌‏های علمی به دولت‌‏ها فشار می‌‏آوردند.

مرحله سوم

مرحله سوم در آستانه پایان جنگ سرد و همزمان با فروپاشی سیاسی کمونیسم در اروپای شرقی آغاز شد. در این دوره، کمونیست‌‏ها تصمیم گرفتند تا با روایت «نجات دنیا» مسیر خود را تغییر بدهند.

در سال ۱۹۸۸، سازمان جهانی هواشناسی و برنامه محیط زیست سازمان ملل در یک اقدام مشترک هیئت بین‌دولتی تغییر اقلیم (IPCC) را شکل دادند، و مفهوم گرمایش کره زمین رسما وارد حوزه سیاست شد. در سال ۱۹۹۰ و چند ماه پیش از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی، مسکو میزبان یک کنفرانس بین‌‏المللی درباره محیط زیست بود. میخائیل گورباچف، دبیر کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در سخنرانی خود از ایجاد یک سیستم بین‌‏المللی نظارت بر محیط زیست و پیمانی برای محافظت از «مناطق زیست محیطی ناب» حمایت کرد. او همچنین حمایت خود از برنامه زیست محیطی سازمان ملل و برگزاری یک کنفرانس دیگر، که در سال ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو برگزار شد را اعلام کرد. [۵]

به نظر می‌‏رسید که بیشتر حامیان محیط زیست در غرب از این پیشنهادات استقبال کردند و تغیرات اقلیمی جهان شمولِ حاصل دست انسان را به عنوان تهدید اصلی برای بشریت درنظر گرفته بودند. ناگهان یک پروپاگاندا که از مفهوم حفاظت از محیط زیست برای اهداف سیاسی استفاده کرده بود گسترش پیدا کرد، و قوانین زیست محیطی به سرعت وضع شدند.

با توجه به سیاست زدگی مسائل زیست محیطی، پروپاگاندا و تبلیغات گسترده مانع از قانون گذاری منطقی و پژوهش علمی شد؛ امری که در ادامه این فصل به آن می پردازیم.

ب. ریشه‌‏های مارکسیستی جنبش زیست محیطی

سنت شرقی از انسان به عنوان روح همه چیز و یکی از سه قوا (آسمان، زمین، انسان) یاد می‌‏کند، در حالی که مذاهب غربی آموزش می‌‏دهند که خداوند انسان را با تصویری از خودش خلق کرد. به عبارت دیگر، حیات انسان یک مفهوم با ارزش، هدف و عزتی والا‌‏تر است. طبیعت برای تغذیه بشریت به وجود آمده است و انسان‌‏ها موظفند تا از محیط زیست طبیعی خود مراقبت کنند.

با این حال ماتریالیست‌‏ها و آتئیست‌‏ها چنین برتری را به انسان نسبت نمی‌‏دهند. فردریش انگلس در یکی از مقاله‌‏های خود نوشت: «زندگی صرفا شیوه وجود بدن‌‏های پروتئینی است» [۶]. در این دیدگاه، زندگی انسان چیزی بیشتر از چیدمان پروتئین‌‏ها نیست و از نظر حیاتی با حیوانات یا گیاهان تفاوتی ندارد. به این ترتیب سلب آزادی یا حتی زندگی انسان‌‏ها با هدف حفاظت از محیط زیست یک عمل کاملا منطقی است.

یوستوس فون لیبیش، شیمیدان آلمانی در به روز رسانی کتاب خود در زمینه شیمی آلی از کشاورزان بریتانیایی برای استفاده از گوانو (کود مرغی) وارداتی برای پرورش محصولات انتقاد کرد. صنعت کشاورزی بریتانیا در آن زمان با استفاده از گوانو به عنوان یک کود کارآمد سوددهی بالایی داشت، و عملکرد محصول به طور قابل توجهی افزایش یافته بود. تا میانه قرن نوزدهم مردم بریتانیا حجم بزرگی از منابع غذایی باکیفیت را در اختیار داشتند. فون لیبیش استدلال‌‏های مختلفی را علیه استفاده از کود وارداتی ارائه کرد، که شامل تاثیر تجمیع گوانو بر جمعیت پرندگان و همچنین ناپایداری آن در طولانی مدت بود. او همچنین نسبت به افزایش طول عمر و افزایش تعداد مردم بریتانیا به دلیل تغذیه مناسب نگران بود، و ادامه داد که افزایش جمعیت منجر به آسیب‌‏های زیست محیطی گسترده می‌‏شود. [۷]

مارکس در زمان نگارش کتاب «سرمایه» کارهای فون لیبیش را با دقت مطالعه کرد و با استفاده از استدلال‌‏های وی به نظام سرمایه داری حمله کرد. مارکس کارهای فون لیبیش را به دلیل «استفاده از دیدگاه علوم طبیعی برای شکل دادن به جنبه منفی و مخرب کشاورزی مدرن» ستوده است. [۸]

مارکس هرگونه استفاده از منابع طبیعی برای تولید ثروت را یک چرخه معیوب دانست، و نتیجه گیری کرد: «کشاورزی منطقی و درست با سیستم سرمایه داری در تضاد است».

پس از اینکه ولادیمیر لنین و حزب بولشویک‌‏‌‏اش در سال ۱۹۱۷ کودتای خود را آغاز کردند، به سرعت با صدور فرمان‌‏های مختلف شروع به ملی‌‏سازی منابع طبیعی مختلف مانند زمین، جنگل، آب، مواد معدنی، حیوانات و گیاهان کرده و دسترسی عمومی بدون مجوز به آنها را ممنوع اعلام کردند.

برایان ساسمن، هواشناس و نویسنده آمریکایی در کتاب خود با نام «استبداد زیست محیطی: چگونه سیاست سبزگرایی چپ آمریکا را از بین می‌‏برد» در سال ۲۰۱۲ نوشت که ایده‌‏های مارکس و لنین اساس عقاید حامیان محیط زیست امروزی را شکل داده است. از نظر این افراد، هیچ کس حق استفاده از منابع طبیعی برای بهره شخصی را ندارد. ساسمن در این باره می‌‏نویسد: «فرقی بین نجات جنگل‌‏ها، وال‌‏ها، حلزون‌‏ها یا اقلیم وجود ندارد، این باورها همه به یک دیدگاه اساسی و عمیق مرتبط هستند که تلاش برای سودآوری از منابع طبیعی را یک عمل غیر اخلاقی می‌‏داند و در صورت عدم توقف نهایتا به نابودی زمین منجر خواهد شد». [۹]

جنبش جهانی زیست محیطی شامل تعداد زیادی از روشنفکران، سیاستمداران، دانشمندان، فعالان مدنی و شخصیت‌‏های رسانه‌‏ای می‌‏شود». برشمردن تمامی افکار، سخنرانی‌‏ها و کارهای این افراد از حوصله این متن خارج است، اما نمی‌‏توان یک شخصیت را نادیده گرفت: موریس استرانگ، بنیان گذار و اولین مدیر اجرایی برنامه زیست محیطی سازمان ملل.

