نویسنده: آرمسترانگ ویلیامز، تحلیلگر سیاسی
مواردی مانند بهار عربی که به تحول منتهی نشدند، بر مواردی مانند انقلاب آمریکا که تحولآفرین بودند، سایه افکندهاند.
سوریه پس از اسد به احتمال فراوان نقطه عطفی خواهد که به تحول منتهی نمیشود. دیکتاتوری خانواده اسد ۵۰ سال حکومت کرد. سوریه قبل از آنکه متعاقب جنگ جهانی اول و تقسیم غنائم به دست فاتحان به تحتالحمایه فرانسه تبدیل شود، بخشی از امپراتوری عثمانی بود.
سوریه در سال ۱۹۴۵ به استقلال رسید و سپس چند کودتای نظامی و دولت تکحزبی را پشت سر گذاشت تا اینکه در سال ۱۹۷۱ نوبت به دیکتاتوری حافظ اسد رسید. او تا زمان مرگ خود در سال ۲۰۰۰ هیچ مخالفتی را تاب نیاورد. پسرش، بشار اسد، که چشمپزشکی حاذق بود، جانشین او شد. او نسبت به پدر بیرحم خود کمی بهتر بود، تا اینکه در ۸ دسامبر سرنگون شد و به مسکو فرار کرد. بشار، که نماینده اقلیت علویان بود، از جانب روسیه، جمهوری اسلامی و حزبالله- نیروی نیابتی ایران- حمایت میشد.
سوریه هرگز خودگردان نبوده و هرگز از فرهنگ مدنی لازم برای تقویت دموکراسی و حاکمیت قانون از جمله رسانههای آزاد، نظام چندحزبی، قوه قضائیه مستقل و بیطرف، تفکیک قوا و برتری غیرنظامیان بر ارتش برخوردار نبوده است. چارچوبهای این کشور تصنعی بوده و برای راحتی امپراتوری فرانسه و بریتانیا تنظیم شدهاند. سوریه ملغمهای از دستهجات سیاسی متعارض از جمله ارمنیها، آشوریها، دروزیها، فلسطینیها، کردها، ایزدیها، محلمیها، مسیحیان عرب، مندائیان، ترکمنها، یونانیها و علویها است.
سرنگونی اسد ۱۳ سال جنگ داخلی را که با بهار عربی آغاز شد به اوج رساند. در این بین، سوریه با فرار مغزها مواجه شد. بیش از ۶ میلیون سوری، معادل بیش از نیمی از جمعیت کشور، آواره شدند. گروه مخالف اصلی دولت سوریه، هیئت تحریر شام، پیشتر زیرمجموعه القاعده بود و آمریکا آن را بهعنوان یک سازمان تروریستی میشناسد. اصل بد نیکو نگردد. نسخه دوم طالبان افغانستان با رسیدن به قدرت برای بار دوم در سال ۲۰۲۱ وعده اسلام میانهرو را داد، اما دیری نپایید که از نسخه اول خود هم هولناکتر و زنستیزتر شد.
جامعه اطلاعاتی آمریکا از سرنگونی سریع اسد بیخبر بود. چنانکه آمریکا نتوانست متعاقب فروپاشی زیرساختهای سیاسی لیبی، سومالی و عراق، تحولات سیاسی آنها را تحت کنترل بگیرد، هیچ کاری هم نمیتواند برای اعمال نفوذ در سوریه پس از اسد بکند. آمریکا باید ۹۰۰ سرباز خود را که دستاورد مثبتی نداشته و صرفاً طعمه آسان تروریستها بودهاند، از سوریه خارج کند. خروج نیروها باید به دستور دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در روز تحلیف او در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ انجام بگیرد.
سوریه احتمالاً مانند لیبی پس از قذافی و سومالی پس از زیادباره تا سالها، اگر نه دههها، در بین گروههای شبهنظامی دست به دست خواهد شد. اسرائیل ممکن است جنوب سوریه را بهعنوان منطقه حائل علیه تروریسم تصرف کند. ترکیه آسمان و زمین را به هم میدوزد تا کردهای سوریه را، که آنها را نیروی نیابتی گروه تروریستی پکک میداند، از سر راه بردارد. مسیحیان عرب احتمالاً به دست مسلمانان افراطی مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و نیاز به کمکهای بشردوستانه سر به فلک خواهد کشید.
سرنگونی اسد ظاهراً به منزله شکست حامیان اصلی او یعنی روسیه، ایران و حزبالله است، اما هرسه بهطور کلی قویتر خواهند شد. آنها دیگر برای خونریزی به نیابت از رژیمی فاسد و شکستخورده هزینه نخواهند کرد.
سقوط اسد چرخه بهار عربی را تکمیل کرد. تونس، مصر، یمن، لیبی، سودان و اکنون سوریه شاهد انقلاب علیه دیکتاتوری بودند و کارشان از نو به دیکتاتوری کشید که البته شکل و شمایل جدیدی پیدا کرده بود. یک ضربالمثل فرانسوی میگوید: «هرچقدر هم که اوضاع تغییر کند، همه چیز همچنان به روال سابق خواهد بود.»
قربانیان سوری باید ترامپ را به یاد سخنان حکیمانه جرج واشینگتن در سخنرانی خداحافظی او بیندازند: از ائتلافهای سردرگمکننده بپرهیزید، تشکیلات دفاعی خود را شکستناپذیر کنید، در تمام مناقشات خارجی بیطرف بمانید و در خارج از کشور در جستوجو و نابودی اهریمنان کوشا باشید. تجربه ثابت کرده که شیوههای علاج بدتر از خود بیماری هستند.
تاریخ گواهی خواهد داد که سرنگونی اسد نقطه عطفی بود که به تحول نینجامید.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
درباره نویسنده: آرمسترانگ ویلیامز تحلیلگر سیاسی، نویسنده، کارآفرین و بنیانگذار هلدینگ هاوارد استیرک است.