نویسنده: نجات بهرامی، روزنامه نگار
جیمی کارتر، رئیسجمهور پیشین آمریکا در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت.
بسیاری از کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی، بیماری و کسالت سالهای انتهای عمرش را تقاص و تاوان بلایی میدانستند که او در سال ۵۷ بر سر ایران آورد، تصویر او را مزین به عبا و عمامه کرده و در شبکههای اجتماعی منتشر میکردند و همزمان با افزایش جمعیت ایرانیانی که خواهان عبور از کلیت جمهوری اسلامی بودند، میزان انتقادهای ایرانیان در تبعید از کارتر و حتی حزب دموکرات آمریکا نیز افزایش پیدا کرد.
از آن طرف، فیلمهای مربوط به دیدار گرم و صمیمانه کارتر و همسرش از تهران نیز در نظر انقلابیون مسلمان و چپ به نماد دوستی ایران و آمریکا و به تعبیر آنها «ارباب و بنده» تبدیل شده بود و نسل متاخر این جریانها هنوز هم از خلق چنین تصویری دست برنداشتهاند.
کدام جریان درست میگویند و نتیجه تعامل کارتر با شاه در اواخر حکومت پهلوی چه بود؟ آیا کارتر و حزب دموکرات آمریکا در سرنگونی محمدرضاشاه پهلوی و نظام شاهنشاهی ایران نقش داشتند و یا آنگونه که انقلابیون میگویند، بالعکس بود و تا آخرین لحظات پشت شاه و بختیار ایستادند؟
پاسخ این پرسش در مجموعه اقدامات و رویکردهای جدید حزب دموکرات در اواخر دهه هفتاد میلادی نهفته است. به طور مشخص در پلتفرم انتخاباتی سال ۱۹۷۶ بود که «حقوق بشر» به محوری مرکزی و مهم در سیاستهای این حزب تبدیل شد و حمایت از متحدین آمریکا به رعایت موارد مشخصی از آنچه حقوق بشر خوانده شد، منوط گردید.
در حالی که جهان در اوج جنگ سرد بود و کشورهای غیرکمونیستی زیر تهاجم تبلیغاتی اردوگاه شرق بودند، یکی از محورهای سیاستهای مبتنی بر حقوق بشر کارتر، آزادی زندانیان سیاسی در این کشورها بود. این در حالی بود که اغلب این زندانیان را چریکهای مسلح یا حامیان آنها تشکیل میدادند که طبق اسناد متقنی که در سالها و دهههای بعد منتشر شد، منافع شوروی را به هر گونه تغییر و تحولی در کشورهای خود ارجح میدانستند. این نگاه جدید حاکم بر سیاست خارجی آمریکا به سرعت به رسانه ها و نهادها و محافل حقوق بشری نیز سرایت کرد و موجب برخاستن موجهای بزرگ تبلیغاتی و رسانهای علیه حکومت پهلوی شد.
رسانهها از یک حکومتی که در قلب خاورمیانه مشغول مقابله با جریانهای ارتجاعی و مارکسیستی بود و در عین حال در دوران اقتدار خود حقوق و آزادیهای اجتماعی و مذهبی و … را هم حفظ کرده بود، انتظار داشتند با چریکهای مسلح و روحانیون جهادی نیز در چارچوب آزادی بیان رفتار کند و همین تبلیغات و هیاهوهای رسانهای در نهایت تا حد زیادی موجب اتخاد سیاستهای متفاوت از جمله آزادی ناگهانی و گسترده سردستهها و رهبران چریکی در ایران و در نهایت استیصال دولتمردان و شخص شاه نیز شد.
علاوه بر چنین تاثیری که سیاستهای کارتر بر شرایط ایران برجای گذاشت، مجموعه اسناد و شواهدی که سالها بعد منتشر شد، از ارتباط دولت کارتر با روحاله خمینی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۵۷ حکایت دارد. مطابق این اسناد حتی روحاله خمینی به دولت کارتر اطمینان خاطر میدهد که حکومت جدید ایران راه دشمنی با آمریکا را در پیش نخواهد گرفت و جریان نفت را دچار اختلال نخواهدکرد.
