Search
Asset 2

سرنوشت آلمان؛ از طرح مورگنتا تا خودویرانگری مدرن

چگونه آلمان پس از جنگ جهانی دوم مسیر صنعت ‌زدایی و بحران اقتصادی را پیش گرفت؟
ساختمان رایشتاگ، که محل استقرار مجلس پایین پارلمان آلمان (بوندستاگ) است، ۲۷ دسامبر ۲۰۲۷ در کنار رودخانه اسپری در برلین. انعکاس تصویر ساختمان رایشس‌تاگ، مقر مجلس نمایندگان آلمان (بوندستاگ)، در رودخانه اسپری در برلین، ۲۷ دسامبر ۲۰۲۴. (John MacDougall/AFP/Getty Images)

نویسنده: ویکتور دیویس

کمتر از یک سال قبل از پایان جنگ جهانی دوم، هنری مورگنتا، وزیر خزانه‌داری وقت آمریکا، برای تنبیه آلمانِ پس از جنگ نقشه‌ای هولناک کشید.

پس از جنگ‌های پیاپی فرانسه و پروس در سال‌های ۱۸۷۰ و ۱۸۷۱، جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم- در سایه پیمان صلح ورسای در سال ۱۹۱۹ که نافرجام ماند- متفقین در جنگ جهانی دوم به دنبال اطمینان از این بودند که دیگر هیچ آلمانِ قدرتمندی ظهور نکند که از توان کافی برای حمله به همسایگان خود برخوردار باشد.

وقتی خبر طرح موسوم به مورگنتا در سپتامبر ۱۹۴۴ در مطبوعات درز پیدا کرد، ابتدا به‌طور گسترده مورد تحسین قرار گرفت. به هرصورت، این طرح قرار بود آلمان را از آغاز یک جنگ جهانی دیگر در اروپا بازدارد.

مورگنتا در اندیشه یک صلحِ کارتاژی بود و با هدف اطمینان از این مسئله طراحی شده بود که آلمان برای همیشه یک کشور غیرصنعتی، غیرنظامی و کشاورزی باقی بماند.

آلمانِ پس از جنگ شبیه یک کشور مرزی باستانی و پیشاتمدنی می‌شد که تاسیتوس، مورخ قرن اول پس از میلاد، در کتاب «ژرمنیا» درباره‌اش نوشته بود.

این طرح تضمین می‌کرد که تمام کارخانه‌ها و تجهیزات صنعتی آلمان تا شش ماه پس از تسلیم این کشور برچیده می‌شوند.

روهر، قلب صنعتی اروپا، باید برای همیشه دست از فعالیت می‌کشید و از انرژی، مواد اولیه و زیرساخت‌های خود محروم می‌شد.

این طرح به دنبال آن بود که آلمانِ پس از جنگ به‌طور کامل خلع سلاح شود و نیروی مسلح این کشور- که زمانی همه از آن هراس داشتند- از بین برود.

همچنین قرار بود مرزهای آلمان بشدت کاهش پیدا کنند. کشورهای مختلف از جمله اتحاد جماهیر شوروی، لهستان و فرانسه می‌بایست بخش‌های عظیمی از رایش سوم را از آنِ خود می‌کردند.

امنیت آینده آلمان صرفاً منوط به قدرت و حسن‌نیت آمریکا و متحدان این کشور می‌بود.

وقتی حزب رو به افولِ نازی از این طرح خبردار شد، یوزف گوبلس، وزیر اطلاع‌رسانی هیتلر، قویاً به آن تاخت. او فریاد برآورد که اگر آلمان‌ها در جنگ شکست بخورند، حتی مخالفان روزافزونِ حزب نازی نیز محکوم به نابودی خواهند بود.

حتی بسیاری از آمریکایی‌ها نیز از این طرح وحشت کردند.

ژنرال جرج مارشال، فرمانده ستاد ارتش آمریکا، هشدار داد که صرفِ اشاره به این طرح باعث شده که سربازان آلمانی تا آخرین نفس بجنگند و این امر افزایش تلفات آمریکایی‌ها را در حین نزدیک شدن به خاک آلمان به دنبال داشته است.

هربرت هوور، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، این طرح را غیرانسانی خواند. او از این می‌ترسید که مردم آلمان درصورت تبدیل شدن این کشور به یک جامعه کشاورزیِ پیشامدرن دچار یک قحطی فراگیر شوند.

اما متعاقب آن‌که متحدانِ فاتح، خرابه‌های آلمان را اشغال کرده و ویرانی ناشی از بمباران‌های گسترده و نبردهای خانه‌به‌خانه را به نظاره نشستند و دریافتند که جوزف استالین، رهبر «هم‌پیمان» متحدان، روسیه، با بی‌رحمی و عزمی جزم سعی دارد که کل اروپا را کمونیستی کند، دولت ترومن از این طرح عقب‌نشینی کرد.