موریس استرانگ، یک کانادایی، وظیفه سازماندهی کنفرانس‌‏های سازمان ملل مانند کنفرانس محیط زیست انسانی در سال ۱۹۷۲ و کنفرانس محیط زیست و توسعه در سال ۱۹۹۲ را بر عهده داشته است. او به شدت تحت تاثیر عمو زاده خود به نام آنا لوئیز استرانگ، یک خبرنگار کمونیست شناخته شده بود که در چین به خاک سپرده شد. استرانگ خود را به عنوان «یک سوسیالیست نظری و یک کاپیتالیست عملی» توصیف کرد. [۱۰].

استرانگ پس از مدتی نقش مهمی در جنبش جهانی محیط زیست پیدا کرد. دیدگاه گروه های تحت رهبری استرانگ در سازمان ملل تقریبا با نظریه ‌‏های مارکسیستی یکسان است. در مقدمه گزارش کنفرانس جهانی سال ۱۹۷۶ در زمینه سکونت‌‏گاه‌‏های انسانی آمده است: «مالکیت خصوصی زمین ابزار اصلی تجمیع ثروت است که منجر به نابرابری مدنی می‌‏شود. به این ترتیب کنترل عمومی زمین یک امر ضروری است». [۱۱] استرانگ پس از بازنشستگی در پکن زندگی می‌‏کرد، اما در سال ۲۰۱۵ در کانادا درگذشت.

ناتالی گرانت وراگا، متخصص تاکتیک‌‏های دروغ‌‏پراکنی اتحادیه جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۸ در مطلبی نوشت: «حفاظت از محیط زیست تبدیل به ابزار اصلی حمله به غرب و تمام باورهای آن شده است. حفاظت از محیط زیست را می‌‏توان به عنوان بهانه‌‏ای برای اتخاذ اقدامات تضعیفی علیه پایگاه‌‏های صنعتی کشورهای پیشرفته استفاده کرد. این جنبش می‌‏تواند با پایین آوردن استانداردهای زندگی و القای ارزش‌‏های کمونیستی منجر به نارضایتی شود». [۱۲]

پ. مارکسیسم اکولوژیک

آرتور تنسلی، دانشمند بریتانیایی در مقطع زمانی قرن نوزدهم و بیستم برای اولین بار ایده بوم شناسی (اکولوژی) و اکوسیستم را معرفی کرد. تنسلی اولین رئیس انجمن بوم شناسی انگلستان بود، و در زمان تحصیل در کالج لندن به شدت تحت تاثیر ری لنکستر، جانورشناس داروینی قرار گرفته بود. [۱۳] هر دو این افراد سوسیالیست فابیان بودند. لنکستر یکی از مهمانان همیشگی و از دوستان مارکس بود. او در نامه‌‏ای به مارکس نوشته بود که «با بیشترین بهره و لذت» در حال مطالعه کتاب «سرمایه» بود. [۱۴]

پیوندهای اصلی بین مفاهیم بوم شناسی و مارکسیسم را می‌‏توان در رابطه بین تنسلی، لنکستر و مارکس مشاهده کرد. اگرچه ایدئولوژی زیست محیطی به طور کل بر حفاظت از محیط طبیعی در برابر آسیب‌‏های احتمالی تمرکز دارد، اما بررسی رابطه بین موجودات زنده و محیط زندگی آن‌‏ها در علم بوم شناسی پیش‌‏زمینه نظری برای تعریف عامل آسیب به محیط زیست را فراهم می‌‏کند. «اکو-مارکسیسم» این ایده را یک گام فراتر برده و با اضافه کردن مفهوم بحران اکولوژیک، استدلال خود برای فروپاشی اقتصادی کاپیتالیسم را تقویت می‌‏کند. اکو مارکسیسم با معرفی تعارض ذاتی بین تولید و طبیعت، به دنبال گسترش نبرد بین بورژوازی و طبقه کارگر (پرولتاریا) است. این تئوری بحران مضاعف یا درگیری مضاعف نام دارد. در تئوری مارکسیستی، درگیری اولیه نظام سرمایه‌‏داری را می‌‏توان در تقابل نیروی تولید و روابط تولید مشاهده کرد، در حالی درگیری ثانویه این نظام به تقابل محیط تولید (اکوسیستم) و نیروی تولید (کاپیتالیسم) اشاره دارد. در دیدگاه مارکسیستی، درگیری اولیه منجر به بحران اقتصادی و درگیری ثانویه منجر به بحران اکولوژیک می شود. [۱۵]

قرن گذشته نشان داد که پیش‌‏بینی مارکسیست‌‏ها درباره فروپاشی درونی نظام سرمایه‌‏داری اشتباه است. برعکس، این نظام به پیشرفت خود ادامه داده است. کمونیست‌‏ها برای ادامه نبرد با نظام سرمایه‌‏داری و کسب و کار خصوصی سعی در ترکیب جنبش زیست محیطی و مارکسیست داشته‌‏اند، و به شعار جدید «فروپاشی اکولوژیک» شکل دادند.

ت. سوسیالیسم اکولوژیک

همانطور که از نامش پیداست، ایدئولوژی اکوسوسیالسم سعی در ترکیب بوم شناسی و سوسیالیسم دارد. استفاده از مطالبات معمول سوسیالیستی مانند «عدالت اجتماعی» در کنار نگرانی‌‏های اکولوژیک، روش جدید برای پیشبرد ایدئولوژی سوسیالیستی است.

تصویر جامعی از اکوسوسیالیسم را می‌‏توان در کتاب «مانیفست اکوسوسیالست»، نوشته جوئل کوول و مایکل لووی در سال ۲۰۰۱ مشاهده کرد. کوول یک فعال ضد جنگ ویتنام و استاد روانپزشکی بود که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ کاندیدای ناموفق حزب سبز بود. لووی یک جامعه شناس و عضو سازمان کمونیستی «بین‌‏الملل چهارم» بود. این دو نویسنده در مانیفست خود سعی در «ایجاد جنبشی دارند که بتواند از طریق یک جامعه متشکل از مالکیت مشترک ابزار تولید، جایگزین مالکیت در نظام سرمایه‌‏داری شود و حفظ و بازیابی اکوسیستم را به عنوان بخش اساسی تمامی فعالیت‌‏های انسانی نهادینه کند». آنها اکوسوسیالسم را صرفا به عنوان شاخه‌‏ای از سوسیالسم ارائه نکردند، بلکه آن را به عنوان سوسیالیسم عصر جدید می‌‏شناختند. [۱۶]

ث. وقتی که «سبز» تبدیل به «قرمز» جدید می شود

با ورود جنبش زیست محیطی به صحنه سیاست، مفاهیمی چون سیاست سبز یا «اکوپولیتیک» به وجود آمد. حزب سبز که هم اکنون در بسیاری از کشورها تاسیس شده است نتیجه مستقیم سیاست‌‏های سبز بود؛ سیاست‌‏هایی که معمولا فراتر از حفاظت از محیط زیست فعالیت کرده و شامل برنامه‌‏های چپ‌‏گرا مانند عدالت اجتماعی، فمینیسم، فعالیت ضد جنگ و صلح طلبی می‌‏شود. برای مثال «گلوبال گرینز» یک سازمان بین المللی مرتبط با حزب سبز بوده، و اساسنامه ۲۰۰۱ آن به شدت تحت تاثیر ایدئولوژی مارکسیست است. [۱۷] پس از سقوط رژیم‌‏های کمونیست در اروپای شرقی، چندین عضو سابق حزب و سایر کمونیست‌‏ها دست به تاسیس یا عضویت در احزاب سبز زده تا خصوصیت چپ گرای این جنبش را تقویت کنند.