علاوه بر تعهدات فوق، خمینی همچنین «بنا بر یک سند مورخ ۱۹ ژانویه ۱۹۷۹ (۲۹ دی ۱۳۵۷) میگوید که از جمهوری اسلامی، انقلابی به کشورهای همسایه صادر نخواهد شد.» رهبر پیشین انقلاب تأکید میکند: «ما از مردم عربستان سعودی، کویت و شیخنشینان خلیج فارس یا عراق نخواهیم خواست که بیگانگان را بیرون کنند. سیاست ما این نیست که در امور ملتهای دیگر دخالت کنیم». این وعدهها بخشی از جوابیه محرمانه شخص آیتاله خمینی به چهار سوال مشخص دولت کارتر درباره آینده منافع آمریکا در ایران است که سندش پس از ۳۵ سال در نوامبر ۲۰۱۳ از حالت طبقهبندی خارج شد. روحاله خمینی در برابر تمام آن وعدهها فقط یک چیز میخواست: این که دولت آمریکا راه را برای بازگشت او به ایران هموار و از نفوذ خود برای کنار زدن شاپور بختیار و تسلیم شدن ارتش استفاده کند.
ازاینرو خاطر دولت کارتر به بهانه هراس از وقوع جنگ داخلی و به خطر افتادن منافعش در ایران، تمام تلاش خود را به کار بست تا از دخالت احتمالی ارتش در روزهای سرنوشتساز ممانعت به عمل آورد و در واقع دولت بختیار و نظام سیاسی مستقر را خلع سلاح کند. چنین رویکردی موفقیتآمیز بود و پس از مذاکرات فشرده با سران ارتش، منجر به اعلام بیطرفی ارتش و فروریختن نظام پادشاهی ایران شد.
پس برخلاف برخی ناظران و تحلیلگران، ادعای کمک کارتر به وقوع انقلاب اسلامی در ایران، ناشی از توهم توطئه نبوده و ریشه در تحلیلهای رمانتیک هم ندارد! البته او پس از پایان یافتن دوران ریاستجمهوریاش، سالیوان سفیر آمریکا در تهران را «سرکش» خواند و وی را به ارتکاب اقداماتی در حد «خیانت» در تهران متهم کرد، اما چه این گفته او را صادقانه بدانیم و چه تلاشی برای فرار از پذیرش مسئولیت، در نهایت آتش انقلاب اسلامی دامن کارتر را هم گرفت.
او در کتابی که بعدا به نگارش درآورد، روزهایی ابتدایی گروگانگیری دیپلماتها در تهران را بدترین لحظات عمر خود توصیف میکند: اولین هفته ماه نوامبر ۱۹۷۹ دشوارترین ساعات زندگیام بود. سلامت گروگانهای آمریکایی در ایران بهصورت یک نگرانی دائمی درآمده بود. صبح زود در باغچههای کاخ سفید مشغول قدمزدن میشدم و شبها خواب به چشمم نمیآمد. همواره در این اندیشه بودم برای آزادی گروگانها چه میشود کرد، بدون اینکه احساسات و شرافت ملی خود را لکهدار سازیم. به هر پیشنهادی هر چند غیرعقلایی و مسخره بهنظر میرسید گوش میدادم. از جمله پیشنهاد تحویل دادن شاه به ایران برای محاکمه و نیز بمباران اتمی شهر تهران. گرچه نمیتوانستیم روش آیتاله خمینی را حدس بزنیم، ولی سعی کردیم منطقی رفتار کنیم.
علاوه بر نگاه منفی ایرانیان به کارتر و دوران زمامداری او، در میان شهروندان آمریکا هم سیونهمین رئیسجمهور این کشور چندان تصویر و چهره مثبتی ندارد. ترامپ اخیرا در یکی از سخنرانیهای خود با حمله به بایدن او را بدترین رئیسجمهور آمریکا، پس از کارتر خطاب کرد!
در نظرسنجی سال گذشته گالوپ درباره میزان محبوبیت جو بایدن در سال ۲۰۲۳ مشخص شد که میانگین محبوبیت او در سومین سال ریاستجمهوریاش کمتر از هر میانگین برای هر رئیسجمهور دیگری از زمان جیمی کارتر تا کنون است. گالوپ با بررسی دادههای ۱۲ نظرسنجی میانگین محبوبیت ۳۹.۸ درصد را برای جو بایدن ثبت کرد. این کمترین میانگین محبوبیت برای یک رئیسجمهور آمریکا در سومین سال ریاستجمهوریاش از زمان ریاستجمهوری ۱۹۷۴ جیمی کارتر است. این رئیسجمهور اسبق آمریکا در آن سال میانگین محبوبیتی معادل ۳۷.۴ درصد را تجربه کرد».
این یعنی میزان محبوبیت کارتر حتی از جو بایدن هم پایینتر بوده است.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.