نویسنده: کنراد بلک
با اینکه صفوف انبوه مخالفان ترامپ در آمریکا تمایل چندانی به تصدیق این امر ندارند، طرح تعرفهای رئیسجمهور آمریکا تا اینجا چندان هم ناموفق نبوده است. حدود ۹۰ کشور حاضر شدهاند که برای مذاکره بر سر توقف روند افزایش تعرفههای احتمالی و سازش با آمریکا به واسطه کوتاه آمدن در برابر وضع موجود، پای میز مذاکره بنشینند. بدیهی است که بر سر جزئیات مذاکره خواهد شد، اما هزینه تعرفهها تاکنون حداقلی بوده است. با اینحال، کاهش ناترازی تجاری ناپایدارِ ۱ تریلیون دلاری آمریکا چشمگیر خواهد بود.
چین که از سالها پیش سیستم را با محاسبات سنجیده خود به بازی گرفته است، چالشِ مبارزه را پذیرفته و آماده یک دوئل دونفره شده که شانس پیروزی در آن را ندارد و این مایه تعجب است. آمریکا ذاتاً کشوری ثروتمند است، اما چین باید مقدار زیادی مواد خام و انرژی وارد کند.
تا قبل از نخستین مراسم تحلیف ترامپ که هشت سال پیش برگزار شد، غیرممکن بود که پای خود را از کشور بیرون بگذاریم و کسی نگوید که چین در آستانه پیشی گرفتن از اقتصاد آمریکا است. با اینحال، اقتصاد چین به اندازه دوسوم اقتصاد آمریکا هم نیست. از آنجا که چین هیچ اطلاعیهای درباره اقتصاد خود منتشر نکرده و اعداد و ارقامی هم که ارائه میکند قابل باور نیستند و با توجه به اینکه در تأمین بودجه عمومی و تأمین مالی بخش املاک با مشکل بدهی دستوپنجه نرم میکند، در رویارویی اقتصادی جدی با آمریکا آسیب بسیار بیشتری خواهد دید.
درصد تجارت خارجی نسبت به تولید ناخالص داخلی آمریکا در مقایسه با چین تقریباً دوبرابر بیشتر است و این امر در رقابت پیش رو نقطه ضعف بزرگی برای رژیم پکن خواهد بود.
در صف کشورهایی که در پی تثبیت روابط تجاری با آمریکا هستند، اسپانیا تنها اقتصاد مهمی بوده که به تلاش مذبوحانه چین برای تشکیل بلوک رقیب- متشکل از کشورهایی که با آمریکا روابط اقتصادی نزدیک دارند- واکنش مثبت نشان داده است.
اما اسپانیا در سالهای اخیر توسعه پیدا نکرده و چهارمین کشور بزرگ از حیث تولید ناخالص داخلی در اتحادیه اروپا به شمار میرود و یکی از معدود کشورهای اروپایی است که به دست سوسیال دموکراتها اداره میشود و رشد اقتصادی خود را بهطور عمده به بخش دولتی گره زده است.
پدرو سانچز، نخستوزیر اسپانیا، اخیراً برای سومینبار طی دو سال گذشته به پکن سفر کرده و برای افزایش روابط اقتصادی اروپا و چین بازارگرمی میکند، اما گوش شنوایی وجود ندارد.
ترامپ بهمانند بسیاری از سیاستهای دیگر خود از این نقطه شروع کرده که عملاً هرچیزی باید مورد بازنگری قرار بگیرد، زیرا تداومِ سودآوری رویکردهای ثابت دولت آمریکا مورد تردید است. دولت واشینگتن پس از ریگان به یک محفلِ خودمحور تبدیل شد و چند دهه به همین منوال ادامه داد. قدرت در کاخ سفید و کنگره گاهی دستبهدست میشد، اما با توجه به اینکه کاخ سفید عمدتاً دموکرات بود، قدرت پیوسته از دست مقامات منتخب به دست مقامات ثابت انتقال مییافت و جمهوریخواهان به همزادِ دموکراتها تبدیل میشدند.
ترامپ سیاستهای اقلیمی را به دقت ارزیابی کرد و گفت که تغییرات اقلیمی «حقهای» بیش نیست. او افزود که قراردادهای تجارت آزاد، ادامه همان سیاستهای دوران جنگ سرد هستند که با صدور مجوز صادرات به آمریکا برای ترغیب دیگر کشورها به دوری از بلوک شوروی طراحی شدهاند. انتظار میرفت که قدرت اقتصاد آمریکا باعث شود که سود ناشی از سرمایهگذاریهای خارجی از نو در داخل کشور سرمایهگذاری شود، اما در مقیاسی که مالکیت خارجی بر اقتصاد کشور خطرناک نشود.
ترامپ به این نتیجه رسید که تعرفهها ناترازی تجاری را به حداقل میرسانند، صنعت آمریکا را احیا میکنند و باعث میشوند که کشورهای خارجی دسترسی خود را به بازار آمریکا- بزرگترین بازار جهان- حفظ کنند. او افزود که هرگونه افزایش قیمت در داخل به دلیل وضع تعرفهها جهشی یکباره خواهد بود و تأثیری بر شاخصهای کلیدی تورم نخواهد داشت، زیرا کالاهای اساسی مشمول تعرفهها نمیشوند.
تعداد معدودی از مواد غذایی ضروری و چند مورد از مواد خام که قیمت آنها در شاخص قیمت مصرفکننده لحاظ میشود، مشمول تعرفهها میشوند. با اینحال، تعرفهها در بخش مسکن اعمال نمیشوند. از آنجا که افزایش درآمدهای تعرفهای صرف جبرانِ کاهش مالیات بر درآمد شخصی و شرکتی میشود، در تمام حوزهها میتواند سود به همراه داشته باشد. تعرفهها به منزله یک مالیات اختیاری هستند، زیرا در مورد وارداتی اعمال میشوند که تقریباً هیچ کشوری مجبور به خریداری آنها نیست. از این منظر، تعرفهها مشابه مالیات فروش، مالیات کالاها و خدمات یا مالیات بر ارزش افزوده هستند. این مالیاتها معمولاً در مورد خریدهای اختیاری اعمال میشوند و آسیب کمتری به مالیاتدهندگان وارد میکنند و دریافت آنها آسانتر و کمهزینهتر است.
منتقدان رسانهای ترامپ که در پی موفقیتهای پیاپی او از زمان پیروزی در انتخابات دچار ترس و خودباختگی شده بودند، متعاقب اتفاقات پرفراز و نشیب هفته گذشته دوباره با هیاهوی زیاد وارد میدان شدند. بعضیها بدون هیچ سند و مدرکی گفتند که دولت بازار سهام را بازی داده تا ترامپ و یاران او در کوتاهترین زمان ممکن سود ببرند. بعضی دیگر گفتند که با یک جنگ تجاری تمامعیار سروکار داریم و ترامپ قصد مذاکره کردن ندارد، زیرا میخواهد به تجارت خارجی پایان دهد و آمریکا را تماماً به تولیدات داخلی متکی کند.
آغاز همزمان گفتوگو با تعداد زیادی از کشورها باعث شد که اعتبار این استدلال بهسرعت زیر سؤال برود. قضاوتهای نادرست درباره سلامت عقلانی رئیسجمهور سرنوشت مشابهی پیدا کردند. منتقدان میگفتند او یک قماربازِ وسواسی است و به مخاطرات و احتمالات هیچ اهمیتی نمیدهد و اینکه هیجانِ قمار از احتمال باخت نشأت میگیرد، حتی اگر نتیجه ناخوشایندی به دنبال داشته باشد. براساس این نظریه بیپایهواساس، رئیسجمهور به ریسکپذیری هیجانی اعتیاد دارد. این تفسیر تقریباً به همان اندازه معتبر است که ادعاهای هفت سال پیش مبنی بر وجود «شواهد محرز» در رابطه با تبانی ترامپ با دولت روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ اعتبار داشتند.
تنها جنبه بدِ ماجرا به بدرفتاری با کانادا مربوط میشود که مردم آمریکا عموماً موافق آن نیستند. اگر آمریکا هزینه نفتی را که با قیمت ناچیز از کانادا میخرد و آن را دوباره با سود به اشخاص ثالث میفروشد نادیده بگیرد، ناترازی تجاری وجود نخواهد داشت. از این گذشته، تشبیه رفتار کانادا- بهعنوان یک متحد قابل اطمینان و کشوری منصف در حیطه تجارت- به مکزیک ناعادلانه تلقی میشود.
کانادا از هجوم افرادی که بهطور غیرقانونی وارد آمریکا شده و از آنجا بهطور غیرقانونی به شمال کانادا سرازیر میشوند شاکی است. این افراد با خودشان اسلحههای گرم حمل میکنند که در کانادا غیرقانونی هستند. جاستین ترودو تا حدی بابت حرفهای غیرمنطقی ترامپ درباره الحاق کانادا به آمریکا مقصر است، زیرا او در اقدامی پیشدستانه اعلام کرد که اگر کانادا مشمول تعرفه ۲۵ درصدی شود، اقتصاد کانادا دچار فروپاشی خواهد شد. او همچنین در اعلام افزایش سهم کانادا در امور دفاعی خود تأخیر بسیاری داشت. از اینرو، تعجب ندارد که ترامپ به کاناداییها پیشنهاد داد که بهتر است بهطور کلی از دادوستد دست بردارند تا مشمول تعرفهها و هزینههای دفاعی نشوند.
جریانی که در قبال تعرفهها درحالِ شکلگیری است و احتمالاً چند ماه بیشتر با آن فاصله نداریم، عامل شگفتانگیز دیگری است که از حقانیت سیاستگذاری نوآورانه ترامپ حکایت دارد.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
درباره نویسنده: کنراد بلک به مدت ۴۰ سال از برجستهترین سرمایهگذاران کانادا بوده و جزو پیشگامان انتشار روزنامه در جهان است. او مؤلف زندگینامه فرانکلین دی. روزولت و ریچارد نیکسون و اخیراً «دونالد جی. ترامپ: رئیسجمهوری که مثل هیچکس نیست» است که نسخه جدید آن به تازگی منتشر شده است. شما میتوانید کنراد بلک را به همراه بیل بنت و ویکتور دیویس هانسن در پادکست اسکالرز اند سنس دنبال کنید.