اما وحشت نافرجامِ طرح مورگنتا نتیجه‌ای غم‌انگیز دارد. آلمان در حال حاضر تقریباً همان بلاهایی را بر سر خود می‌آورد که مورگنتا زمانی آرزویش را داشت.

توهمات سبز باعث تعطیلی گسترده نیروگاه‌های هسته‌ای، زغال‌سنگی و گازی این کشور شده‌اند.

«انرژی پایدار» خورشیدی و بادی، که پیش‌بینی‌ناپذیر است، باعث شده که هزینه برق آلمان چهاربرابر بیشتر از میانگین هزینه برق آمریکا باشد.

غول‌های صنعتی سابق اروپا از جمله فولکس‌واگن، ب‌ام‌و و مرسدس، مشتریان و سود خود را از دست می‌دهند. دستورالعمل‌های دولت آلمان درخصوص خودروهای برقی و سبز باعث می‌شوند که این شرکت‌ها به‌زودی در سطح جهانی از دور رقابت خارج شوند.

اقتصاد آلمان در سال ۲۰۲۳ تحلیل رفت و روهرِ ناتوان دیگر نمی‌تواند در برابر سیاستمداران آرمان‌گرا از اقتصاد آلمان محافظت کند.

ارتش آلمان تقریباً خلع سلاح شده و هزاران سرباز کم دارد.

صنایع آلمانی به اندازه کافی مهمات، تانک، کشتی و هواپیما تولید نمی‌کنند که کفافِ ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی کوچک این کشور را بدهد.

چندصد کیلومتر دورتر از آلمان در اوکراین، بیش از یک میلیون اوکراینی و روسی در پرهزینه‌ترین جنگ اروپا از دوران وحشتِ استالینگراد، کشته، زخمی یا مفقود شده‌اند.

با این‌حال، آلمانِ پس از جنگ- که زمانی کشوری پرتکاپو بود- برای حمایت از اوکراین در برابر تهاجم فزاینده روسیه فاقد نیروی انسانی، مهمات و پول کافی است.

بیش از یک میلیون مهاجر به‌طور غیرقانونی وارد این کشور شده‌اند که اکثرشان اهل خاورمیانه هستند. چنان‌که از قتل‌های تروریستی اخیر پیداست، بسیاری از آن‌ها با ارزش‌ها و فرهنگ‌های اروپایی بیگانه‌اند. یک‌پنجم جمعیت آلمان در این کشور به دنیا نیامده‌اند.

جمعیتِ رو به افول آلمان بشدت خشمگین، چندپاره و افسرده است. نرخ باروری ۱.۴ درصد است که یکی از پایین‌ترین نرخ‌ها در بین کشورهای غربی است.

اکنون با یک تناقض غم‌انگیز طرف هستیم.

دولت ترومن پس از جنگ جهانی دوم با ایده آلمانِ کشاورزی، غیرصنعتی و ناامن مخالفت کرد و آن را رویکردی بی‌رحمانه برای ایجاد فقر، گرسنگی و کاهش جمعیت دانست.

اما مردم آلمان خودشان به نسخه به‌روزشده طرح مورگنتا رأی داده‌اند، چرا که به‌طور داوطلبانه ساعات کار کارخانه‌ها را کاهش داده‌اند، منابع برق و سوخت را محدود کرده‌اند و درگیرِ میلیون‌ها مهاجر غیرقانونی و مرزهای باز کشور هستند.

آلمانی‌ها می‌دانند که ارتشی ندارند که بتواند بدون حمایت ناتوی تحت رهبری آمریکا از مرزهای ناامن‌شان حفاظت کند.

فاتحان سابق آلمان، هشتاد سال قبل، از درهم‌کوبیدن ملتی شکست‌خورده منصرف شدند و آن را ناخوشایند دانستند. اکنون آلمان به شکلی خودخواسته درگیرِ کشاورزی، خلع سلاح، صنعت‌زدایی و ویران کردن خود است.

دیدگاه ارائه‌شده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکس‌کننده دیدگاه اپک تایمز نیست.

درباره نویسنده: ویکتور دیویس هانسن یک سنت‌گرا و مورخ نظامی است. او استاد بازنشسته آثار کلاسیک در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، پژوهشگر ارشد آثار کلاسیک و تاریخ نظامی در دانشگاه استنفورد، پژوهشگر کالج هیلزدیل و پژوهشگر برجسته مرکز عظمت آمریکا است. آقای هانسون ۱۷ کتاب نوشته که از جمله می‌توان به «راه و رسم غربیِ جنگ»، «جبهه‌های بی‌رویا»، «در دفاع از ترامپ» و «شهروندِ در حال احتضار» اشاره کرد.

اخبار بیشتر

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی