جشن سده، درست چهل روز پس از شب یلدا، یعنی روز دهم بهمنماه برگزار میشود که آن را جشنِ پیدایشِ آتش میدانند. برای ایرانیان باستان، روشنی و آتش و آفتاب تجلی پروردگارشان بود. آنان هنگامی که میخواستند ستایش خداوند را انجام دهند به سوی خورشید میایستادند و هرگاه شبهنگام و یا در مکانی سر بسته مانند آتشکده نیایش میکردند رو به آتش میایستادند.
در میان زرتشتیان، آتش مقام و جایگاه والایی دارد. آن گوهر زندگی، عشق و تجلی پروردگار است و در مقابل تاریکی که مظهر اهریمن است. در میان مردم ایران باستان اغلب در هر خانهای مهراب و نیایشگاهی وجود داشت که در آن اجاقی با آتش همواره افروخته بود و هرگاه آن آتش بر اثر بیتوجهی خاموش میشد نشان از بدشگونی بود.
جشن سده را به هوشنگ، از شاهان ایران باستان و به یادگار پیدایی آتش نسبت دادهاند. فردوسی شرح آن را در ضمن احوال هوشنگ آورده است. به طوری که در شاهنامه آمده هوشنگ روزی به هنگام شکار که با گروهی همراه بود، مار سیاهی بر سر راه میبیند. سنگی با شدت به سویش پرتاب میکند. بر اثر اصابت سنگ بر سنگ، جرقهای میجهد و خار و خاشاک اطراف آن را به آتش میکشد. مار میگریزد و شاه و همراهان به گرد آتش به جشن و سرور تا شب هنگام پرداخته و نمیگذارند آتش هیچگاه خاموش شود. آن جشن را جشن سده نام نهاده و هر ساله به پاس حرمت آتش و یادگار آن، آن را برگزار میکنند. در این روایت، تعبیری لطیف و پرمعنی است که روشنی و آتش مظهر وجود و هستی و دانش و خرد و کمال است؛ و مار سیاه نشان ظلمت اهریمنی و جهل است.
در منابع مختلف آغاز جشن سده به رویدادهای دیگری نیز نسبت داده شده است. ابوریحان بیرونی این جشن را به اردشیر بابکان نسبت میدهد و در «برهان قاطع» جشن سده به کیومرث نسبت داده شده است. مردم به هنگام این جشن، در دشت و صحرا گرد آمده و تلی بزرگ از خار و خس و خاشاک و هیزم فراهم آورده و با فرا رسیدن تاریکی شب آتش میافروختند و شادی و پایکوبی میکردند و سرود ویژه آتش را ترنم میکردند و معتقد بودند که این جلوهگاه و فروغ اهورایی، بازماندههای سرما را نابود میسازد.
توماس هاید در کتاب «تحقیق درباره دینهای ایرانی» درباره جشنهای آتش و همانندی آن با جشنهای آتشی که در اروپا شایع بوده تحقیقاتی کرده و جشن سده را با «جشن شب دوازدهم» در انگلستان مقایسه کرده است که طی آن مردم در بلندی کوهها و بامها آتش افروخته و پایان شدت سرما و نزدیکی بهار را با پایکوبی و شادی جشن میگرفتند.
جشن سده در شمار یکی از سه جشن بزرگ ایرانیان است که در کنار نوروز و مهرگان پس از سقوط ساسانیان در دوران اسلامی نیز ادامه یافت. تا جایی که بسیاری از بزرگان و حاکمان نیز این جشنها را گرامی میداشتند.
امروزه جشن سده میان زرتشتیان رایج و برقرار است. آنان جشن سده را همانند نوروز، مهرگان و تیرگان ابتدا در محلی عمومی برپا میکنند که همگان در آن شرکت میکنند. پس از آن هر خانواده با توجه به توانایی و امکانات خود، در خانه نیز مراسم جشن را برپا میکند. موبدان هنگامی که میخواهند به سوی پشته بزرگ بیایند دست هم را میگیرند یا به وسیله بند مقدس با هم پیوند دارند و با هم آتش را که در لالههایی که به دست دارند در پشتهها میزنند.
این مراسم به وسیله انجمن زرتشتیان کرمان سالها است که بیرون از شهر انجام شده و همه مردم زن و مرد، زرتشتی و مسلمان، کلیمی در آنجا گرد آمده و در شادی شرکت میکنند. در کرمان مقارن با غروب آفتاب موبدان با لباس ویژه سپید، لاله به دست و زمزمه کنان با سرود آتش نیایش، گرد پشته هیمه سه بار میگردند و آنگاه با آتشی که در لالهها میسوزد، هیمه را میافروزند.
روز دهم بهمن آش ویژهای پخته میشود که انواع سبزیها و حبوبات و گوشت در آن وجود دارد و تهیه سیروگ که نان ویژهای است و آن را در روغن کنجد سرخ میکنند به یاد درگذشتگان و اوستاخوانی جهت شادی روانها مرسوم بوده و در کرمان هنوز مرسوم است. خانوادههایی که در محل عمومی جشن نمیرفتند در بام خانهها آتش میافروختند.
در استان یزد هم اکنون این جشن در روستای چم از توابع تفت برپا میشود و دوستداران فرهنگ ایران و زرتشتیان در این مراسم شرکت میکنند که موبدان با لباسهای سفید، هیزمها را شعلهور میکنند و سپس دست در دست هم گرداگرد آتش میچرخند و سرود اوستا میخوانند.
گفته میشود در گذشته زنان، زغال افروخته و آتش جشن سده را به اجاق خانههایشان میبردند و نمیگذاشتند خاموش شود چراکه آن را مایه برکت میدانستند. در این مراسم نان مقدس سوروک (سیرک) پخت میشود و همراه با آجیل لرک بین مردم توزیع میشود. این جشن در سایر استانها به ویژه در کرمان برپا میشود که به سده سوزی معروف است و همه اقشار جامعه در آن شرکت میکنند. همچنین در میان عشایر بافت و سیرجان، آتش جشن سده با چهل شاخه از درختان هرس شده به نشانه چله بزرگ در میدان ده افروخته میشود.