سیماگل، بازمانده انفجار کورس کاج که نیلوفر، خواهر بزرگترش را در همین انفجار از دست داده است، با بغض میگوید: «شبها تا ناوقت/دیروقت درس میخواندیم، نیلوفر وقتی خیلی خسته میشد، میگفت: سیما من ۵ دقیقه میخوابم. بعدش مرا بیدار کن. درسهایم سخت است. در جمعههایی که حل تمرین داشتیم، من و نیلوفر از صبح تا شب گرسنه و تشنه در کورس میماندیم تا درس بخوانیم. روزها و شبهای ما اینگونه میگذشت.»
در ساعات آغازین روز جمعه رسانه های بینالمللی گزارش دادند که یونسکو روز جهانی آموزش امسال را به دختران و زنان محروم از آموزش در افغانستان اختصاص میدهد. همزمان در گوشهای از شهر کابل، سیما یکی از دختران محروم شده از تحصیل با خانوادهاش کیک و شاخههای گل خریدهاند و به سوی قبرستانی در نزدیک خانهشان میروند، تا نوزدهمین سالگرد تولد خواهر بزرگترش نیلوفر را که اکنون در تپهای در غرب کابل دفن شده است، جشن بگیرند. نیلوفر در آرامگاهش تنها نیست، او همکلاسیهایی دارد که کمی دورتر از او بی سر و صدا در قبرستانی که روی تپه است، دفن شدهاند.
«اگر پزشک بودم، نیلوفر زنده بود»
سیما سه ماه پیش، بعد از شنیدن صدای انفجار و شلیک گلوله از سر جلسه امتحان به سوی کلاسی که نیلوفر در آن بود، دوید تا خواهرش را بیابد، کف کلاس پر از شیشههای خرد شده بود و دختران یکی بعد از دیگری روی زمین میافتادند، سیما در جستجوی خواهرش بود اما او را نیافت، به سوی مسجد دوید تا برای سلامتی خواهرش دعا کند و بعد شفاخانه/بیمارستانهای غرب کابل را به امید یافتنش جستجو کرد، اما او را نیافت. بعدها مشخص شد که نیلوفر از ناحیه سر زخمی شده بود، اما بخاطر نبود پزشک متخصص و مراقبتهای کافی بیمارستانی جان داد.
سیما میگوید که اگر او یک جراح مغز و اعصاب بود، حتما میتوانست خواهرش را از مرگ نجات دهد، اما او دانش آموز صنف/سال دوازدهم مکتب بود که براساس دستور طالبان مثل میلیونها دانش آموزان دختر در افغانستان حق تحصیل ندارد اما همیشه حرفهای نیلوفر را به یاد میآورد که به او میگفت که مطمئن است که سیما روزی پزشک میشود.
درست است که اکنون نمیتوانم در خارج از کشور درس بخوانم اما دو بار بزرگ بر شانههایم دارم، رویای خودم برای تحصیل در رشته پزشکی و رویای نیلوفر که همیشه به من میگفت: تو روزی داکتر میشوی
سیما، بازمانده انفجار کورس کاج
او میگوید: «این روزهای سخت نیز میگذرد و من در خانه بیکار نمینشینم، از طریق یوتیوب درسهای رشته پزشکی را دنبال میکنم و حتما روزی پزشک خواهم شد.»
نیلوفر فرزند ارشد خانوادهای شش نفره بود. پدر نیلوفر ده سال است که همچون هزاران مهاجر در اندونزی در انتظار سرنوشتی نامعلوم به سر میبرد، در حالیکه حق کار قانونی در این کشور را ندارد و مادر نیلوفر از راه خامهدوزی (نوعی گلدوزی) روزگار میگذراند.
بعد از انفجار، یک قلم شکسته و قرآن کوچک جیبی با ورقهای سوخته و ده افغانی پول در کیف نیلوفر به خانوادهاش تحویل داده شد، در حالیکه تنها موبایل خانواده در انفجار تکه تکه شده بود.
سیما آن روز را به خاطر میآورد که از نیلوفر ده افغانی پول خواسته بود تا در آن روز بتواند برای رفع گرسنگی یک کلوچه بخرد و نیلوفر گفته بود که فقط سی افغانی دارد که با بیست افغانی میخواهد پارچه/ورق امتحان و ده افغانی باقی مانده قلم/خودکار بخرد. آن روز نیلوفر بعد از خریدن ورق امتحانی از خریدن قلم صرفنظر کرده بود تا پولش را به سیما بدهد.
این اولین باری نیست که تروریستان به مراکز آموزشی کابل حمله میکنند، پیش از این هم، پنج حمله انتحاری به مراکز آموزشی غرب کابل انجام شده است و صدها دانشآموز و دانشجو کشته شدهاند.
«پول نانمان را قلم میخریدیم»
تپهای در غرب کابل به نام تپه شهدای دانایی به یاد اولین قربانیان دانشآموز در حمله انتحاری به یکی از مراکز آموزشی نامگذاری شده که تابلویی به زبان فارسی و انگلیسی با این محتوا نصب شده است که بسیاری از این دانشآموزان قربانی از خانوادههای بسیار فقیری بودند که گرسنه میماندند تا با پول نانشان، قلم بخرند و درس بخوانند و آیندهای بهتر برای افغانستان رقم بزنند تا دیگر نشانی از کشتار و تروریسم در آن نباشد.
نهادهای حامی حقوق بشر و سازمان ملل اعلام کردهاند که با آمدن طالبان، فقر و بیکاری در افغانستان تشدید شده است.
پیش از آمدن طالبان، سیما و نیلوفر به عنوان معلم زبان انگلیسی در مراکز آموزش زبان انگلیسی تدریس میکردند و صبحهای زود، وقتی هنوز هوا تاریک بود، برای آمادگی کنکور به کورس میرفتند. سیما میگوید که او و نیلوفر هر دو گواهینامه پایان سطح زبان انگلیسی با نمره صد داشتند که بعد از آمدن طالبان نتوانستند در مراکز آموزشی تدریس کنند، مدتی کورسهای آموزشی بسته شد، بعد از اینکه دوباره باز شد، فردایش او و نیلوفر اولین شاگردانی بودند که در کلاس حاضر شدند، هر دو مصمم بودند که روزی پزشک شوند.
پدر و مادرشان با نگرانی به آنها میگفتند: «ما میترسیم از اینکه شما به کورس بروید و اتفاقی برایتان بیفتد، اما بخاطر ترسمان مانع شما نمیشویم.»
سیما روزی را به یاد میآورد که در مکتبی در منطقه برچی کابل حمله انتحاری شد و دهها تن از دانشآموزان کشته و زخمی شدند. نیلوفر گریهکنان به خانه آمد و گفت که خیلیها با امیدها و آرزوهایشان رفتند.
سیما میگوید که این حمله انتحاری نیز انگیزه نیلوفر را برای تحصیل کم نکرد و فردای آن روز هم به کورس رفتند تا درس بخوانند. نیلوفر میگفت که قصد دارد تا در امتحان، بالاترین نمره را بگیرد و اگر بخاطر ممنوعیتهای طالبان نتوانست در کنکور شرکت کند، میخواهد بورسیه بگیرد و ادامه تحصیل دهد.
سیما ادامه میدهد: «درست است که اکنون نمیتوانم در خارج از کشور درس بخوانم اما دو بار بزرگ بر شانههایم دارم، رویای خودم برای تحصیل در رشته پزشکی و رویای نیلوفر که همیشه به من میگفت: تو روزی داکتر میشوی.»
روز جمعه در آخرین روز سپتامبر ۲۰۲۲، حملهکننده انتحاری، واسکت/جلیقه انتحاریش را در کلاس آمادگی کنکور دختران در کورس آموزشی کاج در منطقه برچی کابل منفجر کرد. سازمان ملل اعلام کرد که ۴۶ دانشآموز در این حمله کشته شدند و ۱۱۰ نفر زخمی شدهاند. بیشتر ساکنان منطقه برچی کابل از قوم هزاره هستند.