
در زیر سقف آسمان، و در میان جهان پهناور متمدن و آزاد، هیچ شرارتی وجود ندارد که حزب کمونیست چین از آن شرم داشته باشد و یا قادر به انجام آن نباشد. این حقیقتاً تکاندهنده است.
۳/۱ میلیارد شهروند در چین زندگی میکنند، اما خانواده من، بدون هیچ حامی و پشتیبانی، در درماندگی به سر میبرند!
قبل از سپتامبر ۲۰۰۷، چهار نفر درچین بودند که از پیروی از حزب کمونیست چین سرباززده و بطور آشکارا در هواداری از من ثابت قدم بودند. به همین دلیل یکی از آنها همواره تحت مراقبت پلیس قراردارد؛ سه نفر دیگر نیز در ماه سپتامبر ربوده شده و تحت ضرب و شتم بیرحمانه و آزار و شکنجه روانی قرار گرفتند.
هو جیا که بر ایده خود مبنی بر عدم پیروی از دستورات حزب کمونیست چین پابرجا ماند، در سال ۲۰۰۸ زندانی شد. هوآنگ یان ربوده شد و همبند زندانیانی شد که تمرینکننده فالون گونگ بودند و درآنجا تحت آزار و شکنجه وحشیانه قرار گرفت. هوآنگ خود شاهد بود که آزار شکنجهای که پیروان فالون گونگ متحمل شده بودند بسی وحشتناکتر بود. بخاطر جو رعب و وحشت ناشی از آزار و شکنجه، این روزها هیچکسی در چین جرأت ندارد آشکارا با من ارتباط برقرار کند.
اکنون برایم بسیار مشکل است تا صدای خود را به گوش دیگران برسانم. علاوه بر آن هرلحظه در معرض خطر هستم. مقامات چین بیش از سه سال مقدار هنگفتی از نیروی انسانی و هزینه صرف کردند و بیرحمانهترین شیوهها را بکار بردند تا مرا وادار به سکوت کنند.
از دوران کهن مردم همیشه براین باور بودند که مهربانی با مهربانی پاداش داده میشود و جزای پلیدی، پلیدی است.
در نوامبر سال گذشته در هتلی بسر می بردم که پلیس نیز با من هماتاق بود، یعنی حتی از حداقل آزادی شخصی نیز بیبهره بودم. آنها به این هدفشان رسیدند که مرا به موجودی زنده اما مفلوک و قابل تحقیر بدل کنند. من اغلب به شوخی به همسرم، جِنگ میگویم : “شش میلیارد نفرهمگی با هم در دهکده جهانی ما زندگی میکنند، اما در این میان فقط خانواده ما است که از بقیه دنیا جدا می باشد.”
کسانی که از بیرون نگاه میکنند شاید احساس کنند که خانواده من زندگی بینهایت فلاکتباری دارد. درحقیقت، همسر من یکی از کسانی است که بیشترین رنج و مشقت را متحمل شده است. من فطرتاً انسانی خوشبین هستم و به خدا ایمان دارم.
حتی وقتی تا حد مرگ شکنجه شدم، درد فقط بدن فیزیکیام را آزار میداد. قلبی که آکنده از ایمان به خداست هیچ جایی برای جولان درد و رنج ندارد. من اغلب با دو کودکم با صدای بلند آواز میخواندم، اما زنم هرگز با ما همآوا نشد. علیرغم همه تلاشهایم، او هنوز در قلبش احساس تیرهبختی میکند.
ریشه درد و رنج وی از این حقیقت میآید که دختر ما جِگ نمیتواند به مدرسه برود. من نیز برای مدتی از اینکه او از رفتن به مدرسه محروم شد، دچار یأس و نومیدی شدم. هیچ چیز تکاندهندهتر از این نیست. همواره به این عمل وحشتناک و اهانتآمیز مسئولین اعتراض میکنم. همسرم، جِنگ ، بخاطر این موضوع در آستانه اختلال روانی است.
با استفاده از این فرصت از آن دوستانی که هنوز از آزادی ناچیزی برخوردارند، خواهش میکنم که به گوئو فیکسیونگ لطف کرده و به همسر و کودکانش کمک کنند. وقتی اوباش اجیرشده حزب کمونیست چین همه جای خاک چین هستند، وقتی روح ملت ما به حضیض سقوط میکند، به قهرمانانی همچون گوئو نیاز است تا بخاطر مردم مبارزه کنند.
قهرمانان شجاعی مانند گوئو فیکسیونگ، و جیا، یانگ تیانشوی، چن گوآنگ چنگ، سو وانپینگ، وانگ بینگژانگ، و گوئو چوآن که فداکاری کرده و زندگیشان را به خطر انداختند تا از آزادی و عقیده مردم دفاع کنند، امید ملت چین هستند. کودکان و نوههای ما وقتی این بخش ار تاریخ را مرور کنند از عملکرد ما احساس شرمساری نخواهند کرد.
ما با تمام وجودمان احساس میکنیم که درچین امروز یافتن مهربانی و ارزشهای اخلاقی بسیار مشکل است. تجربه هو جیا این حقیقت تلخ را بیشتر به ما می نمایاند که از نظر اخلاقی فردی خوب بودن نه تنها مشکل بوده بلکه خطرناک نیز هست.
از دورههای باستان، مردم مدتهای مدیدی براین باور بودند که مهربانی با مهربانی پاداش داده میشود و عقوبتِ پلیدی، پلیدی است. اما در چین امروز،این باور ازبین رفته زیرا فرهنگ حزب کمونیست در تمامی سطوح اجتماع نفوذ کرده است.
در روزگاران قدیم که حفظ سنتها در اجتماع محترم شمرده میشد، مردم به تقوی و مهربانی احترام گذاشته و از آن حفاظت میکردند، اما در چین امروز احترام به ارزشهای اخلاقی و درستکاری ازبین رفته است. حکومت کمونیست چین هممعنای فساد اخلاقی و پلیدی است.