گورباچف، رهبر سابق شوروی نیز تلاش ناموفقی در ورود مجدد به عرصه سیاست داشت. او سپس به جنبش زیست محیطی روی آورد و سازمان «صلیب سبز بین‌‏الملل» را تاسیس کرد. گورباچف به طور مرتب از تاسیس یک دولت جهانی برای جلوگیری از فاجعه اکولوژیک استقبال کرده است. [۱۸]

بسیاری از احزاب کمونیست در غرب به طور مستقیم در ارتباط با جنبش‌‏های حفاظت از محیط زیست هستند. جک موندی، فعال صنفی و هم بنیان‌‏گذار حزب سبز استرالیا یکی از اعضای حزب کمونیست این کشور است. همسر او رئیس حزب کمونیست ملی از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲ بود. [۱۹]

ج. دستکاری گفتمان جنبش زیست محیطی

شروع جنبش‌‏های توده‌‏ای یکی از استراتژی‌‏های کمونیسم برای گسترش نفوذ خود در سراسر کشورها و جهان است. بسیاری از سازمان‌‏های زیست محیطی تعداد زیادی از مردم را برای کمپین‌‏های حفاظت از محیط زیست بسیج می‌‏کنند. آن‌‏ها نهادهای دولتی را برای تدوین و اجرای توافق نامه‌‏ها و مقررات خود ربوده‌‏اند. همچنین برای ساکت کردن عموم دست به حوادث خشونت آمیز زده‌‏اند.

ساول آلینسکی، چپ گرای رادیکال گفته است که اهداف واقعی یک جنبش را باید مخفی کرد و مردم را باید در ابعاد بزرگ برای پشتیبانی از اهداف محلی، موقت، امکان پذیر و خیرخواهانه بسیج کرد. زمانی که مردم به اهداف میانه‌‏رو عادت کردند، تشویق آنها برای حمایت از اهداف رادیکال نسبتا ساده است. آلینسکی می‌‏نویسد: «به یاد داشته باشید: زمانی که مردم را حول یک محور آشکار مانند آلودگی سازماندهی کنید، حرکت آن غیرقابل توقف خواهد بود. این گروه در مرحله بعد به طور طبیعی به سوی آلودگی سیاسی و آلودگی پنتاگون گام برمی‌‏دارد». [۲۰]

گروه‌‏های مختلف چپ‌‏گرا از جنبش زیست محیطی برای پوشش ایدئولوژی خود و به راه انداختن اقدامات خیابانی و تحریک انقلاب استفاده می‌‏کنند. برای مثال اگر نام حزبی در یک کشور «جنبش اقلیمی مردمی» باشد، می‌‏توان آن را به عنوان محصول حزب کمونیست قلمداد کرد. این گروه‌‏ها در ایالات متحده با نام‌‏هایی مانند حزب کمونیست آمریکا، اقدام سوسیالیست، حزب کمونیست انقلابی مائوئیست آمریکا، انجمن بوم شناسی آمریکا، حزب کارگران سوسیالیست، آلترناتیو سوسیالیست، دموکرات سوسیالیست‌‏های آمریکا و غیره شناخته می شوند. چنین گروه‌‏هایی میزبان «راهپیمایی اقلیمی مردمی» بودند که منجر به برافراشتن دریایی از پرچم‌‏های قرمز در شهرهای بزرگ آمریکا، از جمله پایتخت شد. از شعارهای متداول این رویدادها ‌‏وان به این موارد اشاره کرد: «تغییر سیستم، نه تغییر اقلیم»، «کاپیتالیسم ما را می‌‏کشد»، «کاپیتالیسم در حال نابود کردن محیط زیست است»، «کاپیتالیسم زمین را می‌‏کشد»، و «نبرد برای یک آینده سوسیالیست» اشاره کرد. [۲۱]

با رشد روزافزون عناصر کمونیست و سوسیالیست در جنبش‌‏های زیست محیطی، می‌‏توان گفت که «صلح سبز» کاملا به انقلاب قرمز تبدیل شده است.

چ. اکوتروریسم

به دلیل تاثیرات چپ‌‏گرایان، جنبش زیست محیطی از آغاز کار خود گرایش‌‏های رادیکال داشته است. چندین شاخه از این جنبش، از جمله بوم شناسی عمیق، اکوفمینیسم، بوم شناسی اجتماعی و سیستم مناطق زیستی به دلیل گرایش‌‏های شدیدا رادیکال خود شناخته شده‌‏اند. از معروف‌‏ترین این گروه‌‏ها می‌‏توان به «اول زمین!» و «جبهه آزادسازی زمین» اشاره کرد، که هر دو از رویکرد اقدام مستقیم و فعالیت‌‏های مخرب موسوم به اکوتروریسم برای توقف فعالیت‌‏هایی استفاده می‌‏کنند که از نظر آن‌‏ها به محیط زیست آسیب می‌‏رساند.

گروه «اول زمین!» در سال ۱۹۷۹ و با شعار «برای دفاع از مادر زمین، هیچ سازشی نیست!» نام‌‏گذاری شد. این گروه با استفاده از رویکرد اقدام مستقیم و «نافرمانی مدنی خلاق» عملیات‌‏های ساخت و ساز نیمه تمام، مکان‌‏های ساخت سد و سایر پروژه‌‏های مشابه را هدف قرار می‌‏دهد. یکی از تاکتیک‌‏های معروف این گروه «تحصن روی درخت» نام دارد که در آن، اعضای گروه برای جلوگیری از قطع شدن درختان زیر آن‌‏ها نشسته یا از آنها بالا می‌‏روند. این تاکتیک‌‏ها منجر به جلب بسیاری از افراد چپ‌‏گرا، آنارشیست‌‏ها و افراد مشابه با هدف شورش علیه جریان اصلی جامعه شده است.

در سال ۱۹۹۲، برخی از اعضای رادیکال‌‏تر این گروه‌‏ها زیرمجموعه‌‏ای به نام جبهه آزادسازی زمین (ELF) ایجاد کردند. آن‌‏ها نام گروه خود را از گروه «جبهه زندگی زیست محیطی» که در سال ۱۹۷۸ منحل شد الهام گرفته، و از تاکتیک‌‏های چریکی آن‌‏ها، به ویژه آتش سوزی‌‏های عمدی استفاده می‌‏کردند. گروه ELF در دسامبر سال ۲۰۰۰ مرتکب مجموعه‌‏ای از جنایات در لانگ آیلند (نیویورک) شد. این تندروها پنجره صدها خانه را شکستند، در مناطق ساخت و ساز و دفاتر شرکتی مک دونالد با اسپری گرافیتی طرح کشیدند و ۱۶ آپارتمان در مجتمع‌‏های مسکونی و حداقل ۴ خانه لوکس را آتش زدند. بهانه اصلی آن‌‏ها برای آتش‌‏سوزی این بود که آن خانه‌‏ها «محل پرورش ثروتمندان آینده» است که بر روی جنگل‌‏ها و تالاب‌‏ها ساخته شده بودند. همزمان با ارتکاب به این اقدامات، اعضای ELF شعار می‌‏دادند «اگر شما می‌‏سازید، ما می‌‏سوزانیم». [۲۲]

اف‌‏بی‌‏آی در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد که ELF و سایر سازمان های تندرو از سال ۱۹۹۰ با دست داشتن در بیش از ۱۲۰۰ جرم و ده‌‏ها میلیون دلار خسارت به اموال، یک تهدید جدی برای ایالات متحده هستند. [۲۳] اقدامات این سازمان‌‏ها مدت‌‏هاست که از محدوده عادی اعتراض سیاسی یا تفاوت دیدگاه‌‏ها فراتر رفته است. ایدئولوژی کمونیست با استفاده از ابزار تنفر، حامیان محیط زیست را به تروریست بدل کرده است.

 ح. صلح سبز: همه چیز به جز داستان صلح

«صلح سبز» در سال ۱۹۷۱ و به عنوان بزرگ‌‏ترین سازمان زیست محیطی جهان تشکیل شد که دارای دفاتر کار در بیش از ۵۰ کشور جهان و بودجه سالانه ۳۵۰ میلیون دلاری است. این سازمان همچنین یکی دیگر از نهادهای زیست محیطی رادیکال به حساب می‌‏آید.

پاول واتسون، هم‌‏بنیان‌‏گذار صلح سبز که در سال ۱۹۷۷ آن را ترک کرد در این باره گفت: «رمز موفقیت دیوید مک تاگارت [رئیس سابق] این سازمان مشابه رمز موفقیت صلح سبز است: حقیقت اهمیتی ندارد، تنها آن چیزی که مردم به آن باور دارند مهم است. هویت شما همان چیزی است که رسانه‌‏ها تعریف کرده اند. [صلح سبز] تبدیل به یک اسطوره و یک ماشین اسطوره سازی شد». [۲۴]

پاتریک مور، یکی دیگر از بنیان گذاران صلح سبز و متعهد به حفاظت از محیط زیست پس از ۱۵ سال این نهاد را ترک کرد و گفت که صلح سبز «چرخش شدیدی به سیاست چپ پیدا کرده بود». صلح سبز به یک نهاد تندرو و مخالف هر نوع تولید صنعتی تبدیل شده بود که به جای علم و منطق، به بازتاب عقاید سیاسی می‌‏پرداخت. [۲۵]

در سال ۲۰۰۷ شش عضو صلح سبز به طور غیرقانونی وارد یک نیروگاه ذغال سنگ شده و متعاقبا از آن‌‏ها به دلیل وارد کردن خسارت به میزان ۳۰ هزار پوند انگلستان شکایت شد. آن‌‏ها به تلاش خود برای خاموش کردن نیروگاه اعتراف کردند، اما باور داشتند که هدف این کار جلوگیری از آسیب‌‏های بیشتر بود (بحران زیست محیطی به دلیل گازهای گلخانه‌‏ای). دادگاه این شش نفر را از اتهام تبرئه کرد. پیش از این نیز صلح سبز در چندین پرونده قانونی برای اقداماتی مانند آسیب به یک جت جنگنده، تجهیزات زیردریایی و بزرگ‌‏ترین دستگاه امحای زباله بریتانیا پیروز شده بود. [۲۶]

استراتژی سازمان‌‏های رادیکال زیست محیطی مانند صلح سبز استفاده از تمامی ابزار موجود برای دستیابی به اهداف است. در این زمینه، جنبش زیست محیطی رادیکال شباهت زیادی با کمونیسم دارد. مارکسیسم/لنینیسم سنتی نیز با وعده رسیدن به یک مدینه فاضله اقداماتی مانند کشتار، آتش سوزی یا سرقت را توجیه می‌‏کند. کمونیست‌‏ها در پوشش حمایت از محیط زیست به طور مشابه به وسیله بحران زیست محیطی اقدامات خشونت بار و غیرقانونی خود را توجیه می‌‏کنند.

در مثال بالا، وکلای شش عضو صلح سبز به خوبی دادگاه را نسبت به توجیه کارهای غیرقانونی موکلان خود متقاعد کرده و نشان دادند که جامعه را می‌‏توان به پذیرش استدلال‌‏های مشکوک و بی‌‏اساس ترغیب کرد. همه این وقایع بخشی از فراموشی ارزش‌‏های جهانی و نشان‌‏دهنده انحطاط اخلاقی جامعه است.

  • تغییرات اقلیمی

مسئله تغییرات اقلیمی با آگاهی‌‏سازی افراد مشهور، شخصیت‌‏های رسانه‌‏ای، سیاست مداران و عموم مردم به یکی از موضوعات داغ جامعه امروزی تبدیل شده است. یکی از جملات بیشتر شنیده شده این است که انتشار گازهای گلخانه‌‏ای توسط انسان باعث گرم شدن کره زمین و متعاقبا فجایع اقلیمی می‌‏شود.

مدافعان ادعا می‌‏کنند که این جمله نتیجه اجماع علمی و پژوهش‌‏های اثبات شده است. به عقیده برخی از حامیان محیط زیست، افرادی که با این نتیجه‌‏گیری مخالفت کنند نه تنها ضد علم، بلکه ضد جامعه بشری هستند. صدای افراد مخالف با این دیدگاه غالبا خاموش شده و برای حفظ تصور یک اجماع علمی، به ندرت در رسانه‌‏ها یا ژورنال‌‏های علمی شنیده می‌‏شود.

یکی از دلایل تبرئه اعضای صلح سبز در پرونده ورود غیر مجاز به نیروگاه این بود که یک متخصص مشهور و طرفدار این اجماع علمی به نفع آن‌‏ها شهادت داده بود. این متخصص در شهادت خود گفت که میزان انتشار روزانه کربن دی اکسید این نیروگاه منجر به انقراض نزدیک به چهارصد گونه جانوری می‌‏شود.

با این حال بسیاری از اعضای جامعه علمی، مانند ریچارد لیندزن، استاد بازنشسته هواشناسی در موسسه فناوری ماساچوست و استیون کونین، معاون سابق وزارت انرژی ایالات متحده در این باره نوشته‌‏اند که درک ما از علوم اقلیمی همچنان کامل نیست و ما از دانش کافی برای اتخاذ سیاست‌‏های اقلیمی منطقی برخوردار نیستیم. [۲۷] [۲۸]

الف. سرکوب عقاید مخالف

استیون کونین در یک مقاله نوشت:

عموم مردم تا حد زیادی از بحث‌‏های کنونی در علوم اقلیمی بی اطلاع هستند. من اخیرا در یک جلسه ملی آزمایشگاهی مشاهده کردم که بیش از ۱۰۰ محقق دانشگاهی و دولتی به طور مداوم یکدیگر را در زمینه تمایز بین تاثیر عوامل انسانی و تنوع طبیعی آب و هوا به چالش می‌‏کشیدند. این چالش‌‏ها نه بر سر مسائل جزئی، بلکه درباره جنبه‌‏های اساسی درک ما از مسائلی مانند کاهش آشکار و غیر منتظره روند افزایش جهانی سطح دریاها در دو دهه گذشته بود. [۲۹]

از موضوعات داغ مورد بحث دانشمندان می‌‏توان به تاثیر غالب فعالیت‌‏های انسانی یا عوامل طبیعی بر گرمایش محیط زیست، میزان گرمایش جهان تا پایان قرن بیست‌‏و‌‏یکم، توانایی انسان برای پیش‌‏بینی تغییرات اقلیمی در آینده و احتمال فاجعه زیست محیطی قریب الوقوع اشاره کرد.

مایکل گریفین، فیزیکدان و از مدیران سابق ناسا در مصاحیه‌‏ای با NPR در سال ۲۰۰۷ گفت:

درباره وجود روند گرم شدن کره زمین شکی ندارم. اما مطمئن نیستم که دیدگاه مبارزه با چنین روندی درست باشد. اگر فرض کنیم که مشکلی در اقلیم وجود دارد، این یعنی وضعیت کنونی اقلیم زمین در بهترین حالت است یا این بهترین شرایط اقلیمی است که می‌‏توانیم داشته باشیم، و باید برای جلوگیری از تغییر آن اقدام کنیم. اولا، من گمان نمی‌‏کنم که بشر بتواند برای اطمینان از عدم تغییر اقلیم زمین اقداماتی را اتخاذ کند، و این امر از لحاظ تاریخی اثبات شده است. دوما، سوال من اینجاست که کدام انسان‌‏ها، در چه زمان و کجا این امتیاز را به خود داده‌‏اند تا اقلیم کره زمین در حال حاضر را به عنوان بهترین شرایط برای کل بشر شناسایی کنند؟ من گمان می کنم که فقط افرادی متکبر می‌‏توانند چنین ادعایی داشته باشند. [۳۰]

اگرچه گریفین صرفا درباره لزوم فروتنی پژوهشگران صحبت کرده بود، اما بلافاصله با انتقاد شدید رسانه‌‏ها و محققان اقلیمی روبرو شد که اظهارات وی را از روی نادانی خواندند. یک هفته بعد در جلسه‌‏ای در آزمایشگاه پیش رانش جت (JPL) در پاسادنا (کالیفرنیا)، گریفین از کارکنان ناسا به خاطر اظهارات جنجالی‌‏اش عذرخواهی کرد. [۳۱]

چند ماه بعد در مصاحبه‌‏ای با یکی از نشریات ناسا، گریفین گفت: «من فکر می‌‏کنم که مردم در زمینه تغییرات اقلیمی افراطی عمل می‌‏کنند، تا جایی که بررسی آن از دیدگاه فنی تقریبا یک عمل غیرقانونی شده است. این موضوع تقریبا جایگاه مذهبی پیدا کرده است، که به نظرم تأسف‌‏بار است».

با توجه به مشاهدات گریفین، استفاده از تمام ابزارها برای خاموش کردن بحث‌‏های علمی با طبیعت علم تناقض دارد، چراکه پیشرفت علمی به خودی خود وابسته به بحث است. گریفین در این باره گفت: «شما تئوری خودتان را توسعه می‌‏دهید، داده‌‏هایتان را منتشر می‌‏کنید، ایده خود را گسترش می‌‏دهید، و دیگران نتیجه نهایی را نقد می‌‏کنند. اجماع علمی تنها به این روش تکامل پیدا می‌‏کند.» [۳۲]

مشابه آنچه گریفین تجربه کرد، لنارت بنگتسون، متخصص هواشناسی سوئدی نیز در زمان دعوت به بنیاد سیاست گرمایش جهانی (GWPF)، اتاق فکری که تئوری‌‏های گرمایش زمین را به چالش می‌‏کشد با واکنش سریع و شدید همتایان خود در سراسر جهان مواجه شد. فشار بر او آنقدر شدید بود که وی پس از دو هفته مجبور به استعفا از این بنیاد شد.

بنگتسون در نامه استعفای خود نوشت:

در چند روز اخیر تحت فشار گروهی عظیم از سرتاسر جهان قرار گرفته‌‏ام که تحمل آن عملا برای من غیر ممکن شده است. در صورت ادامه این فشار من قادر به رسیدگی به وظایف عادی‌‏ام نخواهم بود و هم اکنون نیز نگران امنیت و سلامت خود هستم. بنابرین راه حلی به جز استعفا از بنیاد سیاست گرمایش جهانی پیش روی خود نمی‌‏بینم. به هیچ عنوان انتظار نداشتم که این فشار عظیم از جامعه‌‏ای به من وارد شود که در تمام زندگی‌‏ام به آن احساس نزدیکی کرده‌‏ام. همکارانم از من پشتیبانی نمی‌‏کنند، و برخی از آنها نام خود از مقالات مشترک را حذف کرده‌‏اند.

من هیچ محدودیت یا پایانی برای آنچه روی خواهد داد نمی‌‏بینم. این وضعیت من را به یاد دوران مک‌‏کارتی می اندازد. من به هیچ عنوان انتظار وقوع چیزی شبیه به آن در جامعه هواشناسی را نداشتم. ظاهرا این جامعه هم در سال‌‏های اخیر تغییر کرده است. [۳۳]

تغییری که بنگتسون به آن اشاره کرد نتیجه ایدئولوژی کمونیستی و تاکتیک‌‏های جدال طلبانه‌‏ای است که علم زیست محیطی را به سرقت برده است.

ادعای اجماع علمی در زمینه تغییرات اقلیمی این موضوع را به یک تعصب تبدیل کرده است. تغییرات اقلیمی یکی از عقاید اساسی در جنبش زیست محیطی است که جایگاه مقدس و خدشه ناپذیری دارد. دانشمندان، رسانه‌‏ها و فعالان محیط زیستی که به این اصل باور دارند با یکدیگر برای گسترش اعتقاد عمومی به یک فاجعه زیست محیطی قریب الوقوع همکاری می‌‏کنند. این امر به ابزار مهم جنبش زیست محیطی برای ایجاد رعب و وحشت تبدیل شده است تا مردم سیاست‌‏های چپ گرا، از جمله افزایش مالیات و دولت جهانی برای «نجات» از فاجعه را بپذیرند. تکنیک‌‏های سیاسی کمونیستی شامل فریب، غارتگری، شرمساری عمومی و درگیری آشکار را به وضوح می‌‏توان در فرآیند گسترش و تثبیت این تعصب مشاهده کرد.

ب. «اجماع نظر» در علوم اقلیمی

در سال ۱۹۸۸، هیئت بین دولتی تغییر اقلیم (IPCC) سازمان ملل به منظور ارزیابی و ترکیب پژوهش‌‏های مرتبط با تغییرات اقلیمی ایجاد شد. یکی از ماموریت‌‏های این نهاد، ارزیابی تحقیقات علمی موجود در زمینه تغییرات اقلیمی و انتشار گزارشات معتبر به صورت دوره‌‏ای است. این گزارشات با هدف ارائه پیش‌‏زمینه علمی به دولت‌‏ها برای سیاست گذاری طراحی شده‌‏اند. چند صد نویسنده در نگارش آن و هزاران نفر در بررسی این گزارشات نقش دارند. به این ترتیب، نتیجه این گزارشات معمولا به عنوان اجماع نظر هزاران دانشمند برتر دنیا شناخته می‌‏شود.

در سال ۱۹۹۲، چهارچوب پیمان‌نامه سازمان ملل در تغییر اقلیم (UNFCCC) هدف خود را پایداری غلظت گازهای گلخانه‌‏ای جو زمین در سطحی اعلام کرد تا از تداخل خطرات انسانی با سیستم اقلیمی جلوگیری شود. هدف آن‌‏ها شامل این ادعا بود که تغییرات اقلیمی یک پدیده خطرناک و ساخته دست انسان است. [۳۴] به این ترتیب، عملکرد UNFCCC باید تحت این پیش فرض باشد که انسان‌‏ها مقصر تغییرات اقلیمی هستند، و وجود و بقای این نهاد وابسته به پیش فرض مذکور است. این پیش فرض منجر به محدودیت تمرکز و دامنه تحقیقات IPCC شده است. [۳۵]

حذف جملات حاوی عدم اطمینان از گزارشات IPCC

فردریک سیتز، فیزیکدان مشهور جهانی پیش از انتشار گزارش IPCC در سال ۱۹۹۵ یک نسخه از آن را به دست آورد. سیتز بعدا متوجه شد که گزارش نهایی با گزارشی که به تایید پژوهشگران رسیده بود تطابق ندارد: تمامی جملات حاکی از عدم اطمینان درباره تاثیر فعالیت انسان بر تغییرات اقلیمی از گزارش نهایی حذف شده بود.

سیتز در مطلبی در روزنامه «وال استریت ژورنال» نوشت: «در بیش از ۶۰ سال عضویت من در جامعه علمی آمریکا و خدمت به عنوان رئیس آکادمی ملی علوم و انجمن فیزیک آمریکا، هیچگاه شاهد چنین فساد نگران کننده‌‏ای در فرآیند داوری همتا که منجر به گزارش IPCC شده است نبوده‌‏ام». [۳۶]

عبارات حذف شده در گزارش شامل موارد زیر بود:

  • «هیچ یک از پژوهش‌‏های ذکر شده شواهد واضحی را برای نسبت دادن تغییرات [اقلیمی] مشاهده شده به افزایش گازهای گلخانه ای ارائه نمی‌‏کند»
  • «تاکنون هیج پژوهشی نشان دهنده رابطه بین کل یا بخشی از [تغییرات اقلیمی مشاهده شده] با دلایل انسانی نبوده است».
  • «هرگونه ادعای وجود یا تشخیص تغییرات اقلیمی شدید تا پیش از برطرف شدن عدم قطعیت درباره تغییرات سیستم آب و هوا بحث برانگیز خواهد بود».

IPCC ادعا کرد که تمامی اصلاحات به تایید نویسندگان رسیده است، اما در حقیقت این تغییرات نشان‌‏دهنده میزان تاثیرپذیری گزارش این نهاد از سیاست است. این گزارش بدون اضافه کردن پژوهش‌‏های نوین صرفا به خلاصه کردن تحقیقات قبلی می‌‏پردازد. از آنجا که تحقیقات کنونی شامل دیدگاه‌‏های متناقض فراوانی است، دستیابی به اجماع نظر برای IPCC صرفا به معنای کنار گذاشتن دیدگاه‌‏های مخالف از سر راهش بود.

در اولین پیش نویس گزارش سومین ارزیابی IPCC در آوریل سال ۲۰۰۰ آمده است: «تاثیر انسانی محسوسی بر تغییرات اقلیمی وجود دارد». متن پیش نویس دوم در ماه اکتبر نشان می‌‏داد که «به احتمال زیاد افزایش غلظت گازهای گلخانه‌‏ای انسانی در ۵۰ سال گذشته تاثیر قابل توجهی بر گرمایش زمین داشته است». در آخرین نسخه و نتیجه گیری رسمی، این دیدگاه با قاطعیت بیشتری ارائه شد: «به احتمال زیاد بخش اعظم گرمایش مشاهده شده در ۵۰ سال گذشته تحت تاثیر مستقیم افزایش غلظت گازهای گلخانه‌‏ای بوده است».

هنگامی که مجله «نیو ساینس» از تیم هیگام، سخنگوی برنامه زیست محیطی سازمان ملل درباره مبنای علمی این تغییرات سوال شد، او پاسخ داد: «تغییری در مبنای علمی ایجاد نشده است، اما محققان قصد داشتند تا پیام روشن و قاطعی را به سیاست گذاران منتقل کنند». [۳۸]

به عبارت دیگر، UNFCCC پاسخ مورد قبول خود را تحت عنوان یک تکلیف به IPCC اعمال کرد و سپس، IPCC محتوای درخواست شده را تحویل داد.

اغراق در گزارش IPCC در زمینه «اجماع نظر درباره فاجعه»

پاول ریتر، استاد حشره شناسی پزشکی در انستیتوی پاستور فرانسه و متخصص برجسته مالاریا و سایر بیماری‌‏های مشترک بین حشرات و انسان است. او مخالفت خود با گزارش IPCC را نشان داد و مجبور شد برای حذف نام خود از لیست دو هزار دانشمند برتری که ظاهرا آن را تایید کرده‌‏اند، این نهاد را به اقدامات حقوقی تهدید کند. او گفت که «در نگاه اول به نظر می‌‏رسد که تمامی دانشمندان برتر درباره گزارش IPCC اتفاق نظر دارند، درحالی که این طور نیست». [۳۹]

ریتر در شهادت خود در جلسه دادرسی مجلس سنای آمریکا در تاریخ ۲۶ آوریل ۲۰۰۶ گفت: «یک مسئله مهم این است که «علم» جعلی این نهادها در مجامع عمومی و از سوی «متخصصان» پذیرفته شده است. من به طور خاص به هیئت بین دولتی تغییرات اقلیمی اشاره می‌‏کنم. این نهاد مستقر در سازمان ملل هر پنج سال یکبار گزارشی را از «اجماع نظر محققان برتر دنیا» در تمام زمینه‌‏های تغییرات اقلیمی ارائه می‌‏دهد. فارغ از روند مشکوک گزینش این محققان، چنین اجماع نظری صرفا یک امر سیاسی، و غیر علمی است». [۴۰]

 برای مثال حامیان محیط زیست این تئوری را تبلیغ می‌‏کنند که با گرمایش زمین، شیوع بیماری‌‏های مشترک بین انسان و حیوان فاجعه بار خواهد بود. مجله «بلومبرگ» در مقاله‌‏ای در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۰۷ نوشت: «گزارش سازمان ملل با درخواست برای بررسی فوری خطرات بهداشتی ناشی از تغییرات اقلیمی، نشان می‌‏دهد که گرمایش زمین میلیون‌‏ها انسان را در خطر مالاریا و تب دنگی قرار می دهد». [۴۱]

با این حال ریتر وجود این رابطه را مردود دانسته و اشاره کرده است که شیوع مالاریا محدود به مناطق گرمسیری نیست. در سرتاسر امپراتوری روسیه و اتحاد جماهیر شوروی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سالانه نزدیک به پنج میلیون نفر به دلیل این بیماری جان خود را از دست می‌‏دادند. [۴۲] یک مطالعه از ژورنال Biology Letters در سال ۲۰۱۱ نشان داد که برخلاف تصور رایج، افزایش دما منجر به کاهش عفونت پشه مالاریا و کند شدن روند انتقال بیماری می‌‏شود. [۴۳]

یک محقق دیگر که از لیست IPCC خارج شد این نهاد را به استفاده از «اجماع نظر درباره فاجعه» به عنوان بخشی از فرهنگ عملیاتی خود متهم کرد. کریستوفر لندزی، پژوهشگر سابق در زمینه تندبادها در اداره ملی اقیانوسی و جوی (NOAA) و نویسنده اصلی چهارمین گزارش ارزیابی IPCC در سال ۲۰۰۵ نام خود را از لیست این نهاد خارج کرد. او در یک نامه سرگشاده گفت: «من شخصا نمی‌‏توانم با حسن نیت به ادامه فرآیندی کمک کنم که به نظر من دارای انگیزه‌‏های از پیش تعیین شده و از لحاظ علمی بی‌‏منطق است». او از IPCC خواست تا پایبندی به علم و خودداری از احساس گرایی را در گزارش خود تایید کند. [۴۴]

لندزی از نویسنده اصلی گزارش IPCC در زمینه تندبادها به دلیل نادیده گرفتن مطالعاتی انتقاد کرد که رابطه‌‏ای بین افزایش فعالیت‌‏های تندبادی و تاثیرات انسانی بر گرمایش زمین را نشان نداده بودند. در عوض، نویسنده اصلی گزارش در یک کنفرانس مطبوعاتی معروف گفت که گرمایش کره زمین «احتمالا منجر به ادامه تشدید فعالیت های تندبادی خواهد شد». او پیش از انتشار گزارش خود چندین مصاحبه را با همین مضمون انجام داد.

دیوید دمینگ، زمین‌‏شناس و ژئوفیزیکدان دانشگاه اوکلاهما با مطالعه هسته‌‏های یخ داده‌‏های دمایی ۱۵۰ ساله آمریکای شمالی را به دست آورد و یافته‌‏های خود را در مقاله‌‏ای در ژورنال ساینس منتشر کرد. براساس شهادت دمینگ در مجلس سنای ایالات متحده در سال ۲۰۰۶، پس از انتشار این مقاله «یکی از محققان اصلی در زمینه تغییرات اقلیمی» ایمیلی را با مضمون «نادیده گرفتن داده‌‏های دوران گرمایشی قرون وسطی» به او ارسال کرد. دوران گرمایشی قرون وسطی به دوره‌‏ای از افزایش دمای غیرمعمول اشاره دارد که تقریبا از سال ۱۰۰۰ میلادی آغاز شده و تا قرن چهاردهم و «عصر یخبندان کوچک» ادامه داشت.

دمینگ شهادت داد که بیش از ۷۸۰ دانشمند از ۴۶۲ موسسه تحقیقاتی در ۴۰ کشور مقالاتی را در طول ۲۰ سال نوشته‌‏اند که به وجود دوران گرمایشی قرون وسطی اشاره دارد. با این حال حذف این دوره از منحنی تاریخی تغییرات اقلیمی منجر به تقویت این ادعا می‌‏شود که هرگونه گرمایش در دوران حاضر بی‌‏سابقه است. [۴۵]

اگرچه صدها مقاله اجماع علمی گزارش IPCC را مردود می‌‏دانند، اما اظهارات آنها در فضای دانشگاهی و رسانه‌‏ای به حاشیه رانده شده است.

مراجع

  1. Dong Zhongshu 董仲舒, Chunqiu fan lu, di shisi 春秋繁露[Luxuriant Dew of the Spring and Autumn Annals],fu zhi xiang 服制象 [“Images for the Regulation of Dress”], ۱۴, https://ctext.org/chun-qiu-fan-lu/fu-zhi-xiang/zh. The line in question appears both as “天之生物也,以养人” and “天地之生萬物也以養人.” [In Chinese]
  2. Confucius, The Universal Order or Conduct of Life, a Confucian Catechism (Being a Translation of One of the Four Confucian Books, Hitherto Known as the Doctrine of the Mean),(Shanghai: Shanghai Evening Post & Mercury Limited, 1906), 68, https://bit.ly/2T74Dsb.
  3. Yi Zhou shu 逸周書[Lost Book of Zhou], “Da Jujie” 大聚解, https://ctext.org/lost-book-of-zhou/da-ju/zh. [In Chinese]
  4. Zengzi, as quoted in Li Ji 禮記[The Classic of Rights], “Zhai Yi” 祭儀,https://ctext.org/text.pl?node=61379&if=gb&show=parallel. [In Chinese]
  5. Wes Vernon, “The Marxist Roots of the Global Warming Scare,” Renew America, June 16, 2008, https://web.archive.org/web/20100724052619/http://www.renewamerica.com:80/columns/vernon/080616.
  6. Friedrich Engels, “Notes and Fragments,” in Dialectics of Nature,trans. Clemens Dutt (Moscow: Progress Publishers, 1883), 295–۳۱۱, accessed via Marxists Internet Archive on April 30, 2020, https://www.marxists.org/archive/marx/works/1883/don/ch07g.htm.
  7. Brian Sussman, Eco-Tyranny: How the Left’s Green Agenda Will Dismantle America(Washington, DC: WND Books, 2012), 8–۹.
  8. Karl Marx, as quoted in Sussman, Eco-Tyranny,۱۰.
  9. Ibid., 11–۱۵.
  10. Maurice Strong, as quoted in Grace Baumgarten, Cannot Be Silenced(Grand Rapids, MI: WestBow Press, 2016).
  11. Sussman, Eco-Tyranny,۳۵.
  12. Natalie Grant Wraga, as quoted in Vernon, “The Marxist Roots.”
  13. John Bellamy Foster, “Marx’s Ecology in Historical Perspective,” International Socialism Journal۹۶ (Winter 2002), http://pubs.socialistreviewindex.org.uk/isj96/foster.htm.
  14. Ray Lankester, as quoted in Lewis S. Feuer, “The Friendship of Edwin Ray Lankester and Karl Marx: The Last Episode in Marx’s Intellectual Evolution,” Journal of the History of Ideas۴۰, no. 4: 633–۶۴۸.
  15. James O’Connor, Natural Causes: Essays in Ecological Marxism(New York: The Guilford Press, 1997).
  16. Joel Kovel and Michael Löwy, “The First Ecosocialist Manifesto,” September 2001, accessed April 30, 2020, http://green.left.sweb.cz/frame/Manifesto.html.
  17. Bob Brown and Peter Singer, The Greens(Melbourne: Text Publishing Company, 1996), 55.
  18. Mikhail Gorbachev, “We Have a Real Emergency,” The New York Times,December 9, 2009, http://www.nytimes.com/2009/12/10/opinion/10iht-edgorbachev.html.
  19. “Jack Mundey,” Sydney’s Aldermen, accessed April 30, 2020, http://www.sydneyaldermen.com.au/alderman/jack-mundey.
  20. Saul Alinsky, “Tactics,” in Rules for Radicals: A Practical Primer for Realistic Radicals(New York: Vintage Books, 1971).
  21. Zombie, “Climate Movement Drops Mask, Admits Communist Agenda,” PJ Media, September 23, 2014, https://pjmedia.com/zombie/2014/9/23/climate-movement-drops-mask-admits-communist-agenda.
  22. Dan Barry and Al Baker, “For ‘Eco-Terrorism’ Group, a Hidden Structure and Public Messages,” The New York Times,January 8, 2001, https://www.nytimes.com/2001/01/08/nyregion/for-eco-terrorism-group-a-hidden-structure-and-public-messages.html.
  23. Noel Moand, “A Spark That Ignited a Flame: The Evolution of the Earth Liberation Front,” in Igniting a Revolution: Voices in Defense of the Earth,eds. Steven Best and Anthony J. Nocella, II (Oakland, CA: AK Press, 2006), 47.
  24. Paul Watson, as quoted in Leslie Spencer, Jan Bollwerk, and Richard C. Morais, “The Not So Peaceful World of Greenpeace,” Forbes,November 1991, accessed via the Heartland Institute, https://www.heartland.org/_template-assets/documents/publications/the_not_so_peaceful_world_of_greenpeace.pdf.
  25. Ted Thornhill, “Humans Are NOT to Blame for Global Warming, Says Greenpeace Co-founder, as He Insists There Is ‘No Scientific Proof’ Climate Change Is Manmade,” Daily Mail,February 27, 2014, http://www.dailymail.co.uk/sciencetech/article-2569215/Humans-not-blame-global-warming-says-Greenpeace-founder-Patrick-Moore.html#ixzz2vgo2btWJ.
  26. John Vidal, “Not Guilty: The Greenpeace Activists Who Used Climate Change as a Legal Defence,” The Guardian,Sept 10, 2008, https://www.theguardian.com/environment/2008/sep/11/activists.kingsnorthclimatecamp.
  27. Richard Lindzen, “The Climate Science Isn’t Settled,” The Wall Street Journal,last updated November 30, 2009, https://www.wsj.com/articles/SB10001424052748703939404574567423917025400.
  28. Steven E. Koonin, “Climate Science Is Not Settled,” The Wall Street Journal,September 19, 2014, https://www.wsj.com/articles/climate-science-is-not-settled-1411143565.
  29. Steven E. Koonin, “A ‘Red Team’ Exercise Would Strengthen Climate Science,” The Wall Street Journal,April 20, 2017, https://www.wsj.com/articles/a-red-team-exercise-would-strengthen-climate-science-1492728579.
  30. Michael Griffin, “NASA Chief Questions Urgency of Global Warming,” interview by Steve Inskeep, National Public Radio, May 31, 2007, https://www.npr.org/templates/story/story.php?storyId=10571499.
  31. Alicia Chang, “NASA Chief Regrets Remarks on Global Warming,” NBC News,June 5, 2007, http://www.nbcnews.com/id/19058588/ns/us_news-environment/t/nasa-chief-regrets-remarks-global-warming.
  32. Michael Griffin, as quoted in Rebecca Wright, Sandra Johnson, and Steven J. Dick, eds., NASA at 50: Interviews With NASA’s Senior Leadership(Washington, DC: National Aeronautics and Space Administration, 2009), 18, https://www.nasa.gov/sites/default/files/716218main_nasa_at_50-ebook.pdf.
  33. Lennart Bengtsson, as quoted in “Lennart Bengtsson Resigns: GWPF Voices Shock and Concern at the Extent of Intolerance Within the Climate Science Community,” The Global Warming Policy Foundation, May 5, 2014, http://www.thegwpf.org/lennart-bengtsson-resigns-gwpf-voices-shock-and-concern-at-the-extent-of-intolerance-within-the-climate-science-community.
  34. US Congress, House, Committee on Science, Space and Technology of the United States House of Representatives, Hearing on Climate Science: Assumptions, Policy Implications and the Scientific Method,۱۱۵th Cong., 1st sess., March 29, 2017, https://docs.house.gov/meetings/SY/SY00/20170329/105796/HHRG-115-SY00-Wstate-CurryJ-20170329.pdf.
  35. Ibid.
  36. Frederick Seitz, “Major Deception on Global Warming,” The Wall Street Journal,June 12, 1996, https://www.wsj.com/articles/SB834512411338954000.
  37. Ibid.
  38. Tim Higham, as quoted in Larry Bell, “The New York Times’ Global Warming Hysteria Ignores 17 Years of Flat Global Temperatures,” Forbes,August 21, 2013, https://www.forbes.com/sites/larrybell/2013/08/21/the-new-york-times-global-warming-hysteria-ignores-17-years-of-flat-global-temperatures.
  39. Paul Reiter, as quoted in Christopher C. Horner, Red Hot Lies: How Global Warming Alarmists Use Threats, Fraud, and Deception to Keep You Misinformed(Washington, DC: Regnery Publishing, 2008), 319.
  40. US Congress, Senate, Committee on Commerce, Science, and Transportation, Projected and Past Effects of Climate Change: A Focus on Marine and Terrestrial Systems,۱۰۹th Cong., 2nd sess., April 26, 2006.
  41. Bloomberg, as quoted in James Taylor, “Mosquitoes Ignore Global Warming Predictions,” Forbes,October 5, 2011, https://www.forbes.com/sites/jamestaylor/2011/10/05/mosquitoes-ignore-global-warming-predictions/#20938da66c1b.
  42. Leonard J. Bruce-Chwatt, “Malaria Research and Eradication in the USSR,” World Health Organization Bulletin, 1959, accessed via National Institutes of Health on April 30, 2020, https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC2537933/pdf/bullwho00505-0074.pdf.
  43. Zoë Corbyn, “Global Warming Wilts Malaria,” Nature,December 21, 2011, https://www.nature.com/news/global-warming-wilts-malaria-1.9695.
  44. Christopher Landsea, as quoted in James Taylor, “Climate Scientist Quits IPCC, Blasts Politicized ‘Preconceived Agendas,’” The Heartland Institute, April 1, 2005, https://www.heartland.org/news-opinion/news/climate-scientist-quits-ipcc-blasts-politicized-preconceived-agendas?source=policybot.
  45. US Congress, Senate, Committee on Environment and Public Works, Full Committee Hearing on Climate Change and the Media,۱۰۹th Cong., 2nd sess., December 6, 2006, https://www.epw.senate.gov/public/index.cfm/hearings?ID=BFE4D91D-802A-23AD-4306-B4121BF7ECED.

اخبار مرتبط

